تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی‌ در بوشهر (1)

کانون‌های مبارزه

محمد جمیری

08 مهر 1394


اشاره: در نوشتار پیش رو، روند مبارزات علیه حکومت پهلوی و جریان انقلاب اسلامی‌در استان بوشهر و بلکه به صورت مشخص در شهر بوشهر را دنبال خواهیم کرد. در ‌این نوشتار که بر مبنای روش گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه به انجام رسیده است، حرکت اسلامی ‌مردم بوشهر در پیروی از رهبر انقلاب، امام خمینی(ره) بررسی خواهد شد. همچنین معرفی روحانیون و مبارزین بوشهری از دیگر اهداف ‌این نوشتار به شمار می‌آید.

 

آشنایی مردم بوشهر با امام خمینی(ره)

امام خمینی (ره) بعد از ارتحال‌ آیت‌الله العظمی‌ بروجردی در سال 1340 شمسی به عنوان مرجع از جانب بسیاری از روحانیون و مردم متدین شناخته شدند. با ‌این وجود به دلایلی، از جمله دوری بوشهر نسبت به قم و همچنین نبود امکانات ارتباطی و افرادی که امام را به مردم بشناسانند، آشنایی مردم بوشهر با امام خمینی(ره) چند سال با تأخیر صورت می‌پذیرد. به طوری که اکثر مردم استان بوشهر از اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 نسبت به امام خمینی(ره) شناخت پیدا کردند.‌ این عدم شناخت در حالی بود، که در شهرهای بزرگ‌تر و نزدیک‌تر به قم و تهران، نسبت به تحولات بعد از 15 خرداد، عکس‌العمل‌های شدیدی از سوی مردم در حمایت از امام خمینی(ره) صورت پذیرفته بود و مبارزات علیه حکومت پهلوی شروع شده بود.

عبدالله فاتحی[1] در‌این زمینه می‌گوید: «در ابتدای مبارزه امام در سال‌های 1342 و 43 مردم بوشهر آشنایی چندانی نسبت به امام خمینی(ره) نداشتند. در‌این برهه زمانی با وجود حضور شهید عاشوری[2] در بوشهر و شجاعت‌ ایشان در بیان مسائل سیاسی مع‌الوصف تحرک چندانی در ‌این استان نسبت به شخص امام(ره) صورت نپذیرفته بود. با‌ این همه پس از فوت‌ آیت‌الله حکیم در نجف به سال 1349 بود که امام خمینی(ره) به عنوان مرجع در میان مردم بوشهر معرفی گردید. باید اشاره شود که تا قبل از سال 1349 و وفات آیت‌الله حکیم، مردم بوشهر بیشتر از مقلدین آیت‌الله العظمی‌ بروجردی و بعد آیت‌الله حکیم بودند.»

با ‌این حال روحانیونی همچون شهید حجت‌الاسلام عاشوری، مرحوم حجت‌الاسلام نبوی[3] و ‌آیت‌الله سید مصطفی حسینی[4] نسبت به امام خمینی(ره) از همان ابتدا آشنایی داشتند. در پی درگذشت ‌آیت‌الله حکیم، ‌شهید عاشوری به همراه سید مصطفی حسینی و نبوی در مدرسه علمیه امام جعفر صادق(ع) واقع در بازار بوشهر جلسه‌ای را برگزار می‌کنند. در‌این جلسه آقایان نبوی و شهید عاشوری، تمایل خود در معرفی امام(ره) به عنوان مرجع را به مردم اعلام می‌کنند. اما حجت‌الاسلام سید مصطفی حسینی که خود از مقلدان و نماینده شرعی از طرف مرحوم حکیم و‌آیت‌الله خویی بوده با اشاره به‌اینکه شرایط برای تبلیغ امام خمینی(ره) از سوی دستگاه حاکمه فراهم نیست و نمی‌توان به راحتی با ‌ایشان ارتباط برقرار و ‌ایشان را تبلیغ نمود، پس بهتر است امام را به خواص و سیاسیون و‌ آیت‌الله خویی را به مردم عادی معرفی کنیم. شهید عاشوری از‌ این پیشنهاد استقبال نمی‌کند و البته نظر وی مورد قبول دو تن دیگر نیز قرار می‌گیرد.

از سوی دیگر نام امام و شخصیت ‌ایشان خصوصاً از سال 1350و همزمان با برگزاری جشن‌های 2500 ساله که بیانیه‌ای را علیه حکومت پهلوی منتشر کردند، بیشتر برای مردم استان شناخته شد. در ‌این میان نباید نقش «رادیو صدای روحانیت» که از عراق و به وسیله روحانیون همراه امام(ره) پخش می‌شد را نادیده گرفت. بدین وسیله بود که مردم می‌توانستند، ابعاد مبارزه را بیش از پیش بشناسند.

