به دنبال 100 هزار تاریخ شفاهی

دانش‌آموزان و تاریخ خانوادگی

ریک میلرآپ Rick Mellerup
مترجم: ناتالی حق وردیان

15 مهر 1394


آیا تا به حال این حس را تجربه کرده‌اید که پدر یا مادربزرگتان فوت کرده باشد و با خود بگویید: «چه بد شد، کاش بیشتر می‌شناختمش!»

 

وقتی جوان هستید همیشه تصور می‌کنید زمان زیادی دارید که با پدر یا مادربزرگ خود یا سایر سالمندان فامیل پای صحبت بنشینید. اما زمان به سرعت می‌گذرد، خصوصاً برای افراد سالخورده و وقتی به خود می‌آیید، آنها را از دست داده‌اید.

 

شما شانس شنیدن سرگذشت فوق‌العادۀ آنها را از دست داده‌اید. پدر بزرگ ممکن است ماجراهایی از جنگ، جنگ جهانی دوم، جنگ با کره یا ویتنام برایتان تعریف کرده باشد. مادربزرگ شاید که در مورد زندگی‌اش در دوران رکود اقتصادی بزرگ یا ترس و وحشت هنگام بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 گفته باشد.

 

البته، این داستان‌ها شاید ماهیت چندان تاریخی نداشته باشند. شاید این طوری در مورد تلویزیون‌های سیاه و سفیدی شنیده باشید که فقط سه کانال داشتند. یا این که زمانی کودکان مجبور بودند برای پروژه‌های مدرسه به جای ورود به اینترنت و دسترسی سریع، از دایره المعارف بریتانیکا یا فانک و واگنل استفاده کنند. شاید که در مورد حس خوب تحویل شیر دم در منزل در بطری‌های شیشه‌ای یا در مورد آب نبات‌های پنی یا گازوئیل ماشین که فقط 29 سنت برای هر گالن بود، شنیده باشید و البته ممکن است داستان پدر و مادر بزرگ را در مورد این که چگونه به ایالت متحده مهاجرت کرده‌اند را شنیده باشید. حتی افسانه‌هایی در مورد اجداد خود که در دوران قدیم زندگی می‌کردند یا شرکت آنها در جنگ داخلی شنیده باشید. اما هرگز زمانی را به طور خاص با پدر و مادر بزرگ سپری نکرده‌اید. بنابراین فرصت شنیدن همۀ آن داستان‌های فوق‌العاده و آن تاریخ شفاهی بی‌نظیر را از دست داده‌اید. میراثتان را از دست داده‌اید.

 

استوری کورپس StoryCrops نهادی غیر انتفاعی است در سال 2003 توسط دیوید عیسای، تولید کنندۀ برنامه‌های رادیویی تأسیس شد. او ارزش سنت‌های شفاهی را می‌دانست. این نهاد به 100 هزار نفر کمک کرد تا بیش از 50 هزار مصاحبۀ 40 دقیقه‌ای انجام دهند که هم برای کاربری خانوادگی استفاده می‌شوند (هر شرکت‌کننده نسخه‌ای از لوح فشرده نهایی را دریافت می‌کند) و هم در آرشیو تاریخی باقی می‌ماند (یک نسخه به مرکز زندگی مردمی در کتابخانۀ کنگره ارسال می‌شود تا برای نسل‌ها و تاریخ شناسان آینده بایگانی گردد.) برخی از مصاحبه‌ها نیز در بیش از 100 آرشیو جامعۀ محلی در سراسر کشور (غالباً در کتابخانه‌ها) بایگانی می‌شوند و گزیده‌ای از برخی مصاحبه‌ها هم در برنامۀ صبحگاهی از رادیوی سراسری پخش می‌شود.

 

در گذشته، مصاحبه‌ها باید در غرفۀ استوری کورپس (که در حال حاضر در شیکاگو، آتلانتا و سان فرانسیسکو مستقر هستند) یا غرفۀ سیار آن (ماشین ایراستریم Airstream که به استودیوی ضبط تبدیل شده بود) انجام می‌شد که به سراسر کشور سفر می‌کرد تا با ایستگاه‌های رادیویی (عموماً ایستگاه‌های تابع ان پی آرNPR) همکاری کند. اما در حال حاضر با استفاده از برنامه‌های گوناگونی که روی تلفن‌های همراه جدید نصب می‌شوند، مردم می‌توانند مصاحبه‌ها را در محیط آرام خانۀ خود انجام دهند.

