دعوت به همکاری


31 مرداد 1394


سایت تاریخ شفاهی ایران برای گسترش فعالیت‌های خود و برای این که بتواند اخبار، مقالات و مطالب مرتبط با تاریخ شفاهی ایران را به دست علاقمندانش در سراسر دنیا و اخبار و مطالب تاریخ شفاهی در جهان را به مخاطبان هموطن برساند از همه عزیزان علاقمند و آگاه به تاریخ معاصر ایران و روش شناسی تاریخ شفاهی که در حوزه‌‌های زیر تخصص دارند دعوت به همکاری می‌کند:

  • ترجمه فارسی به انگلیسی
  • ترجمه انگلیسی به فارسی
  • خبرنگاری
  • گزارش نویسی
  • مقاله نویسی
  • مصاحبه (خبری-تاریخ شفاهی)

علاقمندان می‌توانند از سراسر کشور به صورت دورکار یا پاره وقت با ما همکاری کنند و حق‌الزحمه خود را مطابق نرخ‌نامه مصوب شورای فضای مجازی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری دریافت کنند.

لطفاً در صورت تمایل به همکاری با ما رزومه‌ای از فعالیت ها و تجارب خود را به