تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی‌در بوشهر(4)

حرکت به سوی پیروزی از محرم 1357

محمد جمیری

29 مهر 1394


اشاره: در نوشتار پیش رو، روند مبارزات علیه حکومت پهلوی و جریان انقلاب اسلامی‌در استان بوشهر و بلکه به صورت مشخص در شهر بوشهر را دنبال خواهیم کرد. در ‌این نوشتار که بر مبنای روش گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه به انجام رسیده است، حرکت اسلامی ‌مردم بوشهر در پیروی از رهبر انقلاب، امام خمینی(ره) بررسی خواهد شد. همچنین معرفی روحانیون و مبارزین بوشهری از دیگر اهداف ‌این نوشتار به شمار می‌آید. هفته‌های گذشته بخش‌های نخست (کانون‌های مبارزه) و دوم (انسجام گروه‌ها و افراد انقلاب) و سوم (اوج‌گیری مبارزات در نیمه دوم سال 1357) این نوشتار تقدیم‌تان شد و اکنون بخش چهارم و پایانی آن را می‌خوانید.

 

 

 

 

با فرا رسیدن محرم، فضای بوشهر نیز همچون تمام نقاط کشور بسیار متغیر است. مردم در انتظارند تا از ماه محرم نهایت استفاده و بهره‌مندی را داشته باشند. از همین رو روحانیون بوشهری به همراه مردم برای فرارسیدن ماه محرم لحظه شماری می‌کنند.

از سوی دیگر تعدادی از روحانیون اعزامی‌به بوشهر آمده‌اند تا در نقاط مختلف شهر پراکنده شده و مردم را از آنچه که بر کشورشان می‌گذرد آگاه نمایند. آیت‌الله حسینی نیز به تازگی از مکه بازگشته و برای مسجد جامع عطار مراسم خاصی تدارک دیده است. از جانبی دو نفر از قدیمی‌ترین مبارزان بوشهری یعنی عبدالله فاتحی و علیرضا مظفری نیز اول محرم همان سال از زندان اوین آزاد شده و به بوشهر آمده‌اند. شهید عاشوری بلافاصله به دیدن فاتحی می‌رود.

دو روز قبل از محرم سال 1357 شهید عاشوری به منزل صداقت می‌رود و به وی می‌گوید: «ساواک می‌خواهد هردوی ما را ترور کنند و باید بیش از پیش مراقب باشیم.» صداقت نیز در جواب می‌گوید: «ما امسال برای همه طلبه‌های اعزامی به بوشهر برنامه‌ریزی کرده‌ایم که هر کسی هر جایی نرود؛ یک برنامه صبح در مسجد عطار، یکی عصر در مسجد توحید و یکی هم شب در مسجد امیرالمومنین(ع). بدین وسیله تمرکز در برنامه مبارزه ‌ایجاد می‌شود و به همین خاطر نمی‌توانیم که همه جانبه مراقب باشیم و باید در صحنه حضور داشته باشیم.»

البته به گفته صداقت: «آقای حسینی زیر بار ‌این برنامه نرفته و قبول نمی‌کند که برنامه صبح در مسجد عطار برگزار شود. به هر حال در شب اول محرم همه طلبه‌های اعزامی ‌به بوشهر به همراه صداقت و آقای حسینی و سایر آقایان در مسجد عطار حضور پیدا می‌کنند تا برنامه هر یک مشخص شود. ضمن‌ اینکه بسیاری از مردم نیز حضور دارند. به هنگام اتمام مراسم و خروج جمعیت از مسجد نیروهای امنیتی با مردم درگیر می‌شوند که منجر به شهادت و زخمی‌شدن تعدادی می‌شود.»

