درباره نقش ستاد‌های پشتیبانی و مهندسی جهاد سازندگی در دفاع مقدس (2)

حوزه عملیاتی گسترده و کار مردمی

گفت‌و‌گو و تنظیم: سارا رشادی زاده

08 مهر 1394


اشاره: تاکنون درباره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بسیار گفته و بسیار نوشته شده و از نقش رزمندگان تا ایثار و از خودگذشتگی زنان در پشت جبهه‌ها بارها و بارها سخن به میان آمده است. در کنار تمام رشادت‌ها، نقش جهادگران دوران دفاع مقدس از ابتدا تا انتهای آن غیرقابل انکار است. ستاد پشتیبانی جنگ که از سوی جهاد سازندگی تشکیل شد، از جمع‌آوری کمک‌های مردمی تا ساخت پل و خاکریز در زیر باران گلوله‌ها را بر عهده داشت. ستادی که تا سال‌ها پس از پایان جنگ نیز نقش خود را با بازسازی و سازندگی آسیب‌های جنگ ادامه داد. در همین زمینه با فتح‌الله نادعلی، معاون فرهنگی دفتر امور ایثارگران وزارت جهاد کشاورزی درباره نقش ستاد پشتیبانی و به خصوص ستاد مهندسی جهاد سازندگی به گفت‌و‌گو پرداختیم که هفته گذشته بخش نخست این گفت‌وگو تقدیمتان شد و اینک بخش دوم و پایانی پیش روی شماست.

 

سرنوشت آن پژوهشگاه‌هایی که پشتیبانی می‌کردند چه شد ؟

در حال حاضر، بخش زیادی از افراد متخصص آن پژوهشگاه‌ها در حوزه‌های تخصصی مورد نیاز نظام دارند کار می‌کنند مثلاً در حوزه کشاورزی یا کارهای تحقیقی و یا کمک به دستگاه‌های نظامی‌ارتش و سپاه و الآن هم بعضی از آنها به سازمان هوا فضا منتقل شده‌اند و به نظام خدمت می‌کنند.

 

با توجه به اینکه جنگ در جنوب و غرب رخ داده بود، چرا پژوهشگاه یا ستاد مهندسی جهاد در شهری مثل اهواز نبود؟

به دلیل بحث‌های امنیتی از جمله خطر نزدیکی به جبهه‌های جنگ، لزومی‌ نداشت. همیشه تحقیق باید در جایی باشد که شما بتوانید آرامش داشته باشید. محقق باید در آرامش تحقیق کند. به همین دلیل در فضایی دور از جنگ پژوهشگاه‌ها ساخته شد و بعد نتیجه این فکر و تولید وارد جنگ ‌می‌شد و تحول ایجاد می‌کرد.

 

تا الآن درباره بخش مهندسی ستاد پشتیبانی جنگ گفتید، درباره بخش جمع‌آوری کمک‌های مردمی هم بگویید و بفرمایید نقش خانم‌ها در ستاد پشتیبانی جنگ از چه زمانی آغاز شد؟

پیش از آن باید ذکر کنم که جهاد سازندگی در طول جنگ ستاد بازسازی تشکیل داد و به محض اینکه شروع کردیم به عملیات و روستاها آزاد شدند، نقش ستاد بازسازی جهاد شروع شد و با حضور در روستاهای آزاد شده به بازسازی آنها می‌پرداخت. به طور کل جهاد در طول جنگ در چهار محور جمع‌آوری و هدایت کمک‌های مردمی، مهندسی، پژوهشگاه‌ها و بازسازی فعال بود. وقتی این‌ها را به هم وصل کنیم حوزه عملیاتی گسترده جهاد را می‌بینیم که در هیچ کجا این گونه نیست. وقتی می‌گویید سپاه، این نهاد بیشتر کار‌های نظامی ‌دارد و واقعاً هم نقشش بی‌بدیل است و اصلاً شکی به نقش پررنگ سپاه، بسیج و ارتش در عملیات‌ها نیست، اما تنوعی که جهاد در نقش‌آفرینی داشت، هیچ کدام از آن‌ها نداشتند. یکی از قسمت‌هایی که جهاد در آن موفق بود همین جمع‌آوری کمک‌های مردمی‌است. مثلاً در کار پخت نان که توسط خانم‌ها انجام می‌شد، یکی از فرماندهان سپاه تعریف می‌کرد که پشتیبان یگان خود در جهاد یزد بوده و یک بار که به یزد رفته تا بچه‌های جهاد یزد را ببیند، به محل پخت نان توسط خانم‌ها می‌رود. در آنجا 60 خانم نان می‌پختند و وقتی می‌فهمند که ایشان از منطقه آمده است، تمام طلاهای خود را برای اهدا به وی می‌دهند. یا در مثالی دیگر، راننده بولدوزری از دیده‌بان‌های جهاد اصفهان به نام غلام‌رضایی بود که در عملیات محرم در سال ٦١ از دو پا مجروح می‌شود و دو پایش را قطع می‌کنند. ایشان تا پایان جنگ در سال ٦٧ همچنان راننده بولدوزر بود و تعریف می‌کرد یک بار بنده خدایی آمده به او گفته که راننده بولدوزر می‌خواهد. ایشان گفته بوده که خودش هست. آن بنده خدا نمی‌دانسته که او پاهایش مصنوعی است. خلاصه این راننده بولدوزر رفت و کار را انجام داد، موقع برگشتن در سنگر پاهای مصنوعی‌اش را در می‎آورد که با چهره شوکه آن شخص مواجه می‌شود. این از آن بخش‌هایی است باید لحاظ کنیم.

