درباره یک طرح مکان‌ محور

شنیدن و گفتن تاریخ شفاهی با شماره تلفن رایگان

آریل بوژوت[1]
ترجمه: ناتالی حق‌وردیان

23 مرداد 1396


درباره تصویر: علامت «در اینجا بشنوید» در مرکز شهر لاکراس در ایالت ویسکانسین

 

 سوزان مک لود در شماره یک از سال 44 مجله تاریخ شفاهی طرح «از اینجا بشنوید»[2] را بررسی کرد. دانشگاه ویسکانسین در شهر لاکراس[3] مجری آن است و در آن از روش‌های ابتکاری برای پیوند مردم با تاریخ شفاهی استفاده می‌شود. بنیان‌گذار این طرح، آریل بوژوت در وبلاگ انتشارات دانشگاه آکسفورد، درباره در دسترس قرار دادن تاریخ شفاهی و امکان استفاده از گذشته برای مداخله در زمان حال توضیحاتی ارائه کرده است. آریل بوژوت، دانشیار تاریخ در دانشگاه ویسکانسین در لاکراس است. در آوریل 2015 او و دانشجویانش طرح «در اینجا بشنوید» را طراحی کردند که یک طرح تاریخ شفاهی مکان محور است و در مرکز شهر لاکراس، در ایالت ویسکانسین اجرا می‌شود.  

 

ما به عنوان تاریخ‌نویسان شفاهی چگونه می‌توانیم صدای کسانی را که سال‌های سال در جوامع ما زیسته‌اند را به گوش دیگران برسانیم؟ طی 10 سال گذشته، برنامه‌های تاریخ شفاهی در سراسر آمریکا مشغول دیجیتالی کردن مجموعه‌های خود و قرار دادن آنها روی اینترنت برای استفاده دیگران بوده‌اند. این امر دسترسی محققان به موضوعات مورد نظر خود را تسهیل نموده و باعث شده اعضای خانواده‌ها یا دوستان با این روش بتوانند صدا و سرگذشت عزیزان خود را بشنوند. اما چگونه می‌توانیم به عنوان تاریخ‌نویسان شفاهی در شهری که مجموعه‌های تاریخ شفاهی بسیار قوی در اختیار دارد کار خود را بیشتر در دسترس مردم عادی ساکن در آن قرار دهیم که ارتباط مستقیم یا آشکاری با راویان ندارند؟

این مسئله‌ای است که «در اینجا بشنوید» به آن می‌پردازد. «در اینجا بشنوید» یک طرح مکان محور است و این امکان را برای همگان فراهم می‌سازد که با گرفتن یک شماره تلفن رایگان، بتوانند در خیابان یک روایت تاریخ شفاهی کوتاه بشنوند. در کل شهر لاکراس، ما علائم نارنجی رنگی را قرار می‌دهیم که شماره تلفنی روی آن قرار دارد تا مردم بتوانند شماره گرفته و روایتی درباره محل استقرار خود بشنوند! اگر بازدید کنندگان یا مردم شهر بخواهند ماجرایی تعریف کنند، می‌توانند با همین خط تماس گرفته و روایت خود را بازگو کنند یا پیغام بگذارند. اگر روایت آنها منطبق با اهداف ما باشد، ثبت شده و به مجموعه طرح و برنامه تاریخ شفاهی افزوده می‌شود. به این ترتیب، «در اینجا بشنوید» تبدیل به برنامه‌ای کاربر محور می‌شود.

ما این طرح را در ارتباط با برنامه تاریخ شفاهی دانشگاه ویسکانسین در لاکراس طراحی کردیم که طرحی با پیشینه‌ای طولانی است. دو محقق، تری‌هالفورد - تالپ[4] و سو هِسِل[5] مسئولیت جمع‌آوری سرگذشت‌ها را بر عهده داشتند و افرادی را انتخاب کردند که می‌توانستند روایتی کوتاه در مورد محلی خاص در شهر لاکراس ویسکانسین بیان کنند. برخی از این روایت‌ها شش دقیقه طول می‌کشند، اما متوجه شدیم که مردمی که در خیابان ایستاده‌اند به‌طور میانگین به روایت‌هایی با طول دو دقیقه و 10 ثانیه گوش می‌کنند، بنابراین در جمع‌آوری روایت‌ها آنها را ویرایش می‌کنیم تا متناسب با زمان مورد نظر مردم باشند. علاوه بر سرگذشت‌هایی که در برنامه تاریخ شفاهی گردآوری می‌شوند، من و گروهم سرگذشت‌هایی را به‌طور انحصاری برای این طرح ضبط کردیم. این مجموعه – تاریخ‌شفاهی اصلی و روایت‌های جدید – این فرصت را برای ما فراهم ساخت تا با شیوه‌ای جدید، درک بهتری از این منطقه داشته باشیم. سرگذشت‌هایی هستند که به درک مسائلی مانند بی‌خانمانی، تعصب نژادی، ساختمان‌ها، منطقه چراغ قرمز و تجربه خارجیان و... کمک می‌کنند. «در اینجا بشنوید» با شیوه‌ای نوین نقشه شهر را ترسیم نموده و این امکان را به ما می‌دهد تا تجربیات همه و نه فقط تعداد معدودی از چهره‌های برجسته را ببینیم. در کنار دانستن و شنیدن این روایت‌ها ما متوجه شدیم که این طرح با ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی می‌تواند در ایجاد شهری ایده‌آل نیز موثر باشد.