حسین هنردیده[1] که خود از شاهدان عینی ‌این مراسم بوده است ماجرا را ‌این گونه نقل می‌کند: «درجه‌داران نیروی هوایی هم به همراه افسران شهربانی اطراف مسجد را محاصره کرده بودند. سرگرد رهبری فرمانده عملیات شهربانی هم مسئولیت نیروها را بر عهده داشت. رهبری با بلندگو آقای حسینی را مخاطب قرار داده و می‌گوید: «آقای حسینی از ‌اینها جدا شو.» در جواب، آقای حسینی هم می‌گوید که: «‌اینها مهمان من هستند.» در همین اثنا شلیک و تیراندازی شروع می‌شود. تعدادی از روحانیون دستگیر شده و به پایگاه هوایی منتقل شدند. عبدالرسول زاهدی هم که کاسب بود و به همراه مردم از مسجد خارج می‌شد، در حالی که مشغول پوشیدن کفشش بود تیر به سرش اصابت نموده و به شهادت رسید. من به همراه فرد دیگری نیز زخمی ‌شدیم. فردای آن روز من جهت درمان به بیمارستان رفتم و چون افسر نیروی دریایی ارتش بودم، اگر ماجرای تیر خوردن را می‌گفتم مشخص نبود چه بلایی سرم در می‌آمد. در نهایت با ساختن یک داستان جعلی تیر را از کتفم در آوردند و مرخصم نمودند.»

بعد از‌ این مراسم، ساواک و نیروهای نظامی ‌به شدت فضای شهر را زیر نظر می‌گیرند، از جمله شهید عاشوری را. روز سوم محرم سال 1357 اتفاقی می‌افتد که هم بار جنایات رژیم پهلوی را سنگین‌تر می‌کند و هم شعله‌های انقلاب را در بوشهر شعله‌ور می‌سازد. آن هم شهادت شهید عاشوری[2] است که توسط پاسبان مختاری[3] و شیخی در منزل برادرش و به هنگام وضو گرفتن رخ می‌دهد.[4] با شهادت عاشوری که اصلی‌ترین روحانی مبارز بوشهری به حساب می‌آمد فضای شهر به نحو آزار دهنده‌ای پلیسی می‌شود. به نحوی که هیچ اقدام برجسته‌ای از سوی هیچ کسی رخ نمی‌داد و تقریباً فرایند انقلاب در بوشهر در دوره‌ای از فترت و سکوت قرار می‌گیرد. جز آتش زدن لاستیک‌ها آن هم به صورت کاملاً پراکنده در سطح شهر و گاه‌گاه، هیچ اقدام محسوس و جدی دیگری صورت نمی پذیرفت و یا به عبارت دیگر جرأت انجام اقدامی وجود نداشت. از سوی دیگر روحانیون نیز از شهر خارج شده بودند و رهبر مشخصی برای پیگیری امور انقلاب و گردآوری نیروهای انقلابی در شهر وجود نداشت.

این فضای رعب‌آور تا دهه اول صفر سال 1357 و نزدیک به چهلم شهید عاشوری ادامه پیدا می‌کند و مردم جرأت پیدا می‌کنند که در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت نمایند. برای نمونه می‌توان به حضور تعدادی از انقلابیون بوشهری جهت شرکت در مراسم تظاهرات مناطق دیگر از جمله در برازجان و خورموج اشاره داشت. با نزدیک شدن به ‌ایام چهلم شهادت عاشوری، نیروهای انقلابی خود را آماده می‌کنند تا از ‌این مراسم حداکثر استفاده را ببرند. به همین منظور رایزنی‌هایی با برخی از بزرگان انقلابی در قم صورت می‌پذیرد تا در ‌این مراسم حضور پیدا کنند و با شکستن فضای اختناق و جو رعب‌آور پلیسی ادامه مسیر انقلاب در بوشهر هموار گردد. شیخ سلمان بحرانی، داماد شهید عاشوری و از فعالین انقلابی درباره برگزاری مراسم چهلم یادآوری می‌کند: «قرار را بر ‌این گذاشتیم که طوری برنامه‌ریزی کنیم که ضمن برگزاری مراسم با شکوهی برای شهید عاشوری همزمان با چهلمش، ‌این فضای خفقان نیز در همه استان خاصه در بوشهر شکسته شود. بنابراین چهار- پنج روز قبل از مراسم به قم رفتم و همراه با آقایان شیخ محمد یزدی، سید حسن طاهری، سید محمد صالح طاهری، آذری قمی‌ و میرزا ابراهیم دشتی به بوشهر برگشتیم. در شیراز آقای یزدی به میرزا ابراهیم دشتی و‌ آیت‌الله حائری شیرازی گفتند که بروید و آقای حسینی را که بعد از شهادت آقای عاشوری از بوشهر به شیراز رفته بود را برای مراسم بیاورید که همین اتفاق هم می‌افتد.

