مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه – بخش نخست

مصاحبه‌هایی که سبب پیدایش تاریخ شفاهی شدند

رابرت آتکینسون[1]
مترجم: فاضل شیرزاد

15 اسفند 1395


گفتن ماجراهای زندگی‌مان به قدری در سرشت ما آمیخته است که تا حد زیادی از اهمیت آن بی‌اطلاع هستیم. ما داستان‌وار می‌اندیشیم، داستان‌وار سخن می‌گوییم و از طریق داستان‌‌‌ها به زندگی خود معنا می‌بخشیم. مردم، در هر جای دنیا، روایت‌هایی از بخش‌هایی از زندگی خود را، چه برای دوستان و چه غریبه‌ها، به یک صورت بیان می‌کنند. ماجرا‌هایی که ما از زندگی خود تعریف می‌کنیم، حامل مضامین[2] یا درون‌مایه‌هایی[3] فاقد سن[4] و همگانی[5] بوده و همواره گونه‌ای از هزاران قصه عامیانه، اسطوره‌ها یا افسانه‌هایی هستند که نسل‌هاست حقایق درونی‌مان را برای‌مان گفته‌اند. (ببینید: ناراین و جورج[6] فصل ۳۹، در همین کتاب) داستان‌ها ما را به ریشه‌های‌مان متصل می‌کنند.

در جوامع سنتی گذشته، داستان‌ها نقشی محوری در زندگی افراد ایفا می‌کردند. از طریق داستان‌ها، عناصر فاقد زمان[7] در زندگی [به نسل‌های بعد] منتقل می‌شدند. داستان‌هایی که از نسلی به نسلی دیگر گفته می‌شدند، حامل ارزش‌های جاودانه و همچنین درس‌هایی درباره زندگی بودند که آدمی در ژرفای وجودش آنها را زیسته بود. داستان‌های قدیمی از یک الگوی همگانی و فاقد زمان پیروی می‌کردند که می‌توان به صورت جدایی، گذر، اتحاد (ون گنپ[8] ۱۹۶۰)، تولد، مرگ، تولد دوباره (الیاده[9] ۱۹۵۴)، یا به صورت کوچ[10] آغاز، بازگشت (کمپبل[11] ۱۹۶۸) بیان کرد. این الگو یک طرح اولیه یا قالب اصلی است که در آن، داستان میان نیروهای مخالف یک توازن را ایجاد می‌کند. در واقع این الگو، در عین آن که داستان را در روندی که باید قرار داشته باشد، حفظ می‌کند، برای طرح داستان[12] یک مبنا تشکیل داده و به راوی در به یادآوردن عناصر یک داستان کمک می‌کند.

روایت‌هایی که امروزه ما درباره زندگی خود می‌گوییم، هنوز از همان الگوها و عناصر پایدار پیروی می‌کنند. زندگی‌های ما بر حسب یک طرح اولیه درونی آشکار می‌شوند که از الگوی آغاز، پریشانی و راه حل پیروی می‌کنند و این الگو بارها تکرار می‌شود. زندگی‌های ما متشکل از مجموعه‌ای از وقایع و شرایطی هستند که از یک منبع نمونه اولیه[13] تجارب که میان همه نوع بشر مشترک است، سرچشمه می‌گیرند. در این بافت فاقد زمان و همگانی است که ما بهتر می‌توانیم در صدد فهم اهمیت و قدرت مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه و اینکه تا چه اندازه برای ذات سرشت ما امری بنیادین است، برآییم.

قصه‌گویی در خون ماست. ما موجوداتی قصه‌گو هستیم. زمانی داستان‌ها محور حیات جامعه بودند. ما اکنون با سهولت بیشتری تشخیص می‌دهیم که در درون ما، و در ماجراهایی که از زندگی‌های خود تعریف می‌کنیم، چیزهایی از خدایان و الهه‌ها وجود دارند. گفتن سرگذشت زندگی به ما سمت و سو می‌دهد، تجارب خودمان را ارزش می‌بخشد، ارزش را به زندگی باز می‌گرداند، و پیوندهای جامعه را تقویت می‌کند.

دلیل اینکه ما ماجرا‌های خود را بازگو می‌کنیم، می‌تواند به خاطر تاثیری که داستان‌های مشهور پیشین در ما داشته‌اند، باشد. از گذشته تا اکنون، اسطوره‌ها و قصه‌های عامیانه‌ با چهار هدف و کارایی مفید به کار گرفته شده‌اند؛ برای هماهنگ شدن با خودمان، با دیگران، با اسرار زندگی و جهان اطراف خود. (کمپبل ۱۹۷۰) افسانه‌شناسی زندگی[14] نمادها، درون مایه‌ها و الگوهای اصلی را در بر می‌گیرد که اساساً با ما از سطح انسانی سخن می‌گوید؛ آنها فراتر از محدوده شخصی هستند و در محدوده‌ جمعی و عمومی انعکاس می‌یابند و قدرتی در خود دارند که می‌توانند به عمیق‌ترین قسمت‌های زندگی ما متصل شوند. قصه‌های ترسناک و یا قدیمی در چرخه‌ای از زندگی ما قرار می‌گیرند که همه ما آن را در خود داریم.

سرگذشت‌ها هم به واسطه موضوع‌ها و درون مایه‌های بی‌پایان که در افسانه‌شناسی زندگی ما وجود دارند، کارآیی‌های مفید مشابه [با داستان‌ها] را دارا هستند. همان‌طور که ما سرگذشت خود را بازگو می‌کنیم، موضوع‌ها و درون مایه‌های نامحدود و فاقد سن پدیدار می‌شوند که ما را به نیاکان‌مان متصل می‌کنند. این کاربردهای مفید در چهار حوزه از سرگذشت‌ها به کار می‌روند؛ اول آنکه، سرگذشت‌ها، با عناصر و درون‌مایه‌های عمیق انسانی، می‌توانند از لحاظ روان‌شناسی و تدریجاً در کل دوره زندگی یک راه‌گشا باشند. این سرگذشت‌ها، راه را برای ما می‌گشایند و کمک می‌کنند تا به واسطه رسیدن به یک فهم دقیق از تجربه‌های زندگی ـ حسی که نسبت به آن به دست می‌آوریم و مفهومی را که آن تجارب برای ما بیان می‌کنند ـ به یک تمرکز و جمع‌بندی در زندگی خود دست یابیم. سرگذشت‌هایی که ما از زندگی بیان می‌کنیم، سبب می‌شوند تا نظمی در تجارب زندگی ما به وجود آید و کمک می‌کنند تا همان‌طور که به هویت ما شکل میدهند، همزمان یک بینش عینی و ذهنی در زندگی به دست بیاوریم.

دوم آنکه، داستان‌ها قابلیت اثبات، تایید و حمایت از تجارب شخصی در جامعه را دارند و ارتباط ما را با دنیای اطراف شفاف کنند. آنها هنجارهای اخلاقی را به وجود می‌آورند و فرد را در راستای نیازهای اجتماعی شکل می‌دهند. داستان‌ها کمک می‌کنند تا اشتراک، ارتباط و همچنین تفاوت با دیگران را درک کنید. آنها حس اجتماعی را میان افراد پرورش می‌دهند.