در این عصر نوین، طرح‌های تاریخ شفاهی یا تاریخ مردمی از این دست، نه تنها می‌توانند دانش لازم را به وجود آورده، بلکه قادر به ایجاد تغییرات واقعی و ماندگار هستند. برخی از روایت‌های این طرح نشان می‌دهند که شهر ما، همانند بسیاری از شهرهای دیگر، در دنیای پیچیده و پر تلاطم ما، همواره با تعصب نژادی و بی‌عدالتی دست به گریبان است. مخالفت برخی سیاستمداران و تاجران با این طرح باعث شد که گروه ما به تحقیق عمیق درباره تعصب نژادی در این شهر بپردازد. به واسطه این تحقیق متوجه شدیم که لاکراس، شهر سانداون[6] یا شهری است که به شکلی هدفمند تنها سفیدپوستان را در خود جای داده است. این امر در سرشماری سال 1980 نیز منعکس شده و نشان می‌دهد که 99% جمعیت لاکراس سفیدپوست بوده و این شهر پنجمین شهر سفید در سراسر آمریکاست. با دانستن این موضوع، با دفتر خدمات دانشجویی فرافرهنگی[7] در دانشگاه ویسکانسین در لاکراس و کمیسیون حقوق بشر شهر ارتباط برقرار کردیم تا از جیمز لووین[8] نویسنده کتاب «شهرهای سانداون: بعد نهفته نژادپرستی در آمریکا»[9] دعوت به همکاری نماییم. او در یک جلسه عمومی در تالار شهر، در سخنرانی خود اعلام کرد که لاکراس یک شهر سانداون (سفیدگرا) است. این امر باعث شد که شهرداری طی یک عذرخواهی عمومی از بی‌عدالتی تاریخ و رایج در این شهر پوزش خواسته و در نظام حاکمیت شهری قدرت بیشتری به کمیسیون حقوق بشر داد.

ایده کمک به ایجاد شهری ایده‌آل از طریق طرح ما بسیار هیجان‌انگیز است. تصور می‌کنم که زمان آن فرا رسیده که در تاریخ شفاهی جهان نه تنها به مستندسازی صدای مردم محروم، بلکه به این مسئله فکر کنیم که این سرگذشت‌ها چگونه می‌توانند درک بهتری را در قشر مرفه‌تر ایجاد کرده و منجر به تغییر شوند. در این عصر نئولیبرال باید به‌ خاطر داشته باشیم که نظام‌های ستمگر، با داستان‌سرایی، سخنرانی و طلب عفو و بخشش اصلاح نمی‌شوند. باید عوامل طولانی‌مدت تاریخی را که باعث نابرابری شده‌اند، شناخته و به دنبال سیاست‌گذاری‌های موثری باشیم که با گرایش‌های نژادگرایانه‌ای که باعث شده لاکراس و بسیاری از شهرهای میدوست[10] تبدیل به شهرهایی سفیدگرا شوند، مبارزه کنند. یک قدم به سوی دستیابی به این هدف به اشتراک گذاشتن سرگذشت‌هاست، اما این تنها گام نخست در این ماراتن است.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره «در اینجا بشنوید» می‌توانید به وب‌سایت آن مراجعه کنید.

 

 

[1] Ariel Beaujot

[2] Hear, Here

[3] University of Wisconsin-La Crosse

[4] Terry Holford-Talpe

[5] Sue Hessel

[6] sundown

[7] Office of Multicultural Student Services

[8] James Loewen

[9] Sundown Towns: A Hidden Dimension of American Racism

[10] ایالت‌های غرب میانه آمریکا (Midwest)



 
تعداد بازدید: 4242


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.