 

استوری کورپس پروژه‌ای جدید آغاز کرده و امیدوار است که این پروژه امکان ضبط مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بیشتری را مهیا کند. این تعداد بسیار بیشتر از چیزی خواهد شد که از سال 2003 ضبط شده‌ است. این پروژه داستان‌های فوق‌العادۀ شکرگزاری نام دارد.

 

ایدۀ این پروژه بسیار ساده است، نسل‌های مختلف خانواده‌های آمریکایی بیشتر از هر زمان دیگری در سال، در آخر هفتۀ عید شکرگزاری گرد هم می‌آیند. بنابراین استوری کورپس معلمان رشته‌های تاریخ دبیرستان، علوم سیاسی، علوم اجتماعی، مطالعات اجتماعی و خبرنگاری را دعوت می‌کند تا دانش‌آموزان خود را تشویق کنند مصاحبه‌هایی را با پدر و مادربزرگ‌های خود یا سایر سالمندان فامیل در آخر هفتۀ عید شکرگزاری انجام دهند. این مصاحبه‌ها را می‌توان مستقیماً به آرشیو استوری کورپس در مرکز زندگی مردمی آمریکا (American Folklife Center) در کتابخانۀ کنگره و پایگاه الکترونیکی جدید StoryCorps.me بارگذاری نمود.

 

عیسای، رئیس استوری کورپس می‌گوید: «در عصری که همه از هم دور مانده‌اند، امیدواریم که داستان‌های فوق‌العادۀ عید شکرگزاری زمانی برای اتحاد برای ملت فراهم ‌آورد. با اشتیاق در انتظار استفاده از برنامۀ جدید استوری کورپس هستیم تا کشور برای این پروژۀ شنیدن، اتحاد و سخاوت گرد هم آیند. همراه هم، دانش نسل‌ها را جمع‌آوری نموده و برای آینده ذخیره می‌کنیم و در عین حال به پدر و مادربزرگ‌هایمان یادآور می‌شویم که زندگی و داستان‌های آنها تا چه حد اهمیت دارند.»

 

اِما کاراسکو، مدیر مسئول بازاریابی ان پی آر و نایب رئیس ارشد گسترش مخاطبان گفت: «داستان‌های استوری کورپس که از قلب‌ها بر می‌آیند، شنوندگان ان پی آر را واداور می‌کنند تا دست از کار کشیده و به این داستان‌ها گوش فرا داده، دقت کنند و اغلب به گریه بیفتند. برنامۀ استوری کورپس و این تکلیف خانگی همگانی فرصتی بی‌نظیر هستند تا استودیو را به خانه‌ها برده، آرشیو شفاهی ملی از روایان و دانش پدر و مادربزرگ‌ها بسازیم – از کجا معلوم! – شاید حتی الهام‌بخش گزارشگران رادیویی نسل آینده شویم.»

 

بتسی پیترسون، مدیر مرکز زندگی مردمی امریکا گفت: «برای این مرکز افتخاری است که در فعالیت‌های تاریخی امریکا نقش داشته باشد؛ اقداماتی که مشارکت ما را با استوری کورپس عمیق‌تر کرده و مأموریت ما را برای جمع‌آوری و مستندسازی فرهنگ سنتی زندگی و در عین حال حفظ آن برای آینده پیش می‌برد.»

 

برای شرکت  در پروژۀ داستان‌های عید شکرگزاری، لازم نیست شرکت‌کننده حتماً شاگرد دبیرستانی باشد. هر کسی که بیش از 13 سال سن داشته باشد می‌تواند این مصاحبه‌ها را انجام دهد، البته در مورد نوجوانان زیر 18 سال کسب اجازه از والدین الزامی است. از مشارکت دانشجویان و اساتید دانشگاه نیز استقبال می‌شود.

 

معلمان می‌توانند وارد پایگاه الکترونیکی استوری کورپس شده به پایین صفحۀ اصلی رفته، بر پیوند «دربارۀ StoryCorps» کلیک کرده و سپس وارد داستان‌های عید شکرگزاری شوند تا بتوانند به اطلاعات این پروژه از جمله ابزار مربوط به معلمان دسترسی یابند. برنامۀ StoryCorps رایگان است. می‌توان آن را از App Store یا از Google Play دانلود کرد. این برنامه در طول کل فرایند مصاحبه راهنمای کاربران بوده و سؤالاتی برای شروع مصاحبه، مانند: بهترین خاطرۀ دوران کودکی شما چیست؟ بدترین خاطرۀ دوران کودکی شما چیست؟ از جمله آنها خواهد بود.



 
تعداد بازدید: 4039


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.