سوم آنکه، داستان‌ها به واسطه روبه‌رو کردن ما با حقایق اسرارآمیز می‌توانند یک کارایی عرفانی‌‌ ـ مذهبی داشته باشند. آنها احساس ترس، تعجب، تواضع، احترام و قدردانی را در راستای شناخت اسرار پیرامون ما برمی‌انگیزانند. این احساسات به ما کمک می‌کنند تا به اسرار آفرینش پی ببریم. داستان‌ها ما را به فراتر از زمان و مکان و فراتر از ماهیت روزمره ما می‌برند و این امکان را فراهم می‌کنند تا وارد حوزه‌ روح و قلمروی روحانی شویم.

و سرانجام اینکه، داستان‌ها می‌توانند یک ذهنیت ماورای طبیعی و تفسیر کلی از عالم در انطباق با دانش زمان و همچنین یک جهان‌بینی در ارتباط با طرز کار طبیعی دنیای پیرامون ما به وجود آورند. آنها به ما کمک می‌کنند تا جهانی که ما قسمتی از آن را تشکیل می‌دهیم و همچنین چگونگی بودن‌مان در آن را درک کنیم.

وقتی که سرگذشت‌های ما به شیوه‌ای گفته ‌شوند که از این الگوی فاقد سن جهت انتقال پیروی کنند، به واسطه‌ بینش‌ها، احساسات و تعهد‌ها‌یی که می‌توانند منجر به پیدایش یک سطح جدیدی از بالیدگی، مسئولیت‌ها و حتی‌الامکان وضعیت جدید شوند، قابلیت این را دارند که نیرو و بار اسطوره‌های زندگی را برای ما و شنونده‌ها به‌دوش کشند. به نظر می‌رسد که اکنون به این باور رسیده‌ایم که هر شخصی یک ماجرا، شاید چندین ماجرا در مورد خود برای گفتن دارد. حقیقتاً، ماجراهایی که ما باید بگوییم بسیار مهم هستند. (ببینید: آتکینسون ۱۹۹۵؛ راندال[15] ۱۹۹۵؛ گابریم[16] و هالستین[17] ۱۹۹۸)

گسترش علاقه برای بیان سرگذشت

افراد در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی با افرادی در مورد سرگذشت آنان مصاحبه کرده‌اند، حتی طولانی‌تر از چیزی که فکر می‌کنیم. تا آنجا که من می‌توانم بگویم و اصطلاحی را که به کار برده‌ام، مصاحبه‌هایی که برای تهیه زندگی‌نامه انجام شده‌اند، سبب پیدایش تاریخ شفاهی و سایر رویکرد‌های مردم‌شناسی و میدانی شده‌اند. مصاحبه کردن برای تهیه زندگی‌نامه یک شیوه‌ تحقیقی کیفی برای جمع‌آوری اطلاعات از ماهیت درونی کل زندگی یک شخص است که قابل انتقال به سایر حوزه‌ها و رشته‌های علمی است.

مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، به عنوان شیوه‌ای جهت نگرش کلی به زندگی و مطالعه عمیق زندگی افراد، در جایگاه اول قرار دارد. این یک عامل محوری در حال رشد در مطالعه روایتی زندگی (کوهلر[18] ۱۹۸۸؛ یوسلسون[19] و لیبلیش[20]۱۹۹۳) برای کاربردهای میان رشته‌ای در فهم جزییات زندگی فردی و چگونگی ایفای نقش متفاوت افراد در جامعه است. (ببینید: کوهلر ۱۹۹۳؛ جورجن[21] و جورجن ۱۹۹۳)

اگرچه این مطالعات بر مبنای استناد فرعی است، اما استفاده از روایت‌های زندگی در مطالعات علمی برای اولین بار در مطالعات موردی روان‌کاوی افراد توسط زیگموند فروید[22] (۱۹۵۷ ـ ۱۹۵۸) مورد توجه قرار گرفته است. فروید در ابتدا این روایت‌ها را در نظریه روان‌کاوی زندگی‌های فردی استفاده کرد. گوردن آلپورت (۱۹۴۲) از اسناد شخصی برای رشد شخصیت در افراد، تمرکز بر اسناد اصلی، که در بردارنده‌ روایت‌های زندگی هستند و هم‌زمان توجه به مشکلات اعتباری در تفسیر روایت، بهره برد. این شیوه توسط اریک اریکسون[23] (۱۹۶۸) و در مطالعات لاتر[24] و گاندی[25] به کمال خود رسید. اریکسون (۱۹۷۵) از تاریخ زندگی برای نشان دادن تاثیر و نفوذ زمان‌های گذشته در زندگی کنونی هم استفاده کرد.

هنری مورای[26] (۱۹۳۸، ۱۹۵۵) یکی از اولین کسانی بود که از روایت‌های برای مطالعات زندگی افراد، جهت پی بردن به رشد شخصیتی استفاده کرد. علایق اخیر به داستان، به عنوان جز‌ء لاینفک روان‌کاوی شخصیتی، در سایر دانشمندان اجتماعی و پژوهشگران رشته‌های علمی مختلف، بیانگر وسعت علاقه به روایت‌ها برای شفاف‌سازی زندگی افراد در جامعه است. تئودر ساربین[27] (۱۹۸۶) از روایت‌های زندگی برای درک تجربه انسان، تعیین آن به عنوان «تشبیه بنیادی»[28] و قرار دادن آن در محور خود‌‌شکل‌گیری[29] استفاده کرد، این در حالی است که جروم‌ برنر (۱۹۸۶) از روایت‌ها به عنوان یک ابزار مهم برای کشف این که چگونه ما زندگی خود را ساخته‌ایم، استفاده کرد. مطالعه موردی زندگی‌ها، به واسطه مطالعه عمیق، بررسی‌های روش‌شناسی و اکتشاف‌های نظری، به درک نظری بیشتر در روایت‌‌های زندگی افراد کمک می‌کند.

 تاریخ زندگی از مدت‌ها قبل یک روش‌شناسی اصلی برای حوزه‌ انسان‌شناسی بوده است. همان‌طور که جیمز اسپرادلی (۱۹۷۹) بیان کرده است، برخی تاریخ‌های زندگی تا حد زیادی توسط قوم‌شناسان و فرهنگ‌شناسان ویرایش و بازنویسی‌ شده‌اند (۶۰ درصد از توصیف‌ها به کلمات خود ویرایش‌کننده، بیان شده است)، این در حالی است که سایر تاریخچه‌ها به همان شکل اولیه که نگارش شده‌اند، باقی مانده‌اند. مصاحبه درباره تاریخچه زندگی و مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه از لحاظ شیوه و رویکرد و پوششی که می‌دهند، خیلی شبیه به هم هستند، اما از لحاظ اطلاعات خاص که در آنها جست‌وجو می‌شود و نتیجه نهایی آنها خیلی متفاوت‌ هستند. در فرهنگ عامه، به واسطه توجهی که به نقش مصاحبه به عنوان یک حامل سنت در جامعه می‌شود، اصطلاح سرگذشت بیش از اصطلاح تاریخچه زندگی در انسان‌شناسی به کار می‌رود. (ببینید: تایتون[30] ۱۹۸۰؛ ایوس ۱۹۸۶)[31]

به دلیل کاربرد علمی گسترده، همچنین شیوه و رویکرد خاص مصاحبه‌کننده‌ها و محققان، ممکن است که سرگذشت‌ها سرانجام شکل جالبی به خود بگیرند؛ از یک طرف محقق می‌تواند با استفاده از واژگان خود، چیزی را که گفته شده توصیف کند و از طرف دیگر می‌تواند سرگذشت زندگی را به‌‌طور کامل و بدون دخل و تصرف انتقال دهد.

