خاطرات حمید داوودآبادی


15 شهریور 1396


حمید داوودآبادی، نویسنده کتاب‌هایی مانند «دیدم که جانم می‌رود» و «یاد یاران» و جانباز دوران دفاع مقدس، مهمان چهلمین برنامه شب خاطره (6 اردیبهشت 1375) بود. او در این برنامه، از لبنان و درباره شهید احمد قصیر خاطره گفت. این روایت‌ را ببینیم.

تاکنون 283 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 6 مهر 1396 برگزار می‌شود.

آرشیو

دانلود

بیوگرافی



 
تعداد بازدید: 4601


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.