توکومانازو و فعالان آن ـ 1969 تا 1972 (2)

خاطرات متناقض؛ اظهارات فردی و خاطرات جمعی

روبن ایسیدورو کوتلر
Ruben Isidoro Kotler
مترجم: صدف عابدی

05 آبان 1394


دخالت در دانشگاه ملی توکومان (UNT) و کودتای شکر

کودتای اونگانیا به کار فرماندار توکومان، لازارو باربیری Lázaro Barbieri، پایان داد و اداره این ایالت را به یک کوماندو سپرد.

ایالت توکومان همیشه برای دولت اونگانیا محل نگرانی بود. برای جشن 150 سالگی استقلال آرژانتین در 9 ژوئیه 1966، اونگانیا به توکومان سفر کرد تا خود بر همه چیز نظارت داشته باشد. سپس در مقابل رهبران فوتیا FOTIA (مجمع کار کارگران صنعت قند و شکر)[1] بیانیه‌ای خواند که به نوعی خط مشی سیاسی دولت جدید را رسم می‌کرد: "شمشیر انقلاب بر روی توکومان کشیده شده است تا تغییر کند و انقلابی شود."[2] تا آن زمان دولت کودتا فشار اینچنینی به قشر متوسط تحمیل نکرده بود.

 "کودتا در 28 ماه ژوئن اتفاق می‌افتد. در روز 9 ژوئیه رژه سنتی و ملی در توکومان برگزار می‌شود. اونگانیا با مارش ملی کامل و نمایش هواپیماها می‌آید. پیاده نظام و ما دانشجویان خود را آماده کرده بودیم که با دیکتاتوری نظامی و کودتای نظامی مبارزه کنیم. می‌دانستیم که تعداد قابل توجهی از اقشار قدرتمند با دیکتاتوری هم پیمان شده‌اند اما حجم حضور آن‌ها را تخمین نزده بودیم. آن روز صبح که به کوچه‌ها و به خیابان آکونکیخا Aconquija، محل برگزاری رژه، رفتیم، آنچه ما را شگفت‌زده کرد این بود که ما صدها دانشجو یک جمعیت حداقلی را تشکیل می‌دادیم چون ده‌ها هزار نفر از اهالی توکومان به نفع دیکتاتوری فریاد می‌زدند. اما ده‌ها هزار نفر دیگر، به اندازه کل خیابان آکونکیخا، به نفع اونگانیا شعار سر داده بودند."[3]

تصمیمات دولت مرکزی بر روی ایالت تأثیر گذاشت و هدف اصلی جهش اقتصادی باعث شد که اقتصاد در انحصار گروه‌های حاکم بیفتد و برای کارگران تنها هرج و مرج و نبود ساختاری صحیح به دنبال داشته باشد. آسیبی که این سیاست به صنعت قند و شکر وارد کرد و همچنین دخالت در دانشگاه ملی توکومان UNT دو تصمیمی بودند که پس از انجام آن‌ها همه چیز بر ضد رژیم و نماینده‌های محلی آن تمام شد.

در رابطه با دانشگاه ملی توکومان، دخالتی که به موجب قانون 16.912 در روز 29 ژوئیه 1966 انجام شد، جریان مقاومت و جنگ در برابر رژیم را از سوی دانشجویان برانگیخت. قشری که تا آن زمان به صورت علنی با کودتا مقابله نکرده بودند. اختیار تصمیم‌گیری در دانشگاه‌ها که پس از سال‌ها مبارزات دانشجویی به دست آمده بود، در حال نابودی بود و حالا دیگر دفاع دانشجویی نیز به فاکتور دائمی مبارزات تبدیل شده بود و نه تنها در قالب مبارزات دانشجویی فعال بود بلکه به مبارزات خیابانی در توکومان نیز کشیده شده بود.