سرگذشت به عنوان ابزاری که علاقه‌مندان زیادی را به خود جذب کرده است، امروزه در بسیاری از رشته‌های علمی به کار می‌رود و توسط دو دسته از محققانی که رویکرد اصلی را در پیش گرفته‌اند، به کار گرفته می‌شود؛ کسانی که معتقدند اسناد و مدارک را می‌توان به طریقه خاصی تفسیر کرد و دانشمندان وابسته به علوم طبیعی.

برخی از محققان این حوزه، سرگذشت را به عنوان یک واسطه و یاری‌دهنده بین مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده تلقی می‌کنند. این شیوه بر پیدایش زندگی‌نامه برای جایگزینی با گزارشی که از لحاظ ذهنیتی وفادار، ولی از روی تجربه جهت داده شده است، تأکید دارد. از دیدگاه کسانی که قانون را به طرز ویژه‌ای تعبیر می‌کنند، سرگذشت نمی‌تواند بیان‌گر این باشد که آنها تا چه اندازه در هماهنگی و موافق با تجربه‌های زندگی مورد بحث، قرار دارند، اما از این لحاظ بیشتر ارزیابی شده‌اند که چه گزارش‌هایی از زندگی با تنوعی از سایر گزارش‌ها به‌ خاطر اهداف توصیفی مختلف به‌کار رفته‌اند؛ علاوه بر زندگی کسانی که تحت توجه خاص بوده‌اند. (گابریم و هولشتاین ۱۹۹۸؛ هولشتاین و گابریم ۲۰۰۰)

رویکرد و شیوه شخصی من در حوزه زندگی‌نامه که برمبنای دیدگاه شخص ـ محوری[32] و موافق با اصول طبیعی است از یک بافت میان‌رشته‌ای شکل گرفته است. من این شیوه را بیش از ۳۰ سال قبل، وقتی که در حال تحصیل در حوزه فرهنگ قومی بودم و با یک ارشد کلیسا درباره زندگی‌نامه وی مصاحبه کردم، ‌آغاز کرده‌ام. من تحصیلاتم را در کارشناسی ارشد وکالت دنبال کردم و نه تنها به قدرت بیان، بلکه به قدرت بازگویی، حروف‌چینی، ویرایش، دست بردن به زندگی‌نامه و خصوصاً به درک گسترده و عمیق سرگذشت یک شخص، پی برده‌ام. همان‌طور که در طرح دکتری بر موضوع رشد انسان میان ـ فرهنگی[33] کار می‌کردم، با مصاحبه جهت تهیه زندگی‌نامه برای پی بردن به ارزش‌های فرهنگی و افزایش نفوذ سنت‌ها در چرخه زندگی، علاقه بیشتری در این حوزه پیدا کردم.

در تلاش برای پی بردن به تجارب سایر افراد یا ارتباط آنها با دیگران، احساس کردم که بهتر است صدای آنها شنیده شود یا باید اجازه داد در مورد خود صحبت کنند. اگر می‌خواهیم که از دیدگاه منحصربه‌فرد یک شخص اطلاع پیدا کنیم، بهترین شیوه شنیدن صدا و حرف‌های خود آن فرد است. من می‌خواستم تا یک شخص سرگذشت خود را از یک منظر مناسب که اجازه می‌دهد سایران یک نگرش کلی به زندگی او یا یک نگاه گذرای ذهنی به زندگی او (که ممکن است سرگذشت‌های او مجزا از هم یا این که به هم گره خورده باشند و شاید هم هر دو) داشته باشند، بیان کند. روی هم رفته، این دیدگاه ذهنی ما را در چیزی که با تمام وجود به دنبالش هستیم، یاری می‌رساند. این چیزی است که واقعیت‌های جهان یک فرد را وضع می‌کند. داستان‌سرایان اولین مفسران داستان هستند. آنها با برداشتی که از واقعیت‌ها می‌کنند و با گفتن داستان‌هایی در مورد آن واقعیت‌ها، در واقع دست به تفسیر آنها می‌زنند و ما به عنوان محقق به دنبال این هستیم که چیزی از این داستان‌ها به دست بیاوریم.

وقتی مرکز مطالعات زندگی در دانشگاه مین جنوبی[34] در سال ۱۹۸۸ تاسیس شد، من نه تنها سعی کردم که پل‌هایی را میان رشته‌های علمی ایجاد کنم، بلکه به دنبال این بودم که آرشیو سرگذشت‌ها را افزایش دهم؛ اکنون بالای ۵۰۰ سرگذشت به عنوان یک پایگاه اطلاعاتی در اختیار محققان مختلف با اهداف و علایق مختلف گذاشته شده است. اکثر سرگذشت‌ها در این آرشیو از طرح‌‌های کلاسی دانشجویان که برای یادگیری در مورد چگونگی رشد دیدگاه یک شخص در طول زندگی طراحی شده بودند، فراهم آمده‌اند. سرگذشت‌های موجود در آرشیو در اختیار همه محققان، برای تحلیل کمکی قرار دارند و قابل جست‌وجو، هم از طریق عنوان و هم از طریق دسته‌بندی با کمک برگه کتاب، هستند.