 

آغاز فعالیت‌ها

بررسی روند انقلاب اسلامی‌در بوشهر ما را به‌ این نکته رهنمون می‌سازد که در شهر بوشهر سه کانون مبارزاتی به صورت عمده و حول محور چهره شاخص مبارزه استان، یعنی شهید عاشوری، فعالیت‌های خود را ادامه می‌داده‌اند. ‌این کانون‌های مبارزاتی هر چند که در تأسیس خود با تقدم و تأخر نسبت به یکدیگر مواجه هستند و یا با چراغ خاموش و به صورت مخفی به کار خود ادامه می‌داده‌اند و یا ‌اینکه صبغه فرهنگی آنها بیش از وجه سیاسی آنها بوده، اما در عین حال نتیجه کار آنها چیزی جز آگاهی بخشی نسبت به مسائل انقلاب در بین جوانان و سایر اقشار جامعه نبوده است.

نخستین مجموعه‌ای که ما در ‌این نگارش با تساهل نام یک کانون مبارزاتی را بر آن می‌نهیم «انجمن ضد بهائیت» بوده است که در اواخر دهه 1340 در بوشهر تأسیس شده است. عبد‌الله فاتحی که خود از مبارزین انقلابی بوشهر و از اعضای‌ این کانون به شمار می‌رفته است در ‌این باره می‌گوید[5]: «بین سال‌های 1348 تا 1351 گروهی تحت عنوان انجمن ضد بهائیت در بوشهر توسط مهندس موسوی از شیراز و مهندس معصومی از اراک که از کارکنان اداره برق بوشهر بودند و آقای راستی با نام مستعار جمشیدی که از اهالی کازرون بوده اما در بوشهر به خیاطی اشتغال داشت- وی پس از دستگیری و در جریان بازجویی نام اصلی خود را فاش می‌کند- به علاوه عبدالله فاتحی و علیرضا مظفری‌زاده به صورت مخفی تشکیل می‌شد و هدف اصلی آن مبارزه با بهائیت بود. دلیل‌ این کار نیز نفوذ و حضور گسترده بهاییت در ارکان دولتی بود. کلاس‌های آموزشی برای‌ این افراد با اعزام روحانیون از نقاط مختلف در روزهای جمعه نیز برگزار می‌شد.»

 اعضای گروه معتقد بودند که چون بهائیت مورد حمایت آمریکا و اسرائیل است پس حضور بهائیان در ارکان دولتی به نشانه حضور آمریکا و اسرائیل در دولت ‌ایران است. از همین رو مبارزه با دولت ضروری است.‌ این مبارزات از دهه سی در تهران و شهرهای بزرگ و توسط روحانیون شروع شده بود اما در‌این زمان امواج آن به بوشهر رسید. در سال 1351 محل فعالیت گروه کشف و افراد زندانی می‌شوند.

از جمله کارهای ‌این انجمن توزیع رساله و نوارهای امام خمینی(ره) بود. در ‌این میان برخی از افراد گروه مانند آقای راستی بسیار بی پروا وارد مسائل می‌شد و برخی دیگر محتاطانه مسائل را پیگیری می‌کردند. رابط ‌این گروه با انجمن‌های بزرگتر و فعالتر در شهر شیراز آقای روزبه از فرهنگیان برازجان بود.

بیان علیرضا مظفری از فعالین انقلابی بوشهر که خود از اعضای انجمن ضد بهاییت بوده است نیز در ‌این مورد جالب است: «انجمن مبارزه با بهائیت زیر نظر شیخ محمود حلبی در تمام سطح کشور فعال شده بود. ‌این انجمن که در واقع همان انجمن حجتیه بعدی بود بعد از کودتای 1332 فعالیت خود را شروع نمود. ابراهیم ماحوزی که کارمند دادگستری وقت بوده و اصالتاً اهل برازجان بود در راه‌اندازی ‌این مجموعه کمک نمود و خود به عنوان نماینده انجمن شیراز با انجمن بوشهر مرتبط بود.

