اینان هنوز در حال و هوای آن روزها مانده‌اند...

گفت‌و گو و تنظیم: سارا رشادی زاده

03 آبان 1394


اشاره: نشست شب خاطره در آستانه 21 سال برپایی همچنان میزبان راویان جنگ است؛ این برنامه که در پنجشنبه نخست هر ماه و دو ساعت ونیم مانده به اذان مغرب در محل حوزه هنری برپا می‌شود در طول این سال‌ها مخاطبان خاص خود را یافته و محفلی برای رزمندگان و فرماندهان جنگ  به شمار می‌آید. مهدی خان‌بان‌پور، دبیر اجرایی برنامه «شب خاطره» طی گفت‌وگویی به شرح تاریخچه این نشست پرداخت.

 

آقای خان‌‌بان‌پور چند وقت است که به همکاری با این مجموعه می‌‌پردازید؟

من در دوران ابتدایی از شاگردان آقای قدمی‌ و همکلاسی امین فرزند ایشان بودم؛ سال‌ها بعد در دوران دانشجویی مجدداً با امین قدمی‌در مدرسه‌ای همکار شدم و همانجا ایشان گفتند که پدرم برنامه‌ای را با عنوان «شب خاطره» در حوزه هنری راه‌اندازی کرده است. یک روز من به همراه ایشان برای دیدن برنامه به حوزه هنری آمدم و به محتوای آن علاقه‌مند شدم و در نتیجه دو، سه جلسه بعد مسئولیتی را در این برنامه به من سپردند. تقریباً می‌توانم بگویم از برنامه 77 یا 78 بود که به مجموعه اضافه شدم و تا به امروز، تقریباً 15 سال است که در دفتر «شب خاطره» حضور دارم البته حدوداً هشت تا 9 سال است که به طور مستقیم دبیر اجرایی برنامه «شب خاطره» هستم.

 

مطمئناً در طول این سال‌ها مهمانان زیادی به این برنامه دعوت شدند، شما خاطره خاصی از این مهمانان دارید؟

به هر حال مقوله دفاع مقدس به تنهایی جذاب است؛ من خود نیز در حوزه تاریخ فعال هستم و با توجه به ‌اینکه در آن دوره نوجوان بودم و شرایط آن دوران را به خوبی لمس می‌کردم؛ در آن دوران حتی پناهگاه مدرسه را نیز بچه‌ها به کمک معلمان می‌ساختند. به یاد می‌آورم در مدرسه ما پناهگاهی بود که خودمان ساخته بودیم و عکس آن توسط پدر یکی از بچه‌ها که خبرنگار روزنامه‌ای دو زبانه بود، در یکی از روزنامه‌های خارجی چاپ شده بود.

یکی از ویژگی‌های برنامه «شب خاطره» این است که در آن شخصی به نام سخنران وجود ندارد، بلکه افراد دقیقاً به نقل وقایع می‌پردازند و همین بیان وقایع حس و حال خاصی به برنامه می‌بخشد، ممکن است شما کتاب بخوانید و فیلم ببینید، اما حقیقت این است که شنیدن واقعه از زبان راوی و شاهد عینی ملموس‌تر است؛ چرا که هرکدام از راویان واقعاً از دل سخن می‌گویند و به دنبال منفعت شخصی مالی و معنوی نیستند به همین دلیل عموم مردم و مخاطبان را جذب می‌کنند و همین بر مخاطب تأثیرگذار است. در این نشست‌ها افراد مختلفی آمدند که به عنوان نمونه فرماندهانی آمدند که فروتنانه می‌آمدند و با جوانان ارتباط برقرار می‌کردند و حتی بارها دیدیم که این افراد مدت‌ها می‌ایستادند و پاسخگوی جوانان بودند. این‌ها‌ افرادی هستند که هنوز در حال و هوای آن روزها مانده‌اند.

 

میهمانان برنامه را چطور انتخاب می‌کنید؟

پروسه‌های مختلفی برای انتخاب میهمانان هست. یک‌سری از افراد به ما معرفی می‌شوند؛ برخی از میهمانان نیز از سوی میهمانان دیگر معرفی می‌شوند. ما هم در مراسم مختلف آن‌ها را می‌بینیم، البته گاهی قبل از خاطره گویی چند جلسه با آنان حرف می‌زنیم و فضاسازی می‌کنیم.