من معتقدم که در زندگی هر فرد ارزش‌های منحصر به‌فردی برای احراز هویت قرار دارند و عناصر، درون‌مایه‌ها و موضوع‌های بسیار زیادی در این سرگذشت‌ها وجود دارند. در واقع همه ما با وجود تفاوت‌ها، هم‌نوع و دارای اشتراکات زیادی هستیم. نحوه استفاده من از سرگذشت‌ها این است که به موضوع‌های مهمی که در سرگذشت کسی گفته می‌شود توجه دارم. این، می‌تواند پیوستگی، چگونگی و چرایی سرگذشت زندگی را توجیه و موضوع‌ها، زندگی، ارتباط‌ها و تاثیرگذاری‌های مهمی که در زندگی وجود دارند را مشخص می‌کند. در مصاحبه با یک گروه کوچک از ارشدهای کلیسا در مورد سرگذشت آنان، من به دیدگاه کلی زندگی آنها توجه کردم و پی بردم که پیوستگی، هدف، تعهد و مفهوم به چه نحو در زندگی آنها دلالت داشته است. (آتکینسون ۱۹۸۵)

در بسیاری از عرصه‌های علمی، زندگی‌نامه‌ها جایگاه خاصی را پیدا کرده‌اند. روان‌شناسان به ارزش روایت‌های شخصی برای افزایش درک و شخصیت پی برده‌اند. (رانیان[35] ۱۹۸۲؛ مک آدامز[36] ۱۹۹۳) انسان‌شناسان از تاریخ زندگی و یا مطالعه موردی بر یک فرد، به عنوان بخشی از مطالعه در ارزیابی‌های خود بر تشابه و تنوع فرهنگی استفاده می‌کنند. (اسپرادلی ۱۹۷۹؛ لانگنس[37] و فرانک[38] ۱۹۸۱؛ ابولغود[39] ۱۹۹۳) جامعه‌شناسان از سرگذشت زندگی برای پی بردن به ارتباط و تبادل گروه‌ها و عضویت‌ها استفاده می‌کنند. (برتاکس[40] ۱۹۸۱؛ لیند[41] ۱۹۹۳) در سیستم آموزشی، از سرگذشت به عنوان شیوه جدید برای یادگیری و آموزش استفاده شده است. (ویتهرال و نودینگ[42] ۱۹۹۱) پژوهشگران ادبی از خود ـ زندگی‌نامه به عنوان منبعی برای پی بردن به مسائل مربوط به طراحی، شیوه، محتوی، موضوع‌های ادبی و حقایق شخصی استفاده می‌کنند. (آلنی[43] ۱۹۸۰) تاریخ‌شناسان با استفاده از شیوه تاریخ شفاهی دریافتند که درون‌مایه‌ها یک منبع مهم برای تقویت تاریخ بومی و محلی هستند. (آلن و مونتل[44] ۱۹۸۱)

این حرکت که ما به واسطه آن سرگذشت زندگی خود را از زبان خود بیان می‌کنیم، حرکتی است از دیدگاه ذهنیتی به سمت حقایق شخصی و به سمت اعتباربخشی به روایت‌های زندگی. یک روایت از سرگذشت زندگی مهم‌ترین تاتیرپذیری‌ها، تجارب، شرایط، مسائل، موضوع‌ها و درس‌های زندگی را در خود نشان می‌دهد. همین‌طور، یک روایت از سرگذشت زندگی می‌تواند یک تجربه‌ با ارزش برای شخصی باشد که زندگی خود را روایت‌ می‌کند و یک کوشش تحقیقی موفق برای گردآوری اطلاعات.

این حرکت توسط برنر[45](۱۹۸۶، ۱۹۸۷، ۱۹۹۱) مورد دفاع قرار گرفته است. وی یک روان‌شناس شناختی بود که اثبات کرد ما در حقیقت، مفاهیم شخصی زندگی (یا واقعیت) خود را در حین ایجاد و بیان روایت‌های زندگی می‌سازیم. برنر اظهار می‌کند که تجارب شخصی ما از روایت‌هایی که بازگو می‌کنیم به وجود می‌آیند. بر اساس عقیده‌ برنر، حفظ تداوم در بازگویی سرگذشت‌های زندگی، می‌تواند ابزاری باشد برای نظم بخشیدن به تجربه‌ها و تفسیر و درس گرفتن از آنها. یک مسیر نویدبخش، استفاده مداوم جیمز برین[46] یک متخصص امراض پیری[47] از «خود ـ زندگی‌نامه جهت یافته»[48] به عنوان منبعی برای تحقیق علمی، اجتماعی و روان‌شناختی است. (بیرن و بیرن ۱۹۹۶) خود ـ زندگی‌نامه جهت یافته مربوط به زندگی یک شخص می‌شود که خود آن را تجربه کرده است و می‌نویسد، اما با کمک یک راوی داستان یا نویسنده مجرب. (ببیند: کنیان، کلارک و د. وریس2001)

تعریف سرگذشت

یک زندگی شخصی و همین‌طور نقشی که آن در جامعه بزرگ‌تر ایفا می‌کند با کمک یک داستان به خوبی فهمیده می‌شود. با قراردادن فرایند زندگی در قالب داستان می‌توانیم به‌طور کامل از زندگی خود آگاه شویم. به واسطه زندگی‌نامه می‌توانیم معنا و مفهوم زندگی را دریابیم. بیان سرگذشت سبب می‌شود که دیگران بتوانند در مورد زندگی ما بدانند و آن را درک کنند. قصه‌گویی سبب می‌شود که حرف‌های نگفته، گفته شوند، نادیده‌ها دیده شوند، شکل نگرفته‌ها شکل یابند و گیج‌کننده‌ها شفاف‌سازی شوند.

سرگذشت، داستانی است که شخصی، در مورد کسی که ممکن است در قید‌ حیات باشد یا خیر، برای گفتن انتخاب کرده است و تا جایی که ممکن است به‌طور کامل و صادقانه بازگو می‌کند و این سرگذشتی است که آن شخصی به‌خاطر می‌آورد و یا اینکه می‌خواهد دیگران در مورد آن بدانند. معمولاً این، نتیجه‌ای از یک مصاحبه جهت یافته توسط شخص دیگر است. این داستان می‌تواند از زمان تولد تا حال، یا قبل از زمان حال یا ماقبل آن را در بر بگیرد. سرگذشت شامل وقایع، تجارب و احساسات یک زندگی می‌شود.

در اینجا تفاوت خیلی کوچکی بین یک سرگذشت و تاریخچه زندگی وجود دارد. اساساً در اینجا دو واژه استفاده شده است که می‌توانند جای هم به کار روند. تفاوت بین سرگذشت و تاریخ زندگی معمولاً در تاکید آنها و میدان دید آنهاست. یک تاریخ شفاهی اغلب بر یک جنبه خاص از زندگی یک شخص متمرکز است، مثل زندگی کاری یا نقش خاص در دوره‌ای از زندگی یا در یک جامعه. تاریخ شفاهی بر جامعه یا داستانی که یک شخص از یک واقعه تاریخی‌، موضوع، زمان یا مکان خاص به خاطر می‌آورد، تاکید دارد. (کاندیدا اسمیت[49] فصل ۳۴ این کتاب را ببینید.) وقتی یک مصاحبه از تاریخ شفاهی بر کل زندگی یک شخص متمرکز است، معمولا از آن به عنوان یک سرگذشت یا تاریخچه زندگی یاد می‌شود.

یک سرگذشت می‌تواند یک شکل واقعی، استعاره‌ای، شاعرانه یا سایر شکل‌های خلاقانه به خود بگیرد. چیزی که مهم است این است که گوینده داستان می‌تواند سرگذشت یک زندگی را در شکل، سبک و قالبی که برای او راحت است بیان کند. یک سرگذشت زندگی به هر شکلی که بیان شود می‌تواند هم برای گوینده و هم برای شنونده معنا و مفهومی را از آن زندگی در پی داشته باشد. این یک شیوه برای درک کامل گذشته و حال و شیوه‌ای برای واگذاری میراث شخصی خود به نسل آینده است.

