روبه‌رو شدن با نسل‌کشی کامبوج از طریق تاریخ شفاهی

میمی کرک[1]
ترجمه نرگس صالح‌‎نژاد

24 آبان 1395


زنی که در برابر باقیمانده اجساد بیش از هشت هزار قربانی خمرهای سرخ می‌گرید. (عکس از پرینگ ساماران)

 

در پنوم پن[2] یک نمایشگاه جدید از مصاحبه‌های تصویری استفاده کرده است تا نسل جوان کشور را روبه‌روی حوادثی قرار دهد که ترجیح می‌دهند آن را باور نکنند.

حدود دو میلیون نفر کامبوجی، تقریباً یک‌چهارم از جمعیت کشور، در اثر گرسنگی، بیماری، شکنجه و اعدام در دوره حکومت خمرهای سرخ[3] بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ کشته شدند. امروز، انبوهی از استخوان‌های قربانیان را می‌توان در یادمان‌های سراسر این کشور دید.

حتی با وجود چنین مدارک مستندی، کسانی که بعد از دوره کمونیست کشاورزی و جنگ‌های مهلک پل پوت[4] متولد شده‌اند، همیشه داستان‌های وحشتناک نسل پیش از خود را در مورد این سال‌ها باور نمی‌کنند یا نمی‌خواهند باور کنند. بخشی از دلایل آنها این است که برای چندین دهه اطلاعات در مورد نسل‌کشی بخشی از فرهنگ عمومی رسمی نبوده است. به‌عنوان مثال طبق توافقنامه ۱۹۹۱ مقرر شد جنگ‌های مهلک در کتاب‌های درسی ‌گنجانده نشوند.

این مسئله تغییر کرد. در سال ۲۰۱۱، وزیر آموزش و پرورش موافقت کرد داستان خمرهای سرخ در برنامه تحصیلی مدارس کامبوج قرار گیرد. به تازگی هم نمایشگاهی در مرکز منابع سمعی و بصری بوپ‌هانا [5] در پایتخت کامبوج، پنوم پن، برگزار شد که خاطرات ده تن از برجسته‌ترین بازماندگان این سال‌ها از طریق مصاحبه تصویری و ماکت نمایش داده می‌شود.

مصاحبه تصویری

این نمایشگاه با عنوان «این داستان ماست؛ خاطره روستایی از سوی بازماندگان دوره خمر سرخ» از سوی یونسکو حمایت می‌شود که حامی روز جهانی میراث سمعی و بصری در ۲۷ اکتبر هر سال است. موضوع امسال، یعنی «این داستان شماست، آن را از دست ندهید»، با توجه به افزایش سن کسانی که خمرهای سرخ را تجربه کردند و عدم آگاهی نسل جوان‌تر از آن نسل‌کشی به‌طور خاص به کامبوج مربوط است.

مصاحبه‌ها و تصاویر بر یک داستان خاص از بازماندگان تمرکز دارند: ایستادن در صف برای بوربور[6]، سوپ‌های آبکی برای کارگرانی که به‌سختی امرار معاش می‌کند و خدمت به‌عنوان پرستار بچه در حالی که والدین آن کودکان در مزارع یا ساختن سد استثمار می‌شدند.

بازمانده‌ای که داستان مربوط به ساخت سد را بازگو می‌کند، می‌گوید کارگران بسیار سخت کار می‌کردند و گرسنه بودند، حتی برخی غش می‌کردند و هوشیاری خودشان را از دست می‌دادند، اما یک سرباز خمر سرخ او را مجبور می‌کرد بایستد و به کار ادامه دهد. او می‌گوید آنهایی که در صف بودند بسیار گرسنه بودند، به‌طوری که چشمانشان از فرط گرسنگی از حدقه خارج شده بود.

 

ساریت مانگ[7] این عروسک‌های سفالین را ساخته است تا نشان دهد کارگران سدسازی در دوران خمرهای سرخ چگونه کار می‌کردند. (عکس از مرکز منابع سمعی و بصری بوپ‌هانا)

 

معاون مدیر مرکز، چیا سانگ‌هیپ[8] می‌گوید: «ما به‌طور کلی می‌دانیم مردمی که کشته می‌شدند یا مردمی که می‌مردند به‌اندازه کافی غذا برای خوردن نداشتند. اما این جزییات بسیار تلخ و ناراحت‌کننده است: وقتی آنها را می‌شنویم متأثر می‌شویم و بیشتر و بیشتر درک می‌کنیم.»

او می‌گوید هدف اصلی نمایشگاه کمک به جوانانی است که این حرف‌ها را باور ندارند، آن هم از طریق جزییاتی که در یک نمایش عمومی و رسمی نشان داده می‌شود. او می‌گوید: «آنها باید از این نمایشگاه یاد بگیرند که دوباره چنین اتفاقی برای مردم کامبوج پیش نیاید.»

او می‌افزاید همچنین برای بازماندگان این مزیت وجود دارد که سرگذشت آنها شنیده و از سوی نسل جوان مورد پذیرش قرار ‌گیرد: «وقتی آنها در مورد رنج خودشان برای مردمی که آنها را باورندارند صحبت می‌کنند، احساس بسیار بدتری خواهند داشت، اما با این نوع فعالیت‌ها آنها تسکین یافتن را هم تجربه می‌کنند.»

«این داستان ماست؛ خاطره روستایی از سوی بازماندگان دوره خمر سرخ» در مرکز منابع سمعی و بصری بوپ‌هانا در پنوم پن از ۴ نوامبر ۲۰۱۶ به نمایش گذاشته شده است.

 

 


[1] Mimi Kirk

[2] Phnom Penh

[3] Khmer Rouge

[4] Pol Pot

[5] Bophana Audiovisual Resource Center

[6] borbor

[7] Sarith Mang

[8] Chea Songheap



 
تعداد بازدید: 5030


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.