در ‌این سفر توانستیم برای نخستین بار تعداد قابل ملاحظه‌ای عکس امام خمینی(ره) و شهید عاشوری را چاپ کرده و با خود به بوشهر بیاوریم که همه‌ این عکس‌ها را به همراه کتاب‌های الصلاه، ولایت فقیه و رساله امام در نمایشگاهی که در کنار محل برگزاری مراسم چهلم واقع در کنار مزار شهید عاشوری برگزار شد، بین مردم توزیع کنیم. باید‌ این نکته را نیز اضافه کنیم که رساله امام به نام خود امام به چاپ نمی‌رسید و تنها تمایز‌ این رساله با رساله سایر مراجع مربوط به باب امر به معروف و نهی از منکر و جهاد بود که در رساله امام خمینی(ره) وجود داشت و در سایر رساله‌ها نبود. به هر حال مراسم به خوبی برگزار شد و ‌این فضا تغییر یافت.»

بعد از چهلم شهید عاشوری، سید صالح طاهری از طرف شورای انقلاب ماموریت می‌یابد تا در بوشهر بماند. بنابراین محوریت مبارزه بر عهده وی قرار گرفت. از نکات مهم مدیریت سیاسی استان در ‌این ‌ایام توسط آقای طاهری ‌این بود که وی به همراه جمعی از بوشهر حرکت کرده و در تمام مناطق استان تظاهرات برگزار می‌کرد. وی مسجد امیرالمومنین(ع) را به عنوان کانون مبارزه انتخاب کرد.

 در رابطه با روحانیون غیر بومی ‌در بوشهر نیز باید گفت پیش از ‌این ‌ایام هم تعدادی از روحانیون در بوشهر به حالت تبعید و زندانی به سر می‌بردند. آیت‌الله یزدی در بوشهر در تبعید بود که در محله سنگی سکونت داشت و کفایه‌الاصول تدریس می‌کرد. آیت‌الله سید حسن طاهری خرم‌آبادی در برازجان در تبعید بود و آیت‌الله مدنی هم در کنگان به سر می‌برد. در میان تبعیدی‌هایی که به بوشهر آمدند‌ آیت‌الله یزدی از دیگران مشهورتر و فعال‌تر و مدت بیشتری را در ‌این شهر هم به حالت تبعید و هم در زندان گذراند. وی به محض آزادی از زندان به سراغ شهید عاشوری می‌رود و در زمینه مسائل علمی‌ و سیاسی همدیگر را یاری می‌رسانند. شهید عاشوری در مواجهه با سؤالات و مباحث فقهی مراجعه‌کنندگان خود، آنان را به سمت آیت‌الله یزدی سوق می‌دهد تا بدین ترتیب ضمن شناساندن او به مردم بوشهر، مردم را نیز از اندیشه‌های امام خمینی(ره) توسط وی آشنا کند.

آیت‌الله یزدی در این رابطه می‌گوید: «در مسجد شهید عاشوری برنامه‌های تبلیغاتی مرتب بود و مسجد ‌ایشان کتابخانه و جلسات مذهبی داشت. و من هم در سایه ‌این برنامه‌ها که اکنون به سفارش خود شهید عاشوری امام جماعت آن مسجد را بر عهده داشتم با بسیاری از افراد فعال و کوشا مرتبط شدم.»[5]