یک سرگذشت زندگی، شرحی تقریباً کامل از یک تجربه شخصی در زندگی است که به جنبه‌های مهم آن بیشتر پرداخته می‌شود. یک سرگذشت ما را قادر می‌سازد تا گره‌ها و ارتباط‌هایی که زندگی یک شخص را با زندگی شخص دیگر و همچنین دوران کودکی را به بزرگسالی مرتبط می‌کند، بیابیم.

سرگذشت‌های زندگی در موقعیت‌های مختلف گفته می‌شوند. در واقع در حین بازگویی سرگذشت به‌طور مداوم بیان می‌کنیم که چه کسی هستیم و در مورد چه چیز صحبت می‌کنیم. در طول فراز و نشیب‌های زندگی و در هر مرحله از زندگی، ما گوشه‌ای از زندگی خود را با کسانی که با ما در ارتباط هستند به اشتراک می‌گذاریم؛ چه داستان در مورد بازی‌های گروهی و انفرادی هیجان‌انگیز دوران کودکی و چه اتفاق‌های دوران نوجوانی، ازدواج یا بازنشستگی باشد، در واقع ما در حال بازگویی فصل‌هایی از سرگذشت زندگی خود هستیم.

ما خاطرات، تجارب و ارزش‌های اجتماعی خود را به واسطه نقل کردن برای دیگران زنده نگه می‌داریم. در یک مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، مصاحبه شونده در جایگاه یک گوینده سرگذشت درباره زندگی خود است. مصاحبه‌کننده نقش یک هادی را در این فرایند دارد. این دو با هم و به کمک هم سازنده و چیدمان‌کننده یک زندگی‌نامه هستند که این می‌تواند کار مصاحبه شونده را آسان کند.

محقق،‌ به عنوان یک کمک، یار و هم‌دست در یک فرایند زندگی‌نامه، یا یک هادی داستان، هرگز در کنترل چیزی که گفته می‌شود نقشی ندارد. فرایند زندگی‌نامه همیشه آن‌گونه که باید خوب پیش نمی‌رود. مصاحبه‌کننده از او (مصاحبه‌شونده) می‌خواهد که سرگذشت زندگی را تا جایی که ممکن است به طور خلاصه، به زبان ساده و فارغ از احساسات بگوید. این باعث می‌شود که یک لیست کوتاه از حقایقی که رخ داده است به دست آید. در برخی موارد، رویدادهای زیادی وجود دارند که همین باعث می‌شود گوینده، سرگذشت کامل و احساس محوری را ارائه دهد؛ در موارد دیگر، مصاحبه‌کننده می‌تواند یک بازگویی کامل از وقایع و رویدادهای زندگی وی به دست آورد.

در مواردی دیگر، گوینده می‌تواند یک داستان ترفندی، ساختگی و مجزا از هم را نقل کند. اگر این کار اتفاق افتاد، نیاز نیست که مصاحبه‌کننده مثل یک دستگاه دروغ‌سنج عمل کند، بلکه این داستان ساختگی هم می‌تواند در تحقیقاتش به کار آید. این محقق می‌تواند تفسیرهای زیادی در مورد آن داشته باشد و دلیل اینکه وی (مصاحبه‌شونده) یک زندگی‌نامه ساختگی را به‌ وجود آورده و چه هدفی را دنبال کرده است را بیابد.

یک محقق همچنین می‌تواند از یک تایید‌کننده استفاده کند یا به دنبال یک شاخصی باشد که صحّت و سُقم زندگی‌نامه را نشان دهد. این امکان وجود دارد که محقق هر چیزی را که گفته می‌شود برای تحقیق خود استفاده کند و در نهایت تفسیری را از آن به وجود بیاورد که مفید واقع شود. نکته قابل بیان در مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه این است که به راوی این فرصت داده شود تا با هر شیوه که خود انتخاب کرده است به بیان سرگذشت خود بپردازد. ضرورتاً، انسجام و امانتداری جزیی از فرایند جمع‌آوری است، اما دست‌یابی به این مهم بستگی به این دارد که گوینده داستان در ابتدا چقدر این موارد را رعایت کرده است.

فایده و کاربرد‌های مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه

پیش‌بینی کردن نتیجه گفت‌وگو غیرممکن است، نه درباره اینکه چه شکلی به خود خواهد گرفت، بلکه پیش‌بینی تاثیر و فایده آن نیز غیرممکن است. من به این موضوع بارها پی‌برده‌ام، همان‌طور که دانشجویانم نیز در مورد میزان فایده و ارزشی که سرگذشت در ایجاد یک مصاحبه منحصربه‌فرد داشته است، گزارش داده‌اند، خصوصاً مصاحبه با نزدیکانی همانند والدین یا همسر. سرگذشت یک شخص فقط با مشاهده کردن، گوش دادن، فهمیدن و پذیرفتن بدون قضاوت قابل انتقال است. (بیرن و بیرن ۱۹۹۶)

فایده شخصی

زنی که یک زندگی‌نامه را در گفت‌وگو با پدر خود تکمیل کرده بود، گفت: «برای من راهی جز این وجود نداشت که تاثیر روحی و احساسی‌ای که این تجربه‌های زندگی بر روی من داشته است را بیان کنم.» او کاملاً تحت‌تأثیر چیزهایی بود که از پدر خود می‌دانست و در نهایت، توصیف او یک «ثمره عاطفی و احساسی» از تجربه‌هایی است که با پدر خود داشته است. بعد از اینکه من سرگذشت او را خواندم ـ و وی در آن داستان درباره بزرگ شدن و رشد کردن در یک خانواده فقیر با وجود رکود اقتصادی، همراه با یک مادر تنها و چهار فرزند دیگر او در کمال بی‌خانمانی، سخن می‌گفت و از تنفر خود نسبت به جنگ جهانی و کشمکش و مشکل یافتن کار بعد از جنگ جهانی، با وجود فارغ‌التحصیل شدن صحبت می‌کرد ـ به نظرم رسید که منظور او را فهمیده باشم.

