اسراری از درون ارتش عراق-22

ترجمه: حمید محمدی

29 دی 1397


پاداش یا حق‌السکوت؟

صدام در برابر حربه ترس و ارعاب از ترفند دیگری نیز بهره می‌جست. در واقع او در حالی پا به میدان گذاشته بود که در یک دست شمشیر برهنه و در دست دیگر سکه‌هایی طلایی داشت. هر کس با پول و طلا تطمیع نمی‌شد و سر تسلیم فرود نمی‌آورد، به‌ناچار می‌بایست سرش را به این شمشیر برنده بسپارد. او سعی می‌کرد با دادن مدال‌های مختلف و جوایز گوناگون به خانواده فرماندهانی که در جنگ کشته می‌شدند، مانع اعتراض و نارضایتی آنان شود.

معمولاً پاداش‌ها به چند روش داده می‌شد:

1ـ پرداخت مبلغ 3000 دینار همراه با یک قطعه زمین مسکونی به علاوه یک دستگاه ماشین سواری جدید به خانواده قربانی. (در واقع اینها همه خون‌بهای مقتول بود و حق‌السکوتی برای خانواده‌اش!)

2ـ صدام روشی جدید برای پاداش دادن و ترغیب نیروها ابداع کرد و آن عبارت بود از پرداخت 500 تا 1000 دینار به هر فردی که در جبهه موفق به کشتن بیش از 25 ایرانی شود. به این ترتیب او انگیزه دیگری در ذهن افرادی که هیچ اعتقادی به این جنگ نداشتند، ایجاد کرد تا لااقل برای به دست آوردن پول بیشتر هم که شده، تن به نبرد بدهند.

3ـ به آن دسته از افسرانی که تعهد می‌دادند به طور مستمر در جبهه جنگ بمانند، یک دستگاه ماشین سواری مدرن پاداش می‌داد. البته زمانی که اوضاع اقتصادی عراق رو به وخامت گذارد این بذل و بخشش که به «هدیه رئیس‌جمهور» شهرت یافته بود، قطع شد.

4ـ اعطای ماشین‌های سواری گران‌قیمت (مرسدس بنز) به فرماندهان سپاه‌ها، لشکرها و بعضی از فرماندهان تیپ‌ها که نظر صدام را به خود جلب کرده بودند. البته این بذل و بخشش‌ها در نیروی هوایی گسترده‌تر بود، به نحوی که شاید هر کدام از خلبانان نیروی هوایی حتماً یکی از چند نوع هدایا را گرفته بودند.

5ـ به عنوان آخرین روش تشویق و ترغیب، صدام هر چند مدت یک‌بار با راه انداختن یک مراسم جشن و سرور و ضیافت رسمی، تعداد زیادی از افسران عالی‌رتبه را که عمدتاً از فرماندهان سپاه‌ها و لشکرها و تیپ‌ها بودند، به وزارت دفاع دعوت می‌کرد و در خاتمه مراسم به هر کدام پانصد دینار هدیه می‌داد. گاه، ‌شمار این مراسم در طول سال از دوازده مورد هم بیشتر می‌شد. بسیاری از افسران همیشه به انتظار برگزاری مراسمی که در آن صدام، اموال مردم فقیر و محروم کشور را بذل و بخشش می‌کرد، چشم می‌مالیدند!

شیوه‌های فرار از ارتش

در این بخش به شیوه‌هایی اشاره می‌کنیم که سربازان عراقی برای فرار از ارتش یا حداقل ماندن در پشت جبهه، به آن مبادرت می‌کردند.

ـ استفاده از مین: معمولاً سربازهایی که تمامی درها را به روی خود بسته می‌دیدند و راه گریزی معقولانه‌تر نمی‌یافتند، به این شیوه پناه می‌آوردند. آنها با باز کردن مین، مقداری از مواد منفجره آن را ـ تا اندازه‌ای که برای منظورشان کافی بود ـ خالی می‌کردند. بعد دوباره با بستن مین، پا روی آن می‌گذاشتند، که در اثر انفجارش قسمتی از پایشان به عنوان بهای گریز از جبهه قطع می‌شد.

