تاریخ شفاهی و فهم جامع چشم‌اندازهای طبیعی

امیلی گلوین[1]
ترجمه: نرگس صالح‌نژاد

16 بهمن 1396


آسیب‌های توفان ماریا در موریس، پورتوریکو[2]، چهارم نوامبر 2014؛ عکس از کیانا کول[3]

 

سه ماه پس از وقوع توفان ماریا که سراسر پورتوریکو را در نوردید، خاویر آرچ نازاریو[4] استاد دانشگاه کارولینای شمالی از مناطق کوهستانی این جزیره دیدار و با ساکنان آنجا در مورد سیستم‌های آبرسانی‌شان صحبت کرد.

این کار یک ماه پس از آن انجام شد که بیش از 80 درصد مردم این کشور برق نداشتند و یک‌سوم خانوارها بدون آب آشامیدنی بهداشتی به‌سر برده بودند. زمانی که آرچ نازاریو از این مناطق مجدداً بازدید کرد، اکثر مناطق کشور هنوز تحت تأثیر توفان ماریا بود.

این بازدید بخشی از تحقیقات جاری نازاریو در زمینه‌های چشم‌اندازهای بیوفیزیکی و اجتماعی پورتوریکو بود. نازاریو، به‌عنوان یک استاد جغرافی، این مسئله را بررسی می‌کرده است که چطور تاریخ شفاهی ساکنان پورتوریکو شواهدی در مورد کیفیت آب و سازگاری با حوادث طبیعی شدید به دست می‌دهد.

سخنرانی نازاریو با عنوان «کیفیت آب و عدالت محیطی» بخشی از مجموعه «از جنوب سخن بگوییم»[5] است که از سوی مرکز مطالعات آمریکای جنوبی حمایت می‌شود. او در سخنرانی‌ خود بر اهمیت گنجاندن تاریخ شفاهی در فهم جامع چشم‌اندازهای طبیعی تأکید کرد و گفت: «شما نمی‌توانید جنبه‌های فرهنگی فرآیندهایی را که در محیط طبیعی رخ می‌دهند بازآرایی نکنید و فقط به فکر ابعاد فیزیکی و بیولوژیکی بسیار مشخص باشید. چشم‌اندازهای طبیعی نه تنها گیاهان، صخره‌ها و آب، بلکه مردم هستند. مردم با طبیعت تعامل دارند و فقط درختان را نمی‌بینند. آنها تاریخچه خانواده و ملیت خود را در آن می‌بینند.»

او از طریق سخنرانی خود، ساختار و عملکرد جوامع بدون آب تصفیه شده در پورتوریکو[6] را بررسی کرد که خارج از حوزه کنترل اداره آب و و فاضلاب پورتوریکو زندگی می‌کنند. این اداره در شهرهای ساحلی فعالیت می‌کند و مردم در جوامع کوهستانی را واگذاشته تا از همان سیستم‌‌های متنوع و کوچک آبی بومی خود استفاده کنند.

با توجه به غلبه عدم انطباق بالا با استانداردهای فدرال، ادارات بهداشت پیش‌تر این سیستم‌های کوچک را تأیید نکرده بودند و ادعا می‌کردند مردم روستایی هیچ نوع مهارت‌های فنی، سازمانی و مالی برای اجرای سیستم‌های مستقل آبرسانی را ندارند، اما این سیستم‌های آب‌های سطحی چند روز پس از توفان ماریا به کار افتاد، در حالی که راه‌اندازی مجدد برخی از سیستم‌های آبرسانی مرکزی چندین ماه به طول انجامید. پس از توفان، مقامات توجه بیشتری به سیستم‌های آبرسانی جوامع روستایی نشان دادند و شروع به سرمایه‌گذاری برای پایدارتر کردن این سیستم‌ها کردند.

ساکنان این مناطق به سیستم‌های آبی خود افتخار می‌کنند. روستاییان پورتوریکو اغلب هزینه‌های تک‌رقمی برای مصرف آب خود می‌پردازند که جزو هزینه‌های پایه برای آب تصفیه شده در پورتوریکو است. این سیستم‌های آب سطحی آلودگی کمتری نسبت به منابع صنعتی دارند و آب را از سطح جامعه گرد می‌آورند.

نازاریو در طول سخنرانی‌ خود تاریخ شفاهی یکی از اعضای این جامعه به نام هکتور مارتینز[7] را نیز دنبال می‌کرد. هکتور از افرادی است که با استفاده از سیستم آب محلی بزرگ شده و شاهد تغییر چشم‌انداز طبیعی کوه‌های پورتوریکو بوده است. ماتینز گفت: «آنچه من در دستیابی به آن تلاش می‌کنم، این است که فرزندان من، به‌عنوان ساکنان این جامعه، بدانند که آنچه ما به عنوان سیستم آبی داریم تنها یک سیستم آبی نیست، بلکه همان‌طور که ما می‌گوییم یک دانه طلاست.»

نازاریو می‌گوید، دسترسی به آب در اکثر مناطق پورتوریکو همچنان مسئله مهمی است، اما وقتی یک تشکیلات محلی بر اثرات سیستم آبی مستقل کار می‌کند، این نکته حکایت از آن دارد که عدالت زیست‌محیطی شامل خودمختاری نیز هست.

ریچل سیدمن[8] مدیرعامل برنامه تاریخ شفاهی جنوب، می‌گوید: «بین اصول عدالت محیط زیستی و روش تاریخ شفاهی ارتباط اساسی وجود دارد. تنها با شناخت روایت‌های آنها می‌توانیم بفهمیم که خواسته مردم چیست؟ تاریخ شفاهی به مردم اجازه خودمختاری و راهی برای مشارکت از جایگاه برابر می‌دهد.»

 

 

[1] Emily Galvin

[2] Hurricane Maria in Morovis, Puerto Rico

[3] Kiana Cole

[4].Javier Arce Nazario

[5].Tell About the South

[6].non-PRASA(Puerto Rico Aqueduct and Sewer Authority)

[7].Hector Martinez

[8].Rachel Seidman



 
تعداد بازدید: 4640


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.