تغییری در گسترش تاریخ شفاهی؛ اگر بتوانیم در خانه به مصاحبه‌ها گوش دهیم

نوشته: جک ویلیامز[1]
ترجمه: ‌سهیلا حیدری

03 تیر 1396


درباره تصویر: دکتر میچلا مارینو و دانشجو برایان وتستون در دانشکده هاستینگز – عکس از جک ویلیامز

 

یک استاد و گروهی از دانشجویانش در دانشکده هاستینگز[2] در هاستینگزِ[3] نبراسکا[4] قصد دارند تغییراتی در تاریخ شفاهی ایالت بدهند. آنها یک طرح بلندپروازانه برخط را آغاز کرده‌اند که هدف آن ضبط صدای محلی‌هایی است که بیش از 40 سال پیش به این منطقه آمده‌اند. طرح تاریخ شفاهی هاستینگز در نظر دارد آن صداها را در اختیار همه بگذارد.

در سالن مک‌کرمیک[5] یکی از قدیمی‌ترین ساختمان‌های محوطه دانشگاه، طرحی در حال انجام است که با نگاه به آینده گذشته را حفظ می‌کند. دکتر میچلا مارینو[6] استادیار رشته تاریخ در دانشگاه است و تاریخ شفاهی تدریس می‌کند. ترم گذشته، یک ایده داشت. طرح‌های تاریخ شفاهی جدید نیستند، در گذشته به این صورت بود که صداهای ضبط‌شده در بایگانی‌های گردوغبار گرفته تل‌انبار می‌شدند و هرگز شنیده نمی‌شدند. او با کمک دانشجویانش شروع به ساخت یک آرشیو دیجیتالی کرد، آرشیوی برخط از مصاحبه‌های ضبط‌ شده که دانشجویان به عنوان بخشی از کار کلاسی انجام داده بودند.

مارینو گفت: «یک فرد عادی آن‌قدر فرصت ندارد که برای دسترسی به مصاحبه‌ها مسافت‌ها رانندگی کند و وقتی به محل بایگانی‌ها رسید بنشیند و به ساعت‌ها مصاحبه گوش دهد. به همین دلیل من فکر می‌کنم اگر بتوانیم به این مصاحبه‌ها در خانه خودمان گوش بدهیم، تغییری بزرگ در تاریخ شفاهی به وجود آورده‌ایم و این هدفی است که در این رشته مورد انتظار ماست و به آن سمت حرکت می‌کنیم، این چیزی است که خودم و دانشجویانم می‌خواهیم در آن سهم داشته باشیم.»

کلاس که متشکل از 24 دانشجو بود، هر کدام با دو مقیم محلی درباره زمان جنگ ویتنام مصاحبه کردند. ضبط‌هایی که انجام داده بودند بسیار جالب و قابل توجه بود و به آنها کمک کرد اهمیت حفظ تاریخ شفاهی را درک کنند. مارینو گفت: «من دانشجویانی داشتم که وقتی به اتاق کار من می‌آمدند به خاطر چیزهایی که می‌شنیدند بسیار احساساتی می‌شدند: «چیزهایی که من درباره پدربزرگ و مادربزرگم نمی‌دانستم. من نمی‌دانستم که آنها (پدربزرگ و مادربزرگ) این تجارب را داشتند.» من احساس می‌کنم آنها (دانشجویان) سرانجام این مسئله را درک کردند و احساس می‌کنند که در به وجود آوردن تاریخی سهمی داشته‌اند، ‌هر چند در ابتدای نیم‌سال اول چنین انتظاری نداشتند.»

برایان وتستون دانشجوی سال سوم رشته تاریخ است. او همچنین در بایگانی دانشکده مشغول به کار است. به حفظ تاریخ علاقه‌مند است و در طرح بایگانی دیجیتالی جدید بسیار تلاش کرده است. او معتقد است در صدای انسان برای بیان اتفاقات و خاطرات گذشته چیزی نهفته است که بسیار متقاعدکننده‌تر از اسناد قدیمی است. وتستون گفت: «من فکر می‌کنم شما با کسی که در مورد تجاربش صحبت می‌کند، نسبت به موقعی که یک نامه تاریخی یا روزنامه می‌خوانید،‌ راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کنید، چون در خواندن مطالب، بین شما و کسی که آن مطلب را خلق کرده یک مانع وجود دارد. در حالی که وقتی که شما به یک مصاحبه تاریخ شفاهی گوش می‌کنید، مستقیماً به واژه‌هایی که از دهان آنها خارج می‌شود، در زمان حیات‌شان گوش می‌کنید.»

وتستون معتقد است قرار دادن مصاحبه‌های ضبط‌شده در بایگانی‌های برخط، کارِ مشخص و واضحی بود، ولی حفظ و نگهداری آنها شاید کمی سخت‌تر باشد: «حفظ منابع اولیه یکی از سخت‌ترین بخش‌های فعالیت در رشته‌های علوم انسانی و تاریخ است. هدف از حفظ یک منبع اصلی، حفظ آن منبع به همان شکل اولیه، بدون تغییر یا تخریب است و حفظ این ثبات در این دنیای دیجیتالِ در حالِ توسعه مشکل است.»

درباره تصویر: محوطه دانشکده هاستینگز در هاستینگز، نبراسکا

 

وتستون و مارینو می‌خواهند طرح تاریخ شفاهی برخط و دیجیتالی‌ را گسترش دهند. آنها از هر کسی که دوست دارد تاریخ و سرگذشتش را ضبط کند، می‌خواهند با آنها تماس بگیرد. نباید خاطرات الزاماً درباره جنگ ویتنام باشد. برخی از مصاحبه‌هایی که هم‌اکنون در بایگانی موجود است درباره مذاکرات ناسا و رقابت فضایی[7] است.

 


[1] Jack Williams, NET News

[2] Hastings College

[3] Hastings

[4] Nebraska

[5] McCormick

[6] Michella Marino

[7] رقابت بین دو رقیب جنگ سرد، اتحادیه جماهیر شوروی و آمریکا بر سر برتری توانایی‌ پروازهای فضایی



 
تعداد بازدید: 4804


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.