 

در این جلسات قبل از نشست، به آنان چه می‌گویید؟

بستگی دارد. مثلا در برنامه 260 «شب خاطره» که درباره غواصان بود، ما باید میهمانانی را دعوت می‌کردیم که در دوران جنگ سابقه غواصی داشته باشند. در طی چند سفر که آقای قدمی‌ به همدان داشت، توانستیم دو غواص را شناسایی کنیم. بعد از آن طی مکالمات تلفنی با آنان متوجه شدیم خاطرات جذابی برای بازگویی دارند و همین شد که آنان را به نشست «شب خاطره» دعوت کردیم.

 

نشست «شب خاطره» در طول این سال‌ها همیشه پنج شنبه اول هر ماه برگزار می‌شد؟

در سال‌های اول خیر. من از دست نوشته‌های آقای قدمی، توانستم تاریخچه‌ای از «شب خاطره» را در آوردم. «شب خاطره» در سال‌های اول به صورت مناسبتی و گاهی دو هفته درمیان برگزار می‌شد؛ اما بعد از یک سال یا یک سال و نیم این روند روتین شد.

 

نخستین نشست «شب خاطره» در چه تاریخی برگزار شد؟

سه دی ماه سال 1371 نخستین برنامه شب خاطره با حضور مرحوم ابوترابی برگزار شد.

 

یعنی این برنامه در طول سال‌های جنگ برگزار نمی‌شد؟

خیر، در دوران جنگ برگزار نمی‌شد.

 

نام تعدادی از میهمانان برجسته برنامه را در طول این سال‌ها بفرمایید.

صادق آهنگران،  فاطمه ناهیدی و ابوترابی در نخستین برنامه «شب خاطره» در تاریخ سوم دی ماه سال 1371 حضور داشتند. در برنامه دوم به تاریخ 17 دی 1371 خانم معصومه آباد، محمد حسین جعفریان و حسین مظفر  وزیر سابق آموزش و پرورش حضور یافتند و در برنامه سوم نیز که در تاریخ 28 بهمن 1371 برگزار شد، سردار کوثری، مهندس مهدی چمران به بیان خاطرات خود پرداختند. البته گفتنی است که علاوه بر قالب دفاع مقدس، ما در بهمن ماه به موضوع انقلاب می‌پردازیم. مثلاً افرادی همچون احمد احمد، عبد خدایی، حسین مظفر در این نشست‌ها به بیان خاطرات انقلاب پرداختند. در اردیبهشت پارسال نیز گروهی از هنرمندان که با عنوان زائران صلح سوریه به سوریه رفته بودند، در کنار ما حضور یافتند و یک برنامه با همین موضوع و نام برگزار کردیم.

 

در هر برنامه به مناسبت‌های آن ماه می‌پردازید یا ماهی که گذشت؟ مثلاً چرا به 17 شهریور نپرداختید؟

ما در بهمن ماه به بحث انقلاب پرداختیم. مثلاً در خرداد، روی مبحث رحلت امام تمرکز کردیم و به عنوان نمونه دو تن از خادمانی که خاطره‌ای از امام داشتند از جمله حاج عیسی، خادم امام و آقای زمانی، خادم جماران در این نشست حاضر شدند و به شرح خاطرات خود از ایشان پرداختند.

 

در طول این سال‌ها نشست «شب خاطره» با وقفه روبرو شد؟

در تمام 15 سالی که من هستم، این برنامه همیشه برگزار شده است.

 

و به نظر شما چطور و تا چه اندازه توانسته است موثر باشد؟

ما بخشی را به عنوان ارتباط با مخاطبان داریم و هر ماه از طریق پیامک درباره نشست‌ها اطلاع رسانی می‌کنیم و از سوی دیگر خاطبان با ما ارتباط برقرار کرده و  از موضوعات انتقاد یا تشکر می‌کنند. ما روی تمام بروشورها تلفن دفتر را گذاشته‌ایم و پل ارتباط تماس تلفنی با مخاطبان را هم داریم.