آیت‌الله یزدی در بوشهر از هر فرصتی استفاده می‌کرده است تا مردم و علمای بوشهر را با امام خمینی(ره) و اندیشه‌های ‌ایشان آشنا کند. وی خود در ‌این زمینه ‌اینچنین می‌گوید: «یک روز مرحوم عاشوری به من گفت یکی از متمکنین شهر مهمانی ترتیب داده و مایلم که شما هم در ‌این جلسه حاضر باشید. گفتم که من به عنوان یک تبعیدی ممکن است برای صاحبخانه مشکلی درست کنم.‌ ایشان گفتند که خود صاحبخانه به من اختیار کامل در ‌این زمینه داده است که هر که را می‌خواهی دعوت کن. بعد از حضور در جلسه تعدادی از علمای بوشهر و برازجان را مشاهده نمودم که مباحث علمی را مطرح می‌کنند. یکی از مباحثی که مطرح شده بود جوابی داشت که در تفسیر المیزان به راحتی قابل پاسخگویی بود. اما وقتی اجازه خواستم تا جواب را مطرح کنم متوجه شدم که ‌این افراد اصلاً راجع به تفسیر المیزان اطلاعی ندارند.[6]

«هنگام ظهر که شد فرد عالمی‌ که آیت‌الله بود برای وضو گرفتن از جا برخاست. من نزد وی رفته و خواستم درباره مسئله‌ای با وی گفت‌وگو کنم. البته ‌ایشان ابتدا انکار کردند و بعد با دیدن سماجت من قانع شدند. از‌ ایشان خواستم در رابطه با مسئله‌ای فقهی اقوال علما و امام را بیان کنند. ‌ایشان گفتند: «از قول آیت‌الله خمینی اطلاعی ندارم.» من از‌ ایشان اجازه خواستم که به عنوان شاگرد درس امام نظر ‌ایشان را بیان نمایم. بعد از شنیدن نظر امام خمینی(ره) به من گفتند: «اگر ‌این نظر آقای خمینی است، نظر معقول و منطقی است اما آن گونه که برای ما گفته‌اند نظر‌ایشان محکوم به بطلان است.» با حضور خودم در‌ این جلسه توانستم تأثیری بر روی افراد و علمای حاضر و خود صاحبخانه بگذارم و بدین ترتیب تعدادی از روحانیون بوشهر و برازجان با نظرات امام آشنا شده و در مسیر انقلاب افتادند. از جمله یک روحانی‌ به نام شیخ عبدالحسین که در مدرسه علمیه بوشهر تدریس می‌کرد و به سرعت به فضای انقلاب گرایش پیدا نمود.»[7]

بدین ترتیب و با حضور طاهری خرم‌آبادی و بازگشت مجدد روحانیون به بوشهر و در رأس آنان آقای حسینی مجدداً فضای انقلابی به شهر باز می‌گردد و ‌این ماجرا تا 22 بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی ‌ادامه داشته است. برپایی تظاهرات و حرکات انقلابی زیر نظر آقای طاهری در تمام استان به اوج خود می‌رسد و مردم پرشور، وارد فضای انقلاب می‌شوند. همزمان فردی غیر روحانی اما بسیار انقلابی به نام عندلیب به دعوت اعضای حسینیه ارشاد به بوشهر می‌آید و در مسجد امیرالمومنین(ع) سخنرانی می‌کند. رضا قادریان می‌گوید: «بعد از برگزاری مراسم چهلم و همزمان با حضور سید محمد صالح طاهری خرم‌آبادی در بوشهر فردی به نام عندلیب که از مبارزین اصفهانی بود را به مدت 10 شب برای سخنرانی در مسجد امیرالمومنین(ع) دعوت کردیم که بسیار خوب و آتشین سخن می‌گفت. عندلیب با وجود ‌این که روحانی نبود اما در رابطه با مسائل عقیدتی و انقلابی بسیار قوی بحث می‌کرد و مردم نیز به صورت گسترده از وی استقبال می‌کردند.»

همزمان حرکات مختلفی از سوی انقلابیون در شهر در حال رخ دادن بوده است. از جمله اقدامات صورت گرفته در فضای انقلابی بوشهر واژگونی مجسمه شاه بود که در میدان ششم بهمن سابق و انقلاب فعلی قرار داشته است. ‌این مجسمه به همت تعدادی از انقلابیون بوشهری و از جمله شهید عبد الرسول قادریان به زیر کشیده شد و بعدا به وانت باری بسته شد تا در سطح شهر به گردش درآید. مردم نیز سوار بر موتورسیکلت به دنبال آن بودند و شعار مرگ بر شاه سر می‌دادند.