ـ گاه عده‌ای در بدن خود زخمی ایجاد می‌کردند و سپس آن زخم را با پارچه یا باندی محکم می‌بستند که ورم می‌کرد. تکرار این عمل باعث می‌شد که زخم متورم عفونت کرده، ضرورتاً آنها را برای استراحت و بهبود، روانه بیمارستان یا خانه‌شان کنند.

ـ خودزنی: خودزنی یکی از رایج‌ترین و شایع‌ترین شیوه فرار در ارتش عراق بود، به حدی که نه‌تنها فرماندهان واحدها را بلکه فرماندهی کل را نیز به ستوه آورده و مشکلات عدیده‌ای برای آنان ایجاد کرده بود. افراد، در این شیوه بیشتر با شلیک گلوله‌ای به دست یا پایشان بهانه لازم برای فرار را به دست می‌آوردند. اما هنگامی که این شیوه در واحدها شیوع پیدا کرد، طبق دستور فرماندهی کل در تمام واحدها کمیته‌های تحقیق مرکب از سه عضو، یکی از افراد واحد اطلاعات نظامی، فردی از دایره توجیه سیاسی و یک نفر هم از مدیریت امور پزشکی تشکیل شد تا در تحقیقات خود روشن کند که متهم عمداً گلوله به دست یا پای خود شلیک کرده است یا در حین انجام مأموریت دچار این حادثه شده است. اگر تحقیقات کمیته ثابت می‌کرد که شخص متهم عمداً گلوله‌ای به خود شلیک کرده و در واقع خودزنی کرده است، بلافاصله محکوم به اعدام شده، حکم را هم سریع در موردش اجرا می‌کردند تا برای همیشه خیالش از بابت جنگ و نبرد راحت شود!

ـ استفاده از پوتین!: به تدریج هنگامی که سربازها می‌دیدند استفاده از اسلحه و مین ممکن است از طرف کمیته تحقیق عمدی شناخته شود و بنابراین فرار به قیمت جانشان تمام شود، به راه‌های دیگری متوسل می‌شدند که هم کم‌خطرتر بوده و هم این که باعث شک و شبهه کمیته تحقیق نمی‌شد. یکی از این روش‌ها استفاده از پوتین سربازی بود. به این صورت که سربازها دور از چشم بقیه مقداری پارچه روی پوتین خود می‌پیچاندند و موقع خوابیدن آن را زیر گردن خود می‌گذاشتند. صبح که همه چشم از خواب باز می‌کردند، با گردن کج و متورم او که انسان را به یاد بیماری‌های سخت و مسری می‌انداخت، روبه‌رو می‌شدند. از این‌رو دکتر هم بدون معطلی یا او را از بقیه جدا می‌کرد یا با یک مرخصی که کمتراز 25 روز نبود، او را روانه خانه‌اش می‌کرد.

ـ استفاده از نفت: بعضی از سربازها در یافتن راه‌های ساده که لو رفتنش هم به آسانی ممکن نبود، مهارت خاصی پیدا کرده بودند. استفاده از نفت، یکی از همین روش‌های ساده، ولی در عین حال پیچیده بود. آنها مقداری نفت، ‌روی پاها یا شکمشان که نسبت به سایر بدن پوست حساس‌تری دارد، می‌مالیدند. پس از گذشت چند ساعت، نفت باعث سوختن پوست بدن و ایجاد تاول‌های ریز و درشت در سطح وسیعی می‌شد. واحدهای پزشکی که در ابتدا از اصل ماجرا خبر نداشتند، نه‌تنها سریع به مداوای آنها و دادن مرخصی دست می‌زدند، بلکه از خوف این که مبادا این بیماری پوستی، مسری باشد یا در اثر میکروب‌های شیمیایی ایجاد شده باشد، افراد آسیب‌دیده! را به مراکز تخصصی می‌فرستادند تا علت آن را بیابند. به عنوان مثال، در تاریخ 1985/6/2 (1364/3/13) بیمارستان نظامی بصره، سرباز وظیفه «مازن حامد فرهان» یکی از افراد واحد کماندویی شط‌العرب (اروندرود) را که به همین شیوه خود را از جبهه خلاص کرده بود، جهت بررسی‌های بیشتر و تشخیص علت به بیمارستان نظامی الرشید در بغداد اعزام کرد.

ادامه دارد

اسراری از درون ارتش عراق-21



 
تعداد بازدید: 3403


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.