زن دیگری با پدر خود مصاحبه کرده است و یک تجربه یکسان با مورد قبل را داشته است. او بعد از مصاحبه چنین نوشته است: «نشستن در کنار پدر برای سه ساعت و گوش دادن به سرگذشت او یک تجربه عجیب برای هر کدام از ما بود. ارتباط ما فقط با به اشتراک گذاشتن احساسات و افکار نبود. من همیشه در خود حس می‌کردم که او مرا دوست دارد. او گاه دوست داشتن خود را از طریق کلمات و رفتار خود بیان و ابراز می‌کرد. مصاحبه‌ا‌ی که برای هر دوی ما یک تجربه تقریباً ناخوشایند بود، با یک حالت‌های خاصی پایان گرفت؛ مثل این بود که هر دوی ما بعد از گفت‌وگو و مصاحبه از یک دنیای به‌خصوص خارج شده‌ایم و همدیگر را در اتاقی یافته‌ایم. البته من بیشتر مشتاق بودم که بشنوم او در مورد رویداد‌های زندگی چه حسی دارد، اما می‌دانستم آن روز او بیشتر از چیزی که در اختیار داشت با من به اشتراک گذاشته بود. بعد از پایان سه ساعت باهم بودن، ما همدیگر را در آغوش کشیدیم. من به او گفتم که دوستت دارم و از اینکه تو پدرم هستی خیلی خوشحال هستم. او به من گفت که من هم دوستت دارم و از اینکه تو دخترم هستی خوشحال هستم. چشمان‌مان غرق شادی شده بود، ولی آن روز سر انجام به پایان رسید و تاثیر آن ساعت‌هایی که با هم بودیم، همیشه با ما ماندگار شد. دری از زندگی پدرم را که از سن سیزده سالگی بسته مانده بود، توانستم کمی باز کنم و دزدکی از بیرون در به درون زندگی او نگاهی بیندازم و من بابت این موضوع از او سپاسگزارم.»

امکان این وجود دارد که مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، در شفاف‌سازی زندگی یک شخص تاثیر نداشته ‌باشد. ممکن است که بازسازی تاریخی، ارتباط زیادی با سرگذشت زندگی پیدا کند. ممکن است که آن سرگذشت بیشتر مربوط به این باشد که چگونه اشخاص خود را در یک نقطه از تاریخ می‌بینند یا این که چگونه دیگران به آنان می‌نگرند. سرگذشت یک نگاه اجمالی است به ویژگی‌ها و صفت‌های مخفی انسان‌ها که گوش دادن به آنها جالب و خوشایند است.

من دریافتم که اکثر مردم دوست دارند تا سرگذشت خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. همه این مردم معمولاً نیاز دارند که کسی به سرگذشت زندگی آنها گوش دهد و یا اینکه یک علاقه قلبی به سرگذشت آنها از خود نشان دهد و در مصاحبه و گفت‌وگو از آنها استقبال کند. حتی کسانی که از مصاحبه و گفت‌وگو درباره زندگی خود به دلیل ترس، خجالت، عدم اطمینان یا اِبا داشتن، رو برمی‌گردانند (آدلر[50] فصل ۲۵ این کتاب را ببینید)، اگر بتوانند بر این اکراه خود غلبه کنند، می‌توان آنها را به واسطه فایده‌ شخصی که با به اشتراک گذاشتن سرگذشت خود نصیب آنها می‌شود، تشویق به این کار کرد.

۱. زمانی که سرگذشت خود را به اشتراک می‌گذاریم، دید شفافی نسبت به تجارب و احساسات شخصی به دست می‌آوریم که این سبب می‌شود تا مفاهیم وسیعی در زندگی خود ایجاد کنیم.

۲. به واسطه به اشتراک‌گذاری سرگذشت، به یک خودآگاهی بیشتر، خود پنداری قوی‌تر و خودباوری بیشتری دست می‌یابیم.

۳. زمانی که سرگذشت خود را به اشتراک می‌گذاریم، در واقع تجارب و دیدگاه‌های گران‌مایه خود را با دیگران به اشتراک گذاشته‌ایم.

۴. زمانی که سرگذشت خود را به اشتراک می‌گذاریم، سبب می‌شود که ما به یک خوشحالی، رضایت و آرامش‌خاطر برسیم.

۵. به اشتراک گذاشتن سرگذشت‌ها، شیوه‌ای است برای زدودن و به زمین ‌گذاشتن بار و سنگینی خاصی که در ذهن شماست. با این کار به تجارب خود اعتبار می‌دهیم. در واقع این کار یک ضرورت و محوریت در فرایند احیاسازی است.

۶. با به اشتراک گذاری سرگذشت زندگی، می‌توانیم به دیگران کمک کنیم که با دید شفاف‌تر یا متفاوت‌تری به زندگی دیگران نگاه کنند و شاید سبب می‌شود که نگاه منفی خود را به زندگی تغییر دهند.

7. وقتی که ما سرگذشت خود را به اشتراک می‌گذاریم، سبب می‌شود که نزد دیگران بهتر شناخته و درک شویم. این در حالی است که قبلاً چنین شناختی وجود نداشته است.

8. در اشتراک گذاری سرگذشت خود باید بدانیم که چگونه می‌خواهیم سرگذشت خود را پایان دهیم یا چگونه می‌خواهیم با یک پایان خوب که برای ما رضایت‌بخش باشد به اتمام برسانیم. با درک گذشته و حال خود می‌توانیم با دید شفاف‌تری اهداف آینده خود را ترسیم کنیم.

البته همه افراد تجربه یکسانی از مصاحبه برای زندگی‌نامه نخواهند داشت. برخی به بخشی از زندگی خود در گذشته با یک پشیمانی خاصی نگاه می‌کنند که سبب می‌شود فرایند مصاحبه غم‌انگیز شود. اما حتی این نوع از مصاحبه‌ها هم می‌تواند به یک نتیجه نهایی مثبت ختم شود.

کاربردهای تحقیقاتی

مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، ذاتاً، میان رشته‌ای است؛ بسیاری از کاربردهای تحقیقاتی زندگی‌نامه با آن چهار نقش مفید داستان‌های دینی و مذهبی هم‌راستا هستند. مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه می‌تواند به گوینده، شنونده، خواننده و محقق برای درک طیف وسیعی از موضوع‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، عرفانی ـ مذهبی و فلسفه انتظام‌ گیتی کمک کند.

همانند کاربردهای روان‌شناختی، به یاد آوردن، شکل دادن و به اشتراک گذاردن سرگذشت زندگی می‌تواند منبع ارزشمندی برای درس گرفتن از تجارب انسانی باشد. حوزه‌های بسیاری در روان‌شناسی وجود دارند که سرگذشت می‌تواند ابزار پژوهشی مفیدی برای آنان باشد. روایت زندگی می‌تواند موثرترین ابزار برای به دست آوردن درکی از نحوه تکامل خود در طول زمان باشد. از طریق بررسی فرایند روایت کردن، محقق می‌تواند اطلاعات مفیدی به دست آورد و به درک مطلوبی از خود، به عنوان یک عضو مفید و دارای موقعیت در جامعه، فرهنگ و تاریخ دست یابد. (فریمن[51] ۱۹۹۲) گفتن سرگذشت می‌تواند یکی از مستقیم‌ترین و قاطعانه‌ترین روش‌ها برای پاسخ به پرسش من کیستم؟ باشد. اگر زندگی‌نامه نشان دهد که شخص واقعاً چه کسی است یا اگر نوعی وحدت حسی از تجارب در آن سرگذشت وجود داشته باشد، محقق می‌تواند تعیین کند که هویت چگونه تعریف شده ‌است و این که آیا از لحاظ درونی و بیرونی، ثابت است و چگونه با الگوهای هویتی، تطابق دارد. (وایدر شوون[52] ۱۹۹۳؛ کروگر[53] ۱۹۹۳؛ اریکسون ۱۹۶۳؛ مارسیا[54] ۱۹۶۶)