انجمن برازجان به دلیل حضور بالای بهائیان در‌این شهر از بوشهر فعال‌تر بود. رابط انجمن بوشهر و برازجان هم شخصی به نام اصبغی از اهالی برازجان بود. مسئولان رده بالای انجمن به شهربانی متعهد شده بودند که از دخالت در امور سیاسی اجتناب کنند. اما بعد از مدتی که دیدند از ‌این طریق کاری از پیش نمی‌برند استعفا کردند. به هر حال ما غالباً در روزهای جمعه دور هم جمع می‌شدیم و آموزه‌های مذهب بهائیت را در راستای مبارزه با‌ این گروه یا دعوت آنها به تشیع فرا می‌گرفتیم. ذکر ‌این نکته لازم است که هرچند ‌این افراد به دلیل صبغه سیاسی و مذهبی خود با شهید عاشوری رابطه خوبی داشتند اما شهید عاشوری کلیت انجمن را چندان مورد تأیید قرار نمی‌داد. شاید دلیل‌ این نظر عاشوری نیز همان روحیه بی‌تفاوتی رهبران‌ این انجمن نسبت به حکومت پهلوی بوده است. به هر حال با دستگیری اعضا در سال 1351 انجمن تعطیل شده، فاتحی و مظفری‌زاده نیز بعد از آزادی از زندان فعالیت انجمنی خود را ادامه ندادند.»

دومین کانون مبارزه متعلق به فعالین حسینیه ارشاد بود. حسینیه مذکور در یکی از کوچه‌های فرعی خیابان عاشوری فعلی واقع شده و ‌این کانون مبارزاتی توسط افرادی همچون شهید باقر میگلی‌نژاد، شهید حاج قاسم هندی‌زاده و برادران قادریان راه اندازی شد. ‌این کانون در ادامه مسیر مبازاتی خود فعالیت‌های فرهنگی متعددی را در کنار سایر مبارزین انجام داد که در ادامه به برخی از‌این فعالیت‌ها اشاره خواهد شد.

حسینیه مزبور که محل منبر شهید عاشوری از دهه 1340 در ماه‌های محرم و صفر بوده است نقطه آغاز فعالیت بسیاری از مبارزین و فعالین انقلابی بوشهر بوده است. بر اساس اسناد ساواک نخستین فریاد شهید عاشوری بر سر رژیم شاه در همین حسینیه و در تاریخ 17/1/1342بوده که ضمن برشمردن شرح فعالیت‌های امام رضا(ع) اعلام می‌دارد امروز همه ما‌ ایرانیان در بردگی و اسارت به سر می‌بریم. وی علاوه بر منبرهای معمولی که در ‌این حسینیه داشت، با برپایی جلسات قرآن در‌ این مکان به جذب و استعدادیابی جوانان انقلابی می‌پرداخت. همچنین شهید عاشوری از سال 1357‌ این مکان را برای جذب خواهران انقلابی در اختیار خانم انصاری گذاشت که خود طلبه بود و از قم به بوشهر می‌آمد. خانم انصاری در مکتب فاطمیه بوشهر نیز جلساتی داشته است.

از جمله اقدامات اعضای حسینیه ارشاد بر هم زدن تزیینات صورت گرفته در خیابان‌ها به مناسبت ورود شاه یا دیگر دولت مردان پهلوی بوده است. نیروهای ‌این حسینیه به خصوص شهید مجید مراد‌زاده با آتش زدن لاستیک‌ها، کندن درختان و انداختن آنها در خیابان مانع از استقبال عمومی ‌از سران رژیم پهلوی می‌شدند. اعضای حسینیه ارشاد به مرور که بیشتر مورد تعقیب نهادهای امنیتی و ساواک قرار می‌گیرند در مکان‌هایی که احتمال لو رفتن آنها کمتر بود مانند سواحل کمتر شناخته شده، با یکدیگر جلسه می‌گذاشتند.

کانون سوم مبارزه نیز کتابخانه‌ای بوده است با عنوان کتابخانه اسلامی جوانان بوشهر که در منزل شیخ غلامحسین صداقت و با همراهی شیخ محمد صداقت[6] و دو برادر دانش‌آموزشان در سال 1351راه‌اندازی می‌شود. هدف از تأسیس ‌این کتابخانه در ظاهر اشتغال به امور فرهنگی، اما در واقع آشنا کردن جوانان با مسائل سیاسی بوده است. شیخ محمد صداقت در ‌این زمینه‌ اینگونه بیان می‌دارد[7]: «من آن موقع بین بوشهر و قم رفت آمد داشتم و همزمان جلساتی در بوشهر و در منزل برادرم شیخ حسین صداقت برگزار می‌شد که تقریباً حالت مخفیانه داشت و بیشتر جوانان از‌ این جلسات بهره می‌بردند. در همین منزل به همراه سایر برادرانم کتابخانه‌ای کوچک با عنوان کتابخانه اسلامی جوانان بوشهر را تأسیس کردیم که جوانان کتاب‌های ‌این کتابخانه را تأمین می‌کنند.