 

از روز نخست تا به امروز که بیش از 260 برنامه شب خاطره برگزار شده، چه تغییراتی در روال برنامه به وجود آمده است؟

قبلاً پخش فیلم ما ابتدایی و آماتور بود، اما الآن سعی کردیم در برنامه کارگردان هنری داشته باشیم. در کنار این در قدیم کنداکتور برنامه نداشتیم اما الآن سعی می‌کنیم از قبل خاطره‌گو ذخیره هم داشته باشیم تا برنامه به بی‌نظمی دچار نشود و همزمان حجم زیادی از فیلم، عکس، سرود و مستندات آماده را هم داریم. نکته مهم این است که ما در این برنامه به دنبال اطلاعات نظامی نیستیم، بلکه فقط به دنبال دیده‌ها و خاطرات هستیم. در حال حاضر نیز دو جلد کتاب از نشست‌ها منتشر شده که از همین خاطرات است و دفتر سوم نیز در دست چاپ است.

 

خروجی برنامه فقط به صورت کتاب بوده است؟

خیر، در کنار کتاب، بروشورهایی در «شب خاطره» منتشر می‌شود و در کاروان راهیان نور و مدارس داوطلب  نیز بروشورهایی پخش می‌شود و نیز سی دی برنامه در مجموعه 10، 5 و دوتایی داشتیم که یکی هم اخیراً تولید کردیم. علاوه بر این 52  قسمت از این برنامه  اواسط 88 و اوایل 89 در قالب برنامه 20 دقیقه‌ای از شبکه تهران پخش شده است. همچنین قبلاً ما با رادیو ارتباط داشتیم و برنامه «شب خاطره» در 10 دقیقه در برنامه «یادمان باشد» اجرا می‌شد.

 

چرا همکاری شما با رادیو تلویزیون ادامه نیافت؟

یکی از دلایل آن تغییر مسئولان مربوطه بود. از سوی دیگر تمام مراکزی هم با ما همکاری داشتند، خودشان پیشنهاد دهنده بودند. اخیراً صحبت‌هایی درباره پخش دوباره «شب خاطره» در صدا و سیما صورت گرفته است. یکی دیگر از دلایل توقف این پخش، لزوم تولید برنامه جدید و با کیفیت بود. اخیراً برنامه‌ها را با فرمت Avi ذخیره می‌کنیم اما کیفیت پخش تلویزیونی ندارد.

 

قطعاً در طول این سال‌ها با چالش‌هایی هم مواجه شدید، از این چالش‌ها بگویید.

بیشترین استرس برنامه، دیر آمدن یا نیامدن خاطره گو است. گاهی چهره طرف را می‌شناسیم؛ اما در برنامه گذشته که آقای اسفنانی میهمان برنامه ما بود، ایشان آمد اما ما چهره وی را نمی‌شناختیم. به گوشی ایشان زنگ زدم و دیدم در دسترس نیست. دم در هم خبری از ورود ایشان نداشتند؛ پس از پرس و جو در لحظه آخر فهمیدیم وی در سالن است و به مجری گفتم بگوید ایشان  به روی صحنه بیاید. وقتی ایشان پشت سن آمد، گفت من از اول در برنامه حاضر بودم.

 

چرا این برنامه‌ای برپا شد و این همه سال ادامه یافت؟

«شب خاطره» جزو معدود یا تنها برنامه‌‌هایی  است که به این شکل به مبحث دفاع مقدس می‌پردازد و موضوعیش هم دفاع مقدس است. در صحبت‌های حضرت آقا، بحث خاطره گویی و روایت گویی مطرح شده است و می‌دانیم اگر حضرت زینب نبود، عاشورا در عاشورا می‌ماند و به دست ما نمی‌رسید.

درباره هشت سال دفاع مقدس هم همین است. گاهی نتوانسته‌ایم خاطرات را خوب بازگو کنیم. بسیاری از نسل جدید فکر می‌کنند رزمندگان افرادی آسمانی بودند و واقعاً به دنبال آن نرفته‌اند. ما در این زمینه اسطوره‌سازی کردیم و از اسطوره، فردی دست نیافتنی ساختیم.

خود شهدا و دفاع مقدس باعث حرکت است. هم اکنون شب خاطره در همدان و شهر ری راه اندازی شده و همزمان با برپایی جشنواره آثار و تولیدات استانی حوزه هنری، نیز در کوه صفه اصفهان برگزار می‌شود. علاوه بر این در  مشهد، کرمانشاه، کردستان و خوزستان نیز پیگیری‌های لازم در دست بررسی است.



 
تعداد بازدید: 4159


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.