تاریخ شفاهی محله تاریخی سیاه‌پوستان

سوزان برنز[1]
ترجمه: نرگس صالح‌نژاد

06 اسفند 1396


ویکی اولدهام

 

اولدهام و تیمی از متخصصان و داوطلبان کتابی تولید کرده‌اند که گزارشی است از 15 چهره تاریخ‌ساز که با انجام مصاحبه‌های تاریخ شفاهی انجام شده و در آنها به 150 سازه تاریخی نیوتاون پرداخته شده است.

یکی از اولین خاطرات ویکی اولدام از مادربزرگش، تماشای او در لباس سفید و کلاهی به رنگ بنفش با صورتی پر از لبخند در مراسم اوینینگ استار[2] است. این مراسم مربوط به یک سازمان اجتماعی و خیریه سیاه‌پوستان است که به پر کردن شکاف‌های خدمات تأمین اجتماعی کمک می‌کند. این خاطره‌ای است که اولدهام به‌طور کامل قدر آن را می‌داند و باعث شده که او اکنون دست به ابتکاری با نام «نیوتاون زنده است»[3] بزند که هدفش جمع‌آوری، سازماندهی و طبقه‌بندی تاریخ نیوتاون است؛ محله تاریخی سیاه‌پوستان ساراسوتا[4] که او در آن بزرگ شده است. او می‌گوید: «دیدن همه این قدرت، عزم و اراده در نیوتاون باعث افتخار و غرور من است.»

از زمان دریافت کمک مالی پنجاه هزار دلاری از شهر ساراسوتا در سال 2015، اولدهام و تیم داوطلب او کتابی با عنوان نیوتاون زنده: شجاعت، عزت و عزم[5] تهیه کرده‌اند که گزارشی 350 صفحه‌ای است مشتمل بر مصاحبه با 15 چهره تاریخ‌ساز که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی هستند و فهرستی از 150 بنای تاریخی نیوتاون را در بر دارد. همچنین وب‌سایت، اپلیکیشن، بروشور، نمایشگاه مسافرتی، مجموعه‌های سخنرانی، تورهایی با واگن برقی و دوره آموزشی در این پروژه وجود دارد. او امیدوار است کارهای بیشتری انجام دهد؛ شاید موزه‌ای در یک ساختمان آجری بازسازی‌شده راه بیندازد یا مجموعه‌ای از رمان‌های تصویری منتشر کند.

اولدهام، به‌ عنوان یک خبرنگار تلویزیونی و بازاریاب در کالج‌های تاریخی سیاهان، می‌گوید: «ما باید این داستان‌ها و روایت‌های ناگفته را تا پیش از آنکه از این دنیا برویم، بازگو کنیم؛ تا به این طریق سابقه اجداد من ثبت و ضبط شوند. اما ارزش این کار بزرگ‌تر از خود آن است. با وجود سخنان نفرت‌انگیز این روزها [علیه سیاهان]، اکنون زمان مناسبی برای جلب افراد مختلف است تا بدانند که افراد سیاه‌پوست، قهوه‌ای و سفید با هم متحد شده‌اند تا این جامعه بزرگ را ساخته‌اند.»

 

 

[1] Susan Burns

[2].Evening Star

[3].Newtown Alive

[4].Sarasota

[5].Newtown Alive: Courage, Dignity and Determination



 
تعداد بازدید: 3776


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.