از آن زمان جوانان با مسائل سیاسی درگیر شدند، در مفهومی گسترده شروع به نظامی شدن کردند، کارهای پایه‌ای و اساسی انجام دادند و در جریان درگیری‌ها و مبارزات آگاهی خود را نیز بالا بردند. آنچه هیلب و لوتزکی "چپ نوین" می‌نامند[4]، تأثیر عمیقی در بین جوانان داشت تا جایی که تعداد بسیاری از آن‌ها حتی به احزاب و گروهک‌های مختلف کشور ملحق می‌شوند. همان سال‌ها بود که چندین نفر از رهبران ملی با ایده مسلح کردن و رهبری گروه‌های محلی به توکومان رسیدند. ارتباط بین دانشگاه‌های مختلف همیشه یک دیالوگ روان و دائمی بود و هر کدام در دفاع از دیگری بیانیه‌هایی منتشر می‌کردند که گاهی اوقات باعث تحریک مبارزات می‌شد. همچنین اتحاد آن‌ها با طبقه کارگر نقطه‌ای بود که این دو گروه را در مقابل نیروهای رژیم قرار می‌داد.

بحران شکر نیز که به وسیله دولت ملی به وجود آمد، زمانی بود که رژیم تصمیم گرفت ابتدا در کار برخی کارخانه‌های شکر دخالت کند که آن‌ها را ترمزی برای توسعه اقتصادی می‌نامید، و سپس آن‌ها را ببندد. تلاش برای برقراری آنچه در عملیات توکومان[5] اتفاق افتاد، در بازسازی قالب اجتماعی که به وسیله بیکاری به وجود آمده بود موفق نبود.

در 22 ماه اوت 1966، به وسیله تحریم قانون 16926، به 8 کارخانه شکر نفوذ کردند و سپس تعداد آن‌ها به 14 نیز رسید. آن طور که دولت اونگانیا ادعا می‌کرد، در استان توکومان برنامه جدید بازسازی ساختاری "کشاورزی – صنعتی" به راه افتاده بود که شهرهای داخلی و بین‌المللی را به سوی خود جذب می‌کرد تا صنعت‌های جدیدتر و مدرن‌تری به آن جا بیاورند و برای کسانی که از صنعت شکر بیکار شده اند فرصت کار فراهم کنند. این روند در پایان راه به بسته شدن 11 عدد از آن 14کارخانه منجر شد و با افزایش بیکاری باعث ایجاد هرج و مرج در بین طبقه کارگر در توکومان شد. کارخانه‌هایی که بسته شدند، به طور کلی، کمترین میانگین آسیاب کردن و کمترین میزان تولید شکر را داشتند.[6]

 "...کارخانه‌ها بسته شدند به دلیل اینکه دولت مرکزی می‌گفت تولید شکر کم بوده است. اما نتیجه این شد که بعد از تعطیلی آن‌ها، به جایی نیاز بود تا همه نیشکرهای توکومان را آسیاب کنند. چند کارخانه را بستند؟ 14؟ 15؟ 11 کارخانه را چون اولین کارخانه‌ای که بسته شد، سانتا آنا بود، سانتا آنا..."[7]

شمار بیکاران به سطوح تحمل ناپذیری افزایش پیدا کرد و حتی باعث شد که هزاران کارگر مجبور به مهاجرت به نقاط دیگر کشور بشوند و به عنوان کارگران مهاجر شروع به کار کنند. تخمین زده می‌شود که تعداد افراد بیکار در آن دوره بین 150 هزار تا 200 هزار نفر بوده است.[8]

 "در آن زمان، من به شما می‌گویم، منطقه‌های همسایه مثل فلوریدا، آمبرس، که مردم بعد از بسته شدن کارخانه‌ها به آنجا رفتند، چون دیگر بیکار شده بودند، من فکر می‌کنم بالای 4000 نفر را درون خود پذیرفتند..."[9]