 

یک رختشوی‌خانه هم در اهواز بود که خانم‌ها در آنجا لباس رزمندگان را می‌شستند. آیا این مکان هم زیر مجموعه ستاد پشتیبانی بود؟

بله، هر جایی که کار مردمی‌‌‌ بود، جهاد نیز حضور داشت؛ البته ممکن بود از هیأتها کمک‌هایی را ارسال کرده باشند، اما در نهایت در اهواز به دست ستاد پشتیبانی می‌رسید.

 

ارتباط ستاد تبلیغات جنگ با ستاد پشتیبانی جنگ چه بود؟

ستاد تبلیغات جنگ زیر نظر نظام بود و کلاً کار تبلیغات جنگ، در درون و بیرون را به عهده داشت و بُعد عملیات روانی را باید پوشش می‌داد. دشمن خیلی کار می‌کرد تا ما را مأیوس کند. این ستاد باید کاری می‌کرد و حملات روانی را پدافند می‌کرد. هدف این بود که مردم مأیوس نشوند و این باید با تبلیغات انجام ‌می‌شد. نوع عملیات، زمان عملیات‌ و بهره برداری از عملیات مهم بود. مثلاً عملیات والفجر هشت همزمان با دهه فجر صورت گرفت و بلافاصله بعد از عملیات، آقای‌ هاشمی‌در میدان آزادی در سخنرانی ٢٢بهمن، از پیروزی این عملیات می‌گوید. ما ٣٥ میلیون جمعیت داشتیم که باید از نظر روحی با جنگ هماهنگ می‌شدند و اینها کار همان تبلیغات بود.

 

شما در مورد وظایف قرارگاه‌های خاکی گفتید، درباره وظایف قرارگاه آبی نوح(ع) هم برایمان توضیح دهید.

جنگ مقاطع مختلفی داشت. زمانی جنگ خاکی بود و در اواخر جنگ به آب‌ها کشیده شد. عملیات فتح المبین را داشتیم که خاکی بود و بر اصل غافلگیری جلو رفتیم.در آن عملیات توپخانه عراق را گرفتیم و دشت عباس را کاملاً آزاد کردیم. بعد از آن، عملیات بیت‌المقدس را داشتیم یا همان «آزادسازی خرمشهر» که عملیات خاکی بود؛ عراق هم هنوز دست ما را نخوانده بود و مرتب هم عقب‌نشینی می‌کرد. بعد از عملیات بیت‌المقدس عراق متوجه شد که ما از شب استفاده می‌کنیم و برای مقابله با آن میدان مین، کانال و سیم خاردار کشیدند. نیروهای ما بعد از گذشتن از تمام این موانع تا رسیدن به نیروهای تازه نفس عراقی، خسته می‌شدند و در نتیجه در عملیات‌هایی مثل محرم و رمضان خیلی موفق نبودیم و بعد از آن هم در والفجر مقدماتی و والفجر یک چنین شد. بعد از عملیات والفجر یک، ایران تصمیم گرفت تغییر تاکتیک دهد و عملیات‌ها را از خاکی به عملیات آبی، خاکی تبدیل کند. عملیات‌های بدر و خیبر در هورالعظیم را انجام دادیم که با غافلگیری عراق مواجه شدیم و با توجه به اینکه کارهای عملیات آبی به یگان خاص خود نیاز داشت، در مجموعه جهاد، یگان عملیات آبی تشکیل شد. بعد از آن در اروندرود و جنگ در خلیج فارس، از جمله جزایر لاوان و خارک، قرارگاه نوح(ع) وارد عمل شد و در این جزایر برای حفاظت از دستگاه‌های نفتی خاکریز درست می‌کرد.