در همان ‌ایام ده روز مانده به پیروزی انقلاب در سال 1357 از اقدامات مهمی‌که رخ داد تسخیر مرکز ساواک به رهبری شهید هندی‌زاده بود. ساواک در محل فعلی صدا و سیما استقرار داشت و اعضای آن از وقتی که احتمال پیروزی انقلابیون قطعی شد، همه وسایل خود را جمع‌آوری نموده و از محل خارج شده بودند و جز چند سرباز و نگهبان نظامی ‌نیروی دیگری نبود.

در‌این زمان نیروهای انقلابی برای به دست گرفتن کنترل و برقرای امنیت در سطح شهر، نیروهای مردمی ‌را به صورت خود جوش راه انداختند. عبدالله فاتحی در ‌این زمینه می‌گوید: «از دیگر اتفاقاتی که در زمستان سال 1357 در بوشهر رخ داد تشکیل گروه‌های مقاومت بود. در‌ این برهه زمانی که تقریباً مدیریت متمرکز در هیچ یک از بخش‌های کشور وجود نداشت، نیروهای انتظامی نیز نظم و نسق خود را از دست داده بودند. پاسبان‌ها و ژاندارم‌ها در محل ماموریت خود حاضر نمی‌شدند و سربازخانه‌ها تقریباً خالی از سرباز بود. بدین سبب نیروهای انقلابی حس کردند که برای دفاع از مردم و برقراری امنیت، لازم است تا نیروهای مردمی‌در قالب هسته‌های مقاومت تشکیل شده و با توجه به دسترسی مردم به سلاح و مهمات موجود در انبار مراکز نظامی، ‌اجازه سوء استفاده به فرصت طلبان را ندهند.»

به همین منظور فاتحی به همراه دوستان انقلابی خود و زیر نظر آقایان طاهری و حسینی ‌این گروه‌ها را تشکیل می‌دهند که تا بعد از پیروزی انقلاب ادامه فعالیت ‌این گروه‌ها ادامه داشته است.

 اصولاً نیروهای نظامی ‌وفادارترین نیروهای هر حکومتی به راس قدرت آن کشور به حساب می‌آیند. از همین رو ارتش به عنوان پایگاه مستحکم و قابل اتکاء رژیم پهلوی در همه سال‌های‌این حکومت مورد اعتنای شدید محمدرضا پهلوی بود. بر همین اساس انجام حرکات مذهبی و انقلابی در‌این فضای کاملاً تحت نظر، تقریباً غیر ممکن می‌نمود. با ‌این وجود اندک تحرکاتی در زمینه مسائل اعتقادی و سیاسی در ارتش و البته به صورت کاملاً مخفی صورت می‌پذیرفت. بوشهر نیز که از قدیم‌الایام به عنوان یکی از مهم‌ترین مکان‌های نظامی ‌دریایی و هوایی به شمار می‌رفت، تعداد قابل ملاحظه‌ای از نیروهای ارتشی را در خود جای داده بود. حسین هنردیده که خود در آن زمان هم یک افسر ارتشی بود و هم از نزدیکان شهید عاشوری و آقای حسینی، در ‌این زمینه می‌گوید: «ارتش با وجود ‌اینکه یک جای کاملاً بسته بود اما ما با سایر ارتشی‌هایی که روحیه مذهبی داشتند در ارتباط بودیم البته به صورت زیرزمینی و مخفی. در کمدهای خودمان نوارهایی از مرحوم کافی داشتیم که بین همدیگر رد و بدل می‌کردیم. دوستان مذهبی و انقلابی ما عبارت بودند از شهید عبدالرحمان فرامرزی، علی رضا آبادی، حسین معمولی و دیگران. یک نمازخانه خیلی کوچک هم جنب موتورخانه و تأسیسات داشتیم، به نحوی که فقط دو نفر می‌توانستند در آن نماز بخوانند. در خارج از پادگان هم با تعدادی از همکاران ارتشی در مراسم‌های مذهبی حاضر شده و تبادل نظر می‌کردیم.»

