تاریخ شفاهی و مطالعات ارتباطی(3)

انسان‌شناسان با فرهنگ عامه به سراغ تاریخ شفاهی رفتند

مهدی بازرگانی

29 مهر 1394


در دو هفته گذشته بخش‌های نخست و دوم این مقاله تقدیمتان شد، اینک بخش سوم آن را پیش رو دارید.

 

سنت‌های مطالعات تاریخ شفاهی در کشور‌های مختلف از این توسع موضوعی (اهمیت تاریخ شفاهی و نقش آن در بیشتر مطالعات اجتماعی و انسانی در نیم قرن گذشته) خبر می‌دهند. بریتانیا از اوایل دهه 1970 تاریخ شفاهی خود را از روش‌شناسی مطالعات فولکلور به سطح یک روش‌شناسی جامع‌تر برای مطالعه تاریخ‌های اجتماعی ارتقا داد. راهی برای ضبط، درک و آرشیو خاطرات شفاهی که شیوه‌نگرش علمی در موضوعاتی همچون تاریخ کار و زنان را از خود متأثر کرد. از کارهای قابل توجه در زمینه تاریخ شفاهی در بریتانیا یکی مجموعه بزرگی از صداهای ضبط شده افراد است که توسط ایستگاه‌های محلی بی‌بی‌سی از خاطرات شخصیت مردم گردآمد. این مجموعه به نام "تاریخ [قرن] سخن می‌گوید"(The century speaks) 640 مستند صوتی یک و نیم ساعته را در بر می‌گرفت. همچنین بین سال‌های 6-2003، بی‌بی‌سی در پروژه‌ای عظیم 47000 خاطره آنلاین و بیش از 15000 عکس درباره جنگ جهانی دوم را از مخاطبان خود گرد آورد. این کارها نمونه‌هایی از شکل مطالعات جدید تاریخی ارائه می‌داد.[1] مطالعاتی با داده‌هایی وسیع که امکان دریافت تصاویری عینی‌تر از واقعیت را مهیا کرد. یک‌سویه‌نگری را محدود و بالطبع قاب مشاهدات تاریخ‌نگار را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌کرد.

در ایالات متحده آمریکا داستان تاریخ شفاهی با تلاش‌های "انجمن تاریخ شفاهی"[2] در سال 1967 قوت بیشتر گرفت. ما می‌دانیم نوینز دو دهه پیش از آغاز به کار این انجمن اولین گام‌ها را در دانشگاه کلمبیا برداشته بود و این انجمن و نهادهای مشابه دیگر، نتیجه کار او بودند. سنت آمریکایی تاریخ شفاهی در ابتدا تأکید ویژه‌ای روی مطالعات نخبگان[3] داشت. بنابراین، این سنت را مصاحبه با نخبگان ملی به پیش برد. اگر چه "تاریخ از پایین"[4] نیز در دستور کار بود که به بخش‌های تاریک و پنهان مانده ماجرا نظر داشت. انسان‌شناسان با فولکلور و فرهنگ عامه به سراغ تاریخ شفاهی رفتند و دیگر پژوهشگران علوم اجتماعی با گروه‌های هدفی همچون اقلیت‌ها، زنان، کشاورزان، شهروندان معمولی و سیاهان باندهای موسیقی و غیره.

با وجود رشد روزافزون تاریخ شفاهی در محافل علمی در دهه 1970 -80 در کشورهای بلوک شرق مثل چک صحبتی از این روش و دانش مطرح نبود و اساساً تاریخ شفاهی ناشناخته به حساب می‌آمد. علتش را باید در ویژگی "دموکراتیک" تاریخ شفاهی جست‌وجو کرد. تاریخ شفاهی بزرگترین دشمن روایت‌های مسلط و تک‌گو است و همیشه با امید گشودن افق‌های جدید راهش را آغاز می‌کند.