گفتن سرگذشت یک درمان نیست، بلکه می‌تواند همان‌طور که قبلاً گفته شد، غالباً با آشکار شدن چیزهایی برای گوینده که ممکن است تا قبل از آن به آنها پی نبرده باشد، مفید باشد. بعد از تمام اینها، روان‌درمانی به واسطه‌ «درمان گفتاری» ایجاد می‌شود. در درمان، افراد سرگذشت‌های خود را برای متخصصان آموزش دیده بازگو می‌کنند تا به آنها در درک، تفسیر و درس گرفتن از سرگذشت‌های‌شان یاری دهند. زمانی که روش روایتی توسط درمان‌گر یا مشاوران به‌ عنوان ابزار راهنمایی برای کمک به مراجعان و برای فهم جزییات زندگی آنها استفاده می‌شود، نوعی فرایند «داستان‌گویی» و یا «بازگویی داستان» صورت می‌گیرد (وایت و اپستون[55] ۱۹۹۰) یا احتمالاً روایت‌های یاری‌دهنده و جدیدی را به وجود می‌آورد. (میلر[56] دو شیزر[57] و دو جانگ[58] بخش ۱۹ این کتاب را ببینید.)

مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، یکی از مفیدترین روش‌های تحقیق روان‌شناختی موجود نیز هست که محققان را قادر می‌سازد تا به دیدگاه ذهنی و درک دامنه وسیعی از موضوع‌ها یا مسائلی که افراد تجربه کرده‌اند، دست یابند. افراد در حین گفتن سرگذشت خود، نوعی گرایش طبیعی برای ترتیب‌بندی رویدادها و شرایط زندگی‌شان را دنبال می‌کنند، آن هم به گونه‌ای که به آن رویداد‌ها انسجام می‌بخشند. (کوهلر ۱۹۸۸) مجموعه کتاب‌های مطالعه روایتی زندگی[59] که به بررسی مسائل مربوط به نحوه به وجود آمدن احساس نسبت به زندگی از طریق روایت، می‌پردازند، یک مطالعه‌ ضروری برای هر محققی است که از زندگی‌نامه‌ها استفاده می‌کند. (یوسلسون و لیبلیش ۱۹۹۳، ۱۹۹۵، ۱۹۹۹؛ لیبلیش و یوسلسون ۱۹۹۴، ۱۹۹۷؛ یوسلسون ۱۹۹۶)

نتایج مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، استفاده‌های روان‌شناختی نیز دارد. زندگی‌نامه، می‌تواند به محقق برای آگاهی بیشتر از طیف نقش‌های احتمالی و استانداردهایی که در جامعه انسانی وجود دارد، کمک کند. آنها می‌توانند موقعیت فرد در نظام اجتماعی را تعریف کرده و می‌توانند تجربه را به واسطه بافت اخلاقی، معنوی یا اجتماعی یک موقعیت موجود، شرح دهند و تایید کنند. آنها می‌توانند اطلاعاتی درباره واقعیت اجتماعی موجود در خارج از زندگی‌نامه که از طریق داستان شرح داده شده است برای محقق فراهم آورند (برتاکس ۱۹۸۱) همچنین، آنها می‌توانند به شرح خود ـ زندگی‌نامه به عنوان یک ساختار اجتماعی (روزنتال[60] ۱۹۹۳) کمک کرده و به شرح درک فرد از رویدادهای اجتماعی، جنبش‌ها و انگیزه‌های سیاسی یا نحوه عضویت فرد در یک گروه، یا نسل، یا هم‌گروه‌ها، دیدن رویدادها یا جنبش‌ها کمک کنند. (استوارت[61] ۱۹۹۴)

سرگذشت‌هایی که مردم درباره زندگی خود می‌گویند، شامل واحدهای گفتمانی، درجه‌هایی از انسجام و یک ساختار زبانی است. تمام اینها برای محققان علاقه‌مند به تعیین رابطه میان زبان و عملکرد اجتماعی، رابطه خود با دیگران و ایجاد هویت اجتماعی، مفید است. (لیند۱۹۹۳؛ مکونزا[62] ۱۹۹۵)

با توجه به موضوع‌های عرفانی ـ مذهبی، سرگذشت‌های زندگی می‌توانند سرنخ‌هایی درباره آنچه که بزرگ‌ترین مبارزات و پیروزی‌های مردم محسوب شوند؛ جایی که آنها عمیق‌ترین ارزش‌های خود را قرار داده‌اند، آنچه در جست‌وجوی آن هستند، جایی که آنها می‌توانند بشکنند و جایی که آنها دوباره احیا شده‌اند. سرگذشت، دین و معنویت را به عنوان یک تجربه زنده مجسم می‌کند. محققان می‌توانند پرسش‌های خاصی از یک سرگذشت داشته باشند، مانند چه باورهایی، یا چه جهان‌بینی‌ای در این زندگی‌نامه بیان شده است؟ آیا به شکلی متعالی بیان شده است؟ به چه روشی جامعه، عمیقاً در زندگی نقش بازی می‌کند؟ چگونه این زندگی معنوی را می‌توان با زندگی رهبران مذهبی قدیم مقایسه کرد؟ (کومستاک[63] ۱۹۹۵)

با بررسی پرسش‌های اعتقادی و ارزشی و درباره آداب و رسوم مقدس و معنا در زندگی، انسان‌شناسان می‌توانند به طور منظم از سرگذشت برای رسیدن به مفاهیم فرهنگی مشترک، دیدگاه درونی یک جامعه و جنبش‌ها در راستای تغییر فرهنگی، استفاده کنند. (گریتز[64] ۱۹۷۳؛ لانگنس[65] و فرانک ۱۹۸۱) پژوهشگران فرهنگ عامه[66] می‌دانند که زندگی‌نامه، گنجینه‌ای از فرهنگ سنتی، اعتقادات، آداب و رسوم و عرف است و آنها می‌توانند به بسیاری از پرسش‌ها درباره فرایند حفظ سنت‌ها پاسخ دهند. (تایتون ۱۹۸۰؛ ایوس ۱۹۸۶)

تا آنجا که به مسائل فلسفه انتظام گیتی مربوط می‌شود، به احتمال بسیار زیاد، هر سرگذشتی، حاوی یک جهان‌بینی شخصی، یک فلسفه شخصی و یک سیستم ارزشی شخصی است و همچنین دیدگاه‌هایی درباره آنچه که به لحاظ اخلاقی صحیح و به لحاظ سیاسی اشتباه است و غیره. محققان می‌توانند تشریح کنند که چگونه سرگذشت‌هایی که گفته می‌شود با آنچه از جهان امروز می‌دانیم تناسب دارند، یا اینکه چگونه مردم از جهانی که اکنون در آن زندگی می‌کنند یا «عمق» ارتباط‌ها در طول زمان، دیدگاه شخصی یا چیزهایی را که در مورد زندگی و واقعیت است، تفسیر کنند. (براکلمن[67] ۱۹۸۵)

برنامه‌های تحقیقاتی مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه، محدود هستند. در هر زمینه‌ای، یک سرگذشت به خودی خود، یک بخش عمده از تحقیقات انتشار یافته محسوب می‌شود، یا بخش‌هایی که می‌توان از آنها به عنوان اطلاعات برای شرح نیازهای تحقیقاتی استفاده کرد. مصاحبه برای تهیه زندگی‌نامه اجازه می‌دهد تا اطلاعاتی بیش از آنچه یک محقق واقعاً نیاز دارد، جمع‌آوری شود، این شیوه خوبی است و مبنای اطلاعاتی گسترده‌ای فراهم می‌کند. رویکرد زندگی‌نامه را می‌توان در رشته‌هایی که قبلاً اشاره شده و همچنین برای بررسی بسیاری از مسائل اساسی، همان‌طور که در چند مثال در ادامه نشان داده شده است، استفاده کرد.