 

یعنی پل‌های متحرکی هم که روی آب ساخته می‌شد، توسط قرارگاه نوح(ع) تهیه می‌شد؟

خیر، هر جا بحث عملیات آبی مطرح شده، نقش قرارگاه نوح(ع) پر رنگ شده است. ساخت پل که آبی نیست، بلکه هر دو سمت آن در خاک قرار دارد و تنها از روی رودخانه رد می‌شوند. درباره عملیات آبی باید مثالی بیاورم. مثلاً به ما می‌گفتند عملیات اینجا برگزار می‌شود، ببینید می‌توانید جلوی فعالیت خاکریز دشمن را بگیرید؟ و در اینجا قرارگاه نوح(ع) وارد عمق آب می‌شد و با پمپاژ آب به آن سوی خاکریز دشمن، یک دفعه دریایی درست می‌شد که تانک‌های دشمن نمی‌توانستند در آن حرکت کنند یا مثلاً اسکله‌هایی را در کنار خلیج فارس باید درست می‌کردند که این اسکله باید شناور‌های عراقی را رصد می‌کرد و کارهایی از این دست.

 

جهاد سازندگی در جنگ و در بخش مهندسی قوی عمل کرد ولی بلافاصله وقتی جنگ تمام می‌شود تمرکز خودش را بر روی بخش‌های دیگر می‌گذارد و مجموعه جهاد به سمت کشاورزی می‌رود؛ چرا این اتفاق افتاد؟

اینجا دیگر موضوع خود نفرات نبود. این تصمیم گیری نظام بود که تشخیص داد مجموعه جهاد کشاورزی یک دستگاه نظامی‌نباشد؛ اما اگر دوباره جنگی اتفاق بیفتد این جهاد دوباره به همان سمت جهاد مهندسی باز می‌گردد. چون بحث مردمی‌ بود و خوشبختانه الآن بحث مهندسی ما در سپاه و ارتش اینقدر قوی شده است که خودشان بتوانند این کار‌ها را انجام بدهند. اما نیروهای جهاد هم مانند سابق حضور دارند. بعد از اتمام جنگ، ارتش و سپاه و جهاد هر کدام به وظایف تعریف شده خود برگشتند؛ بحث امنیت غذایی یکی از مهمترین بخش‌ها است که بعد از جنگ، نیروهای انقلابی وارد مقوله سازندگی و غذا ‌‌شدند تا مشکلات بعد از جنگ را بهتر بتوانند حل کنند. تمام آن نیروهای متخصصی که در جهاد بودند وارد سازندگی شدند و در جاهای مختلف، جهاد نصر و جهاد‌های کوثر را تشکیل دادند. همین الآن که داریم صحبت می‌کنیم مهمترین پروژه‌های ملی کشور را همان بچه‌های جنگ به سرانجام می‌رسانند. ما معتقدیم که دفاع همچنان باقی است و معنایش این است که جهاد و سازندگی هم همچنان باقی است. همان آدم‌هایی که آن زمان پل، سنگر و خاکریز می‌ساختند، الآن طرح‌های کشاورزی و پرورش ماهی را در جهاد نصر به سرانجام می‌رسانند. موفقیت در حوزه غذا و امنیت غذایی کمتر از جنگ و خدمتی که ارتش و سپاه می‌کنند نیست. وقتی سؤال می‌پرسید که چرا شالوده جهاد را تغییر دادند، این یک امر مدیریتی است؛ اما وقتی که انقلاب شد، متناسب با نیاز انقلاب ما باید سازمان‌های تازه متولد شده را سازماندهی می‌کردیم و دستگاه‌های ما باید از خود انقلاب می‌جوشیدند که بتوانند تحول ایجاد کنند.

 



 
تعداد بازدید: 5035


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.