در جمهوری چک این موضوع تا آنجا که می‌توانست به تأخیر انداخته شد و نهایتاً سال 2000 بود که مرکز تاریخ شفاهی در آکادمی علوم جمهوری چک (AVCR) تأسیس شد. اولین کتابی که در این مؤسسه منتشر شد درباره داستان زندگی تعدادی از دانش‌آموزان اسپانیایی سال‌های75-1939 بود که دیکتاتوری فرانکو را تجربه می‌کردند. این کشور تجربه‌ای از تاریخ شفاهی نداشت تا اینکه در اوایل دهه 1980 کارهایی روی جنگ‌های داخلی 39-1936[5] انجام شد. سنگ بنای این تحقیقات در دانشگاه بارسلونا چهره بست و پس از آن ادامه و گسترش یافت.

تاریخ شفاهی به عنوان عرصه‌ای جدید برای مطالعه تاریخی با ابزاری که از آن به مصاحبه‌های عمیق تعبیر می‌شود نورهای جدیدی به حوزه‌های مطالعات اجتماعی تابانده است. در این مسیر برخی با مطالعه تاریخ شفاهی چه در ساختار اجتماعی چه سیاسی و چه فرهنگی و یا اقتصادی در شناخت عمیق چند و چون تأثیرگذاری آنها در معادلات تاریخی دقت‌هایی سنجیده‌ای داشته‌اند. از سوی دیگر برخی با نگاهی کلان‌تر توجه خود را به ساختار واقعیت معطوف کرده‌اند. عزم این دسته از تاریخ‌نگاران بر این است که به تاریخ از پایین بنگرند. از این نظر همان طور که نخبگان سیاسی، گروه‌های سلطه‌گر و هیئت حاکمه در ماجرای تاریخ حضور داشته‌اند، گروه‌های مختلف مردم نیز در این کارزار حاضر بوده و به حد توان نقش آفرینی کرده و تأثیرگذار بوده‌اند.

تاریخ نباید تنها تاریخ فاتحان باشد. شکست‌خوردگان تاریخ نیز باید بتوانند مجالی برای سخن داشته باشند و خود را روایت کنند. تاریخ از پایین این مجال را فراهم می‌کند و روش‌شناسی تاریخ شفاهی که بر مصاحبه‌های عمیق استوار است، می‌خواهد به درک عمیقی از روایت مقاومت برسد. در حقیقت تاریخی که روایت نشده، تاریخ مشکوک است. تاریخ شفاهی سعی می‌کند علت ساکت ماندن، ساکت شدن، ساکت کردن یا مسکوت ماندن اقلیت‌ها و شکست‌خوردگان را در صفحات تاریخ بفهمد. میشائیل فریش استاد تاریخ و مطالعات آمریکا معتقد است تاریخ شفاهی روبه‌روی دو راهی است که یک سوی آن به "تاریخ بیشتر" و روی دیگر آن به "هیچ تاریخی" منتهی می‌شود. منظورش از تاریخ بیشتر و هیچ تاریخی این است که قطعه کردن و اعتبار بخشیدن به تکثر روایت‌ها، در عین اینکه می‌تواند ما را به "تاریخ بیشتر" برساند، از سوی دیگرش می‌تواند کلیت تاریخی را از آن بستاند و به "هیچ تاریخی" بدلش سازد. او به نخستین جمله از کتاب استادز ترکل اشاره می‌کند که در آن با خوانندگانش اتمام حجت کرده؛ این کتاب بیش از اینکه به دخالت‌های دشوار و آمارهای دقیق و ریزبینانه متکی باشد کتابی خاطره‌محور است.