روایات، جایگاه محوری در یافتن روش‌های تازه برای یادگیری و آموزش دارند. سرگذشت مربیان می‌تواند به محققان کمک کند تا بدانند که چگونه آن افراد زمینه پرورش خود را از طریق کار انتخابی‌ خود پیدا می‌کرده‌اند؛ این سرگذشت‌ها قادرند اولویت‌ها را هم در زندگی افراد و هم در شیوه‌های یادگیری و یافتن مفاهیم زندگی و نقش‌های مراقبتی نشان دهند. (ویترل و نودینگز[68] ۱۹۹۱)

سرگذشت‌ها محور تحول انسان، تعاملات میان نسل‌ها و کمال در اواخر زندگی هستند. در حال حاضر، این موضوع به‌طور رایج در علم مربوط به سالمندی و امراض پیری به رسمیت شناخته شده‌است و کار اصلی توسعه و تحول سالمندان به واسطه «مرور زندگی» آنان انجام می‌گیرد. (باتلر[69] ۱۹۶۳) یعنی فرایند به خاطر آوردن و بیان تجارب، کشمکش‌ها، درس‌ها، خرد و شناخت در طول عمر، می‌تواند ارزش بسیار بالایی برای محقق داشته باشد. نقش سالمندان در انتقال ارزش‌ها، تجربه و خردشان از طریق سرگذشت‌های آنها، خیلی پیش‌تر از رابرت باتلر (۱۹۶۳) به عنوان فرایند مرور زندگی شرح داده و از آن به عنوان «عملکرد سالمندان» یاد می‌شد.

زمانی که مرور زندگی، هدفمند و نه منفعل است، یک برداشت ناقص از گذشته، می‌تواند منجر به تغییر و تبدیل گردد. گفتن سرگذشت، در هر سنی به‌طور خیلی آگاهانه، می‌تواند پیش از آن که بسیار دیر شود به شخص در شفاف‌سازی «نگرانی‌های گذشته»[70] کمک کند. (تیلیش[71] ۱۹۵۷؛ اریکسون ۱۹۶۴) سرگذشت سالمندان می‌تواند به محققان اطلاعات بسیار قابل توجهی در مورد دوره زندگی، توالی نسل‌ها، درک ما از پیری و نقش سرگذشت‌ها در تمام چرخه زندگی، ارائه و می‌تواند به ما برای تعیین روش‌هایی جهت بهبود کیفیت زندگی کمک کند. (بیرن و همکاران ۱۹۹۶)

برای برقراری تعادل در پایگاه اطلاعات، محققان برای مدت‌های طولانی بر نظریه‌سازی متکی بودند و سرگذشت زنان و گروه‌های متنوع فرهنگی زیادی، نیازمند ثبت بود. ما حداقل برای دیده شدن زنان، باید به صدای آنها، فرصت‌های بیشتری برای شنیده شدن، تحلیل و نظریه پردازی کردن بدهیم؛ حداقل اگر یک مشابه زنانه برای مشاهده وجود داشته باشد (کمپبل ۱۹۶۸) به‌طوری که محققان قادر به تعیین موثرتر تشابه و تفاوت‌های میان تجارب زنان و مردان و به دنبال نتیجه‌ای باشند که سرگذشت‌ها را برای همه و برای بهره‌مندی هر دو جنس شرح دهد. (گرگن و گرگن ۱۹۹۳) طیف وسیعی از کاربردها و برنامه‌های کاربردی برای علم روایت در زمینه مسائل جنسیتی وجود دارد (خصوصاً هل ۱۹۹۱؛ لیبلیش و یوسلسن ۱۹۹۴ را ببینید) به همین دلیل از آنجایی که نحوه گفتن سرگذشت ما به واسطه فرهنگ صورت می‌گیرد (یوسلسون ۱۹۹۵) باید سرگذشت افراد را در گروه‌های کوچک‌تر و برای کمک به ایجاد تعادل در ادبیات و گسترش زندگی‌نامه برای همه‌ در سطح فرهنگی هم بشنویم. سرگذشت مردان شوخ‌طبع و... هم به درک کامل‌تر ما از موضوع‌های مربوط به تغییر در زندگی مردم، کمک می‌کند. (باکسر[72] و کوهلر ۱۹۸۹؛ بن ـ آری ۱۹۹۵)

 

ادامه دارد

 

[1] Atkinson, Robert, "Chapter 6: The Life Story Interview", in Handbook of Interview Research: Context & Method, Jaber F. Gubrium, James A. Holstein (editors), Thousand Oaks, London, New Delhi: Sage Publications, (2002), pp: 121-140

[2] theme

[3] motif

[4] ageless

[5] universal

[6] Narayan and George

[7] timeless

[8] van Gennep

[9] Eliade

[10] departure

[11] Campbell

[12] plot

[13] archetypal

[14] living mythology

[15] Randall

[16] Gubrium

[17] Holstein

[18] Cohler

[19] Josselson

[20] Lieblich

[21] Gergen

[22] Sigmund Freud

[23] Erik Erikson

[24] Luther

[25] Gandhi

[26] Henry Murray

[27] Theodore Sarbin

[28] root metaphor

[29] self-formation

[30] Titon

[31] James Spradley

[32] Person-centered

[33] cross-cultural human development

[34] University of Southern Maine

[35] Runyan

[36] McAdams

[37] Langness

[38] Frank

[39] Abu-Lughod.

[40] Bertaux

[41] Linde

[42] Witherell & Noddings

[43] Olney

[44] Allen and Montell

[45] Bruner

[46] James Birren

[47] gerontologist

[48] guided autobiography

[49] Candida Smith

[50] Adler

[51] Freeman

[52] Widdershoven

[53] Kroger

[54] Marcia

[55] White & Epston

[56] Miller

[57]  de Shazer

[58] De J ong

[59] The Narrative Study of Lives,

[60] Rosenthal

[61] Stewart

[62] Mkhonza

[63] Comstock

[64] Geertz

[65] Langness

[66] Folklorist

[67] Brockelman

[68] Noddings

[69] Butler

[70] ultimate concerns

[71] Tillich

[72] Boxer



 
تعداد بازدید: 6625


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.