در سال 1354 ساواک که از ماهیت کتابخانه مطلع شده بود به مدرسه سعادت رفته، برادرانم علی اصغر و حسن را که دانش آموز دبیرستان سعادت بودند دستگیر کرده و به منزل آمدند. هنگامی‌که به منزل آمدند یکی از آنها از بالای در حیاط سعی نمود تا به داخل خانه ورود پیدا کند که رفتم و در را باز کردم. بعداً به داخل کتابخانه آمده و همه کتاب‌ها را به هم ریختند اما نتوانستند کتاب ممنوعه‌ای به دست بیاورند.

 معاون ساواک شخصی بود به نام‌ ایروانی که ما را با اسلحه تهدید کرد که تبعیدتان می‌کنیم به کرمان. اما ما چیزی را لو ندادیم. ضمن ‌اینکه ما همه کتاب‌های ممنوعه را در دیگی قرار داده بودیم و به خانواده گفته بودم که اگر لو رفتیم ‌این کتاب‌ها را بسوزانند. اما هیچ کس حدس نمی‌زد که کتاب‌ها در دیگ باشند.

بعد از آن ساواک برادرانم را به بازداشتگاه برد و یک شب در بازداشت ماندند تا‌ اینکه فردا به ما خبر دادند که برای عذر خواهی ساواک از اقدام دیروز و آزادی برادران به آنجا مراجعه کنیم. محل ساواک نیز در ساختمان قدیم شهرداری بوشهر روبه‌روی دریا بود که البته ما نرفتیم و در نهایت برادرانم نیز آزاد شدند. در نهایت ‌این کتابخانه مکانی برای جوانان انقلابی و متدین شده بود.»

بدین ترتیب سه کانون اصلی مبارزه در بوشهر شکل گرفت و مردم بوشهر نیز از طریق فعالیت اعضای ‌این کانون‌ها با مباحث مربوط به انقلاب آشنا شدند. البته‌ این سه کانون غیر از هدایت‌ها و نقش آفرینی‌های شهید عاشوری به عنوان حلقه ارتباطی انقلابیون با یکدیگر بوده است. درست است که‌این کانون‌ها هر کدام فعالیت‌های خاصی داشتند اما به اذعان خود، ارتباطشان با شهید عاشوری به عنوان هدایت‌کننده اصلی نیروهای انقلابی در بوشهر بسیار قوی بوده است. غیر از اعضای انجمن ضد بهائیت بعد از دستگیری در سال 1351، و تعطیلی انجمن برای مدتی و رفتن اعضای غیر بومی ‌به شهرهای خود، دو کانون دیگر به فعالیت خود تا پیروزی انقلاب اسلامی‌ادامه دادند.


   1. عبدالله فاتحی فرزند علی و متولد سال 1333 در روستای سنا از توابع دشتی است. در 4 اسفند 1351 در حالی که محصل بود به دلیل فعالیت‌های سیاسی دستگیر و شش ماه را در زندان شیراز گذراند. وی در سال 1353 و بعد از آزادی از زندان در دانشگاه تهران و در رشته جامعه شناسی پذیرفته شد. در سال 1356 مجددا دستگیر و به 5 سال زندان محکوم شد که مدتی را در کمیته مشترک ضد خرابکاری و مابقی را در زندان اوین بود اما این بار با اوجگیری مبارزات ضد انقلابی، ‌مدت محکومیت فاتحی ناتمام ماند و همزمان با اعلام آزادی سیاسی از سوی حکومت پهلوی او نیز در آذر ماه سال 1357 آزاد گردید.

    2. شیخ ابوتراب عاشوری فرزند شیخ عباس در سال 1314 در شهرستان دشتی متولد شد. وی از شاخص ترین روحانی مبارز در جریان انقلاب اسلامی است که توانست عنوان نمایندگی امام خمینی(ره) را نیز در بوشهر کسب کند. عاشوری در محرم سال 1357 در منزلش ترور و به شهادت رسید.
    3. از فعالین مبارزه در بوشهر که پس از انقلاب به عنوان چند دوره نماینده مردم بوشهر در مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.

    4. وی از جمله مشهورترین روحانیون بوشهری است که سال‌ها به عنوان نماینده آیت‌الله حکیم و سپس آیت‌الله خویی در بوشهر خدمت نموده است. در حوزه سیاست بیشتر مشی آیت‌الله خویی را دنبال می‌نمود. ایشان هم‌اکنون در قید حیات است.
    5. مصاحبه با فاتحی به تاریخ 22/6/1390
    6. از روحانیون مبارز در جریان انقلاب
    7. مصاحبه با صداقت به تاریخ 14/7/1390



 
تعداد بازدید: 6373


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.