«مردان مهتاب» و جهادگران گمنام

مهسا امینی

23 آبان 1395


در عملیات‌ها پا به پای رزمندگان پیش می‌رفتند و پس از عملیات هم پاکسازی منطقه، تعمیر ادوات و احداث استحکامات برای جلوگیری از ضد حمله را بر عهده داشتند. آنها جوانان جهاد سازندگی بودند که با نام سنگرسازان بی‌سنگر هم شناخته می‌شوند. کتاب «مردان مهتاب»* فعالیت‌های این گروه از جهادگران (به صورت ویژه جهادگران استان اردبیل) را در طول هشت سال دفاع مقدس به تصویر می‌کشد. قالب کتاب، خاطره است.

موضوع خاطرات

به‌طور کلی، خاطرات کتاب «مردان مهتاب» به سه دسته خاطرات دوران انقلاب، تلاش‌های جهادگران در روستاها و فعالیت‌های آنها در جبهه‌های دفاع مقدس تقسیم می‌شود.

بخشی از خاطرات کتاب درباره دوران انقلاب است. قادر اسمعیل‌نژاد، یکی از جهادگران، خاطره‌ای را از این دوران بیان می‌کند: «در ایام انقلاب با راهنمایی روحانی‌ها، مردم در روستا راهپیمایی می‌کردند. زمانی که بختیار نخست‌وزیر شد، اهالی روستا تا فخرآباد راهپیمایی کردند... .» (ص 27)

در کتاب «مردان مهتاب» بعضی از خاطرات هم درباره فعالیت‌های جهادگران در روستاهاست. عباس بیگ‌محمدوند در بخشی از خاطراتش به این موضوع اشاره می‌کند: «جهاد با اعتقاد راسخ و قلبی در خدمت روستاییان بود. هر کجا که می‌رفتیم آنجا را آباد می‌کردیم. در روستاها شورای اسلامی تشکیل دادیم. دام و طیور واکسیناسیون می‌کردیم. موافقت اصولی برای بافندگان فرش و گلیم داده شده و برای به‌سازی وضعیت روستاییان گام‌ها یکی بعد از دیگری برداشته می‌شد.» (ص 37)

در خاطره اصغر پرتوی، تلاش‌های جهادگران، همگام با رزمندگان تشریح می‌شود: «جهادگران پا به پای رزمندگان اسلام و در بعضی مواقع جلوتر از آنان در عملیات پیش می‌رفتند. رانندگان کمپرسی، لودر و بولدوزر در زیر آتش شدید دشمن ایثارگرانه تلاش می‌کردند، به‌طوری که در این راه بهترین و زبده‌ترین نیروهای‌مان به شهادت رسیدند.» (ص 43)

علی‌قنبر کوهی هم در همین رابطه، خاطره‌ای دارد: «جان‌پناه (سنگر) می‌ساختیم، جاده و یا خاکریز می‌زدیم. توی این مدتی که جبهه بودم هر روز شاهد شهید شدن افرادی بودم که چند ساعت قبلش با هم درد دل کرده بودیم، با هم خندیده و یا گریه کرده بودیم. بچه‌هایی که بر اثر اصابت خمپاره روی لودر و یا گریدر نه تنها تمام می‌کردند، بلکه پودر می‌شدند... .» (ص 97)

بخش‌های کتاب

کتاب «مردان مهتاب» در دو بخش «خاطرات جمعی از رزمندگان جهادگر اردبیل» و «خاطرات جمعی از شهدای جهادگر اردبیل» تنظیم شده. در بخش نخست، در هر خاطره، معرفی کوتاهی شامل نام، نام خانوادگی، تاریخ تولد، نام پدر و محل تولد خاطره‌گو وجود دارد. اشخاص در بخش مرتبط با خود، یک زندگی‌نامه کوتاه ارائه می‌کنند و به بیان خاطرات‌شان می‌پردازند.

بخش دوم کتاب که «خاطرات جمعی از شهدای جهادگر اردبیل» است، بیشتر از اینکه به حوزه خاطره‌گویی مرتبط باشد، زندگی‌نامه‌ای کوتاه از هر شهید است که در ابتدای آن به صورت مختصر اطلاعاتی مانند نام، نام خانوادگی، نام پدر، تاریخ تولد، محل تولد، تاریخ شهادت و محل شهادت ارائه شده. در این بخش، عکس‌هایی از شهدا نیز در کنار زندگی‌نامه آنها قرار گرفته است.

«مردان مهتاب» شامل 15 خاطره از رزمندگان جهادگر اردبیل و 28 خاطره از شهدای جهادگر این استان است.

عملیات‌ها

عملیات کربلای 8 (ص 30، 42)، عملیات والفجر 10 (ص 31)، عملیات خیبر (ص 44)، عملیات آفندی مسلم‌بن‌عقیل (ص 50)، عملیات والفجر مقدماتی (ص 62) و عملیات والفجر 4 (ص 62)، برخی از عملیات‌هایی هستند که در این کتاب درباره آنها سخن گفته شده است.


*مردان مهتاب: سنگرسازان بی‌سنگر؛ خاطرات جمعی از رزمندگان و شهدای جهادگر استان اردبیل، گردآورنده: پری آخته، اردبیل: خط هشت، 1395، 162 ص



 
تعداد بازدید: 4664


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.