رضا قادریان هم در ‌این زمینه می‌گوید: «از آنجا که ارتش محکم‌ترین رکن حامی شاه به حساب می‌آمد، بنابراین کوچک‌ترین حرکت علیه شاه در ‌این نهاد بدترین عواقب را به دنبال داشت. از همین رو یکی از درجه‌داران نیروی هوایی ارتش به نام سرهنگ سپیدمو که با نقلاب همراه بود، با ما ارتباط برقرار کرده بود و ‌کتاب‌های سیاسی و اعتقادی خود را به ما می‌داد و ما هم ‌این کتاب‌ها را در منزل نگهداری می‌کردیم.»

همافران نیروی هوایی ارتش از جمله نخستین گروه‌هایی بودند که در سراسر کشور به انقلاب پیوستند. وابستگی بیش از اندازه نیروی هوایی به بیگانگان باعث شده بود تا افسران ‌این ارگان نظامی زودتر از دیگر ارگان‌های نظامی به انقلاب پیوستند. در تاریخ 18 بهمن ماه سال 1357 افسران و درجه‌داران نیروی هوایی که در تمام کشور هماهنگ شده بودند با لباس فرم به میدان مبارزه با شاه آمدند و در راهپیمایی میدان امام خمینی(ره) فعلی در بوشهر هم در کنار سایر مردم قرار گرفتند. مردم نیز با گل از آنها استقبال کردند. بدین ترتیب مردم بوشهر به استقبال 22 بهمن رفته و در پیروزی شیرین ملت خود را سهیم کردند.

 

منابع شفاهی:

  • خاطرات حجت‌الاسلام محمد صداقت
  • خاطرات حجت‌الاسلام سلمان بحرانی
  • خاطرات عبدالله فاتحی
  • خاطرات رضا قادریان
  • خاطرات غلامعلی قادریان
  • خاطرات حسین هنر دیده

منابع مکتوب:

  • شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی ادراه کل اطلاعات استان بوشهر، بوشهر، نشردلیران، 1383
  • مظفری‌زاده، علیرضا، نسیمی‌از دفتر‌ایام، بوشهر، مرکز بوشهر شناسی
  • یزدی، محمد، خاطرات، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380
  • عالی‌حسینی، ماشاءالله، راه هدایت، بوشهر، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، نشر شروع، 1388

1. تاریخ انجام این مصاحبه 10/8/1390

2. پیام امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت شهید عاشوری:

خدمت عائله محترم ثقه‌الاسلام آقای عاشوری – رحمه‌الله‌علیه

من از واقعه تاسف‌آور مصیبت وارده بر شماها که خود من هم شریک هستم، متاثر هستم و به شما تسلیت می‌دهم. امید است خداوند تعالی ایشان را رحمت و به شماها صبر و اجر عنایت فرماید و در پناه خود شماها را حفظ فرماید.

والسلام علیکم

روح‌الله الموسوی الخمینی

3. ستوان یکم حسین مختاری عامل اصلی حمله به منزل شیخ ابوتراب عاشوری بوده است. مختاری در سرکوب تظاهرات مردم بوشهر نقش عمده‌ای داشته است که تشویق نامه‌ای نیز در همین زمینه دریافت داشته است. مختاری و شیخی پس از انقلاب اسلامی در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند.

4. در جواب سوالی که خبرنگار روزنامه دیلی تلگراف از امام خمینی (ره) در رابطه با شهادت ابوتراب عاشوری پرسیده بودند، ایشان فرمودند: «این هم یکی از کسانی است که فدای اسلام شدند و ما از این فدایی‌ها داشته‌ایم و خواهیم داشت. این امور کار را بر شاه بدتر خواهد کرد.» باید اضافه گردد که شهید عاشوری امور مربوط به انقلاب و مرجعیت امام خمینی(ره) را در بوشهر انجام می‌داد اما حکم رسمی از ایشان نداشت. درست همان زمان که از امام درخواست شد تا برای ایشان حکم صادر کند وی به شهادت رسید و البته امام پیام تسلیتی برای خانواده ایشان فرستادند.

5. یزدی، محمد، خاطرات، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

6. همان

7. همان



 
تعداد بازدید: 4969


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.