پرسش اصلی در اینجا این است که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی جدای از ادعاهایی که دارند دقیقاً چه چیزی به ما عرضه می‌کنند. به نظر می‌آید ما اینجا بین رویکردی کمی پوزیتیویستی و کیفی– تفسیری رها شده‌ایم و نمی‌دانیم باید طرف کدامیک را بگیریم. ترکل به پرسش فوق این گونه پاسخ می‌دهد؛ او "حافظه" را در کانون بحث خود قرار می‌دهد، و چند بُعد برایش متصور می‌شود." شخصی"، "تاریخی"،"فردی"، و"احساسی". بنابراین سؤال اصلی ما باید این باشد که: "چه چیزی برای تجربیات ما رخ می‌دهد که تبدیل به حافظه/خاطره می‌شوند؟ یا اینکه "چه رابطه‌ای بین حافظه/خاطره و تعمیم‌های تاریخی وجود دارد؟ به بیان دیگر این نگاه مسئله عمده این است که فرهنگ و فردیت، چگونه بر هم اثر می‌گذارند و از هم اثر پذیرند؟  (Frish, 1999: 33) فرهنگ، حافظه و تاریخ چگونه با هم ترکیب می‌شوند و در اذهان به یادگار می‌مانند؟ این فرایند تاریخی اگر درک شود ما از عهده پرسش‌های مردافکن و مهم بر آمده‌ایم؛ اینکه چه کسی صحبت می‌کند؟ درباره‌ چه چیزی صحبت می‌کند؟ و با چه توضیح و تعبیری و ابزاری سراغ موضوعش می‌رود؟ بسیار در فهم شفاهیت و پویایی و خصلت دیالکتیکی تاریخ یاری‌گر است.

با اینکه در بررسی تاریخ شفاهی ما گریزی از یافتن رکوردهای بیشتر و بیشتر نداریم، اما اگر با قطعات گردآورده تاریخی خود، همه چیز را دانسته و یافته بدانیم و احساس کنیم به شناخت تاریخی نائل آمده‌ایم، بی‌شک گمان باطلی در سر پرورانده‌ایم. فاکت‌ها اگر در زیست‌بوم ارتباطی خود دیده نشود، نه تنها هیچ چیزی تحویل ما نمی‌دهند، بلکه ما را از حقیقت نیز گمراه می‌سازند. آن طور که ترکل درباره خودش می‌گوید، او به عنوان یک تاریخ‌نگار در جست‌وجوی فکت نبوده بلکه حقیقتی که در زیر آن پنهان است را می‌جسته است. از این نظر کار او بیشتر خاطره است تا قطعات تاریخ.(Grele,1985)  خاطره یعنی آنچه که در ذهن مخاطب تاریخی می‌ماند و سوژگی، عینیت تاریخی را به همراه خود دارد. بیهوده نیست که خاطره‌ای در ذهن انسان نقش می‌بندد. خاطره تنها یک فاکت به معنای عینی کلمه نیست، بلکه یک کلیت همبسته است. نگاهی جهانی را همراه خود دارد. تاریخ شفاهی با توجه به این ابعاد سعی می‌کند از ساده‌انگاری کمی رها شود و کیفیت رخدادها و مشاهدات را در زمینه ارتباطی، اجتماعی و تاریخی خود بفهمد. در واقع اگر تعمیم تاریخی و مفهوم کلی تاریخ مدنظر باشد، راهی برای تاریخ شفاهی نمی‌ماند جز اینکه دست به دامن تفسیر و چیدن پازل قطعات کنار هم گردد.