برای درک بهتر این جریان یک سری داده‌های اطلاعاتی می‌توانند مفید باشند و ما را به کامل کردن حدس و گمان‌هایمان درباره این موضوع نزدیک کنند. توکومان با مساحتی کمی بیشتر از 22 هزار کیلومتر مربع، در 1970 حدود 766 هزار ساکن داشت که از آن‌ها بیش از 40 درصد در سن میگل San Miguel، مرکز این استان، سکونت داشتند.[10] در نتیجه شرکت‌هایی که در توکومان تأسیس شده بودند، برای پوشش دادن سهمیه بیکارانی که تعطیلی کارخانه‌های شکر به جا گذاشته بود کافی نبودند.

این بحران ساختاری لجام گسیخته باعث عمیق‌ترشدن اختلاف طبقاتی از یک سو و پر رنگ‌ترشدن درگیری‌های شهری و روستایی از سوی دیگر شد. کرنزل سطح درگیری‌ها را بین سال‌های 1969 تا 1972 ارزیابی کرده است و با داده‌هایی که به دست آورده می‌توان نتیجه گرفت که زمان‌هایی با بیشترین بحران باعث هرج و مرج اجتماعی در بالاترین میزان می‌شود و در نتیجه درگیری‌ها نیز افزایش می‌یابد.[11]

ادامه دارد...

 

بخش نخست

منبع:

Ruben Isidoro Kotler, “EL TUCUMANAZO, LOS TUCUMANAZOS 1969–1972. MEMORIAS ENFRENTADAS: ENTRE EL TESTIMONIO INDIVIDUAL Y LA MEMORIA COLECTIVA”, TESTIMONIOS AÑO 2 Nº 2 – INVIERNO 2011, ISSN 1852 4532, pp: 229-250

 

 

[1] FOTIA: La Federación de Obra de Trabajadores de la Industria Azucarera

[2] کرنزل، امیلیو

 Crenzel, Emilio: (1997) El Tucumanazo. UNT.

[3] اظهارات هکتور مارتیو Héctor Marteau (رهبر سابق دانشجویان طی جنبش توکومانازو در نوامبر 1970)

[4] هیلب، کلاودیا Hilb, Claudia و لوتزکی، دنیل Lutzky, Daniel (1984): "La nueva izquierda argentina 1960 – 1980"

[5] عملیات توکومان مجموعه تصمیماتی بود با هدف تأسیس صنعت‌های جدید که قرار بود دست بیکاران را به کار مشغول کند اما این تصمیمات هرگز نتوانست بحران اجتماعی و اقتصادی که پس از بستن کارخانه‌ها پیش آمده بود را جبران کند.

[6] کرنزل، امیلیو Crenzel, Emilio:El Tucumanazo. Op. Cit.

[7] اظهارات هوگو فیگروآ Hugo Figueroa، کارگر سابق کارخانه شکر ویا کینتروس Villa Quinteros که در 1966 بسته شد.

[8] برخی اظهارات از عدد 250 هزار توکومانی صحبت می‌کنند که باید محل زندگی خود را ترک می‌کردند. در هر صورت، مهم این است که هزاران تجربه و تاریخ شخصی از کارگران و خانواده‌هایی به جا مانده است که مجبور به یافتن افق‌های جدید یا خیلی ساده تر، انجام فعالیت‌های اقتصادی جدید برای برطرف کردن نیازهای اصلی شان شدند.

[9] اظهارات هوگو فیگروآ Hugo Figueroa.

[10] برای مطالعه بیشتر درباره ساختارهای اقتصادی توکومان و تولید شکر

Crenzel, Emilio, Op. Cit; Murmis, Miguel, Carlos Waisman (1969): Monoproducción agroindustrial, crisis y clase obrera; la industria Azucarera tucumana. Sigal, Silvia (1970): Crisis y conciencia obrera: la industria azucarera tucumana.

 

[11] کرنزل Crenzel: El tucomanazo



 
تعداد بازدید: 5113


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.