تاریخ شفاهی اساساً برای فرار از ساده‌انگاری و عالم‌نمایی تاریخ‌نگارانه به سراغ داده‌های شاهدان عینی می‌رود، داده‌هایی که در اسناد مکتوب یافت نمی‌شود. "مصاحبه‌های تاریخ شفاهی در خاطره ریشه دارند و خاطره ابزاری سوبژکتیو است برای ضبط خاطره‌ای که در لحظه حال و با روان انسانی شکل پیدا کرده است." تاریخ شفاهی می‌تواند آشکار سازد چگونه ارزش‌ها و کنش‌های انسانی به گذشته شکل داده و چگونه اکنون ما از آن ریشه می‌گیرد."[6] الساندرو پرتلی می‌گوید: تاریخ شفاهی به آنچه که منبع و تاریخ‌نگار یا مصاحبه‌کننده در لحظه مصاحبه انجام می‌دهند، اشاره دارد. (Portelli,1997:3) تاریخ‌نگار باید به عمق سخن مصاحبه‌شونده گوش فرا دهد و در لحظه خاص جرأت پرسیدن سؤالات شجاعانه را به خود بدهد. تا بدین طریق دست کم صفحه ناگشوده‌ای از تاریخ خوانده شود و آن قصه‌ای که زیر قصه نهفته شده یا به زبان مَثَل خودمان آن کاسه‌ای که زیر نیم کاسه است را پیدا کند. ما می‌دانیم که تاریخ شکلی دیالکتیکی دارد: این جدل چه در اکنون و چه "بین حال وگذشته" و حتی"بین آینده و گذشته" جریان دارد. آن گونه که دیوید تلن[7] و روی رزن وی[8] در کتابشان "حضور گذشته"[9] اشاره می‌کنند اغلب افراد به شیوه‌های شخصی به طور عمیق با گذشته درگیر می‌شوند. این بازگشت به این دلیل است که آنها تاریخ را منبعی برای تقویت هویت یا توضیح تجربه می‌یابند. چنین رویکردی از تاریخ موضوعی می‌سازد که تنها زمانی که با تجربه شخصی فرد تطابق کند، جذاب است. مطالعه منظم تاریخ از این نگاه امری خسته‌کننده به نظر می‌رسد.

پس ما باید بدانیم که تاریخ گذشته تا حد زیادی تاریخ حال است. یعنی ما در زمان حال، اقوال و احوال دیگران تاریخی را ذیل تجربه شخصی خود تفسیر می‌کنیم. متدولوژی مصاحبه تاریخ شفاهی با آگاهی به این وضعیت سعی دارد به درک دقیق‌تر و عینی‌تری از تاریخ برسد. اصولاً با هدف رسیدن به درک عصری از مسائل مفاهیم و رخدادها است که این مصاحبه‌ها طراحی می‌شدند. اما این نیز بی‌عیب و اشکال نیست؛ زیرا اینجا نیز مصاحبه‌ها از فضای واقعه جدا شده‌اند و مثل کتری آب جوشی که دیگر روی حرارت آتش نیست، کیفیت تاریخی و در زمانی خود را از دست داده‌اند. حتی مصاحبه‌شونده و روایتگری که شاهد عینی بوده نیز فاصله خود از واقعیت را دارد و مصاحبه‌کننده (تاریخ‌نگار) هم با تمام همدردی و همنوایی با سوژه در مختصات خاص خود از واقعه تاریخی تعریف می‌شود. این فواصل و دیواره ما را متوجه نکته مهمی می‌کند. اینکه برای فهم واقعیت تاریخی نه تنها باید واقعه را در زیست‌بوم ارتباطی خود دید؛ بلکه ساختارهای روایت در لحظه اکنون را نیز بررسی کرد. یعنی دقیقاً به همان اندازه که ضبط واقعه‌ای در گذشته مهم است، "یادآوری" آن در لحظه اکنون نیز مهم است. سؤالی اینجا مطرح می‌شود که ما را به عرصه‌های جدیدی می‌کشاند. به راستی چرا ما واقعه‌ای را به یاد می‌آوریم؟

وقتی ما در روش‌شناسی تاریخ شفاهی توجه خود را به میزان اعتبار یک روایت یا گفت‌وگو در باز تاباندن واقعیت تاریخی معطوف می‌کنیم در حقیقت از نظریه ارتباطات برای فهم تاریخ بهره می‌گیریم. ستون فقرات تاریخ شفاهی اینجا به نظریه ارتباطی وصل می‌شود. به بیان خلاصه در روش‌شناسی مصاحبه‌های تاریخی شفاهی ما با درکی ارتباطی از تاریخ به سراغ سوژه‌های تاریخی خود می‌رویم. با این ملاحظه که بین زیست‌بوم ارتباطی واقعه‌ای رخ داده در گذشته و زیست‌بوم مصاحبه‌های عمیق کاوشگرانه ما تمایز و فاصله‌ای پرناشدنی وجود دارد. بنابراین می‌شود گفت رویکرد ارتباطی تا حدودی تاریخ را در چارچوب مدل‌های ارتباطی بین فرستنده و گیرنده تفسیر می‌کند. اینجا قبل از هر مسئله ارتباطی، ما با چند پرسش اصلی و فرعی مواجهیم. این پرسش‌ها که می‌توان در قالب مدلی ارتباطی به تصویرشان کشید به قرار زیرند:

  1. چه کسی صحبت می‌کند؟[10] (راوی یا مصاحبه‌شونده)
  2. چه کسی مصاحبه می‌کند؟[11] (تاریخ‌نگار یا مصاحبه‌کننده)
  3. درباره‌ چه چیزی صحبت می‌کنند؟[12]
  4. چرا درباره این موضوع صحبت می‌کنند؟[13]
  5. شرایط حاکم بر این مصاحبه چیست؟[14]

از این روی است که دقیقاً به همان اندازه "گفته‌ها"، "نگفته‌ها" نیز اهمیت می‌یابند. سکوت‌ها آن طور که برخی مورخان تاریخ شفاهی مدعی‌اند می‌توانند معانی عمیق و فرهنگی داشته باشند. برای نمونه لوسیا پاسرینی[15] تاریخ‌نگار ایتالیایی طی تحقیقاتش به این نتیجه رسیده که طبقه کارگر تورین، غالباً توجهی به فاشیسم نشان نمی‌دهند. رژیم سرکوبگری که بی‌شک بر زندگی آنها اثر گذاشته بود. یافته قابل تأمل پاسرینی این بود که حتی اگر پرسش‌ها به شکل مستقیم پرسیده شود، راویان مایلند با اجتناب از صحبت درباره سلطه سیاسی فاشیسم از زمان ظهورش که در دهه 1920 رخ داد به سقوطش در زمان جنگ جهانی دوم بپردازند و در واقع از این بحث بگذرند. (Passerini, 58-60) لیندا شوپس سؤالات فرعی‌ای که حول پنج پرسش اصلی تاریخ شفاهی مطرح می‌شود را این طور ردیف کرده است:

  1. راوی کیست؟
    1. رابطه راوی با وقایع مورد بحث چیست؟
    2.  راوی چه سود یا پاداشی از مطرح کردن نسخه ویژه‌ای از واقعیت می‌برد؟

1-3 جایگاه و هویت اجتماعی راوی چه تأثیری بر مصاحبه خواهد داشت؟

1-4 چگونه راوی خودش را در مصاحبه معرفی می‌کند؟

1- 5 راوی چه مشخصاتی در مصاحبه پیدا می‌کند؟

1-6  شیوه‌ای که راوی برای انتقال پیام خود انتخاب می‌کند چه تأثیرات شخصی فرهنگی و اجتماعی‌ای خواهد داشت؟

1-7 در نظر بگیرید که چگونه وقایع مورد بحث مورد توجه عموم قرار می‌گیرند و چگونه فرهنگ عامه بر نوع روایت‌گری و توضیحات راوی اثری می‌گذارد.

  1.  مصاحبه‌کننده کیست؟

2-1 مصاحبه‌کننده چه زمینه و علایقی را با خود به مصاحبه وارد می‌کند؟

2-2 این موضوع چگونه بر مصاحبه اثر خواهد گذاشت؟

2-3 چگونه پرسش‌های مصاحبه‌گر بر ماجرایی که گفته می‌شود اثر می‌گذارد؟

2-4 آیا مصاحبه‌کننده از قبل برای مصاحبه آماده شده است؟

2-5 مصاحبه‌کننده چقدر ماهر است و چقدر می‌تواند راوی را در گفتن ماجرا به شیوه خودش همراهی کند؟

2-6 جایگاه و هویت اجتماعی مصاحبه‌کننده چه تأثیری بر مصاحبه‌شونده و از این طریق بر نفس مصاحبه دارد؟

2-7 تحریک چالش بین راوی و مصاحبه‌کننده، چگونه بر آنچه که در مصاحبه گفته می‌شود اثر می‌گذارد؟

2-8 آیا مصاحبه‌کننده ارتباط قبلی با مصاحبه‌شونده داشته است‌؟ و اگر آری این مسئله چقدر فضای مصاحبه را از خود متأثر می‌کند؟

  1. چه چیزی در مصاحبه گفته می‌شود؟

1-3 راوی چگونه مصاحبه را سازماندهی کرده است؟

2-3 طرح کلی ماجرا از چه قرار است؟ و این چه چیزی درباره شیوه اندیشیدن راوی در زمینه تجربیات خود به ما می‌گوید؟

3-3 راوی از چه مضامین، تصاویر و داستان‌های بامزه‌ای برای فشرده کردن آنچه بگوید استفاده می‌کند؟ و این چه نکاتی درباره شیوه اندیشیدن راوی در تجربیاتش به ما می‌گوید؟

3-4راوی در مصاحبه از چه موضوعاتی طفره می‌رود؟

3-5 راوی چه موضوعاتی را با حرارت دنبال می‌کند و با علاقه، اشتیاق و اعتقاد راسخ از آن صحبت می‌کند؟ و این مسئله چه چیزی به ما می‌گوید؟

3-6 آیا زمان‌هایی وجود دارد که راوی تمایل به پاسخ به سوالات مطرح شده از خود نشان نمی‌دهد؟ اگر آری، دلیل آن چه می‌تواند باشد؟

3-7 آیا اشتباهات واقعی مهمی در راوی دیده می‌شود؟ آیا گفته‌های او از لحاظ درونی انسجام دارد؟

3-8 شما چطور این اشتباهات و عدم پایداری راوی را توضیح می‌دهید؟

3-9 آیا گزارش‌های راوی با منابع و مصاحبه‌های دیگر انطباق دارد؟

3-10 شما چگونه این تفاوت‌ها را توضیح می‌دهید؟

  1. مصاحبه با چه مقصود و غرضی صورت می‌پذیرد؟

1-4 چگونه این مقصود به محتوا، چشم انداز و حال و هوای مصاحبه شکل خواهد بخشید؟

  1. شرایطی که مصاحبه در آن رخ می‌دهد چیست؟

1-5 مکان و موقعیت مصاحبه چه تأثیری بر آنچه در مصاحبه گفته می‌شود دارد؟

2-5 اگر کسی غیر از مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده در مکان حضور داشته باشد، این شرایط جدید چه تغییری در برآیند مصاحبه ایجاد می‌کند؟

3-5 آیا از سلامتی ذهنی و فیزیکی راوی آگاهی دارید؟ و بود و نبود آن چه تأثیری در مصاحبه دارد؟[16]

 

ادامه دارد...


 

1 . برای دریافت اطلاعات دقیق‌تر درباره این پروژه نگاه کنید به:

                BBC: WW2 People's War

2. Oral History Association.

3. Elite Studies

4. History from below

5. جرج ارول در کتاب "نبرد با کاتالونیا" روایت‌هایی زنده و شفاهی از جنگها داخلی اسپانیا و آنچه در کف خیابان می‌گذشته ارائه می‌کند. این کتاب به فارسی با ترجمه عزت الله فولادوند در دسترس است.

6. Truesdell, Barbara. “Oral History Techniques: How to organize and conduct oral history interviews”, Center for the Study of History and Memory.

7. David Thelen

8. Roy Rosenzweig

9. Rosenzweig, Roy, and David Thelen (1998). The Presence of the Past: Popular Uses of History in American Life. New York: Columbia University Press. ISBN 0-231-11148-7.

10. Who is talking?

11. Who is the interviewer?

12. What are they talking about?

13.  Why are they talking?

14. What are the circumstances of the interview?

15. Luisa Passerini

16. Linda Shopes, "Making Sense of Oral History," History Matters: The U.S. Survey Course on the Web, http://historymatters.gmu.edu/mse/oral/, February 2002.

 



 
تعداد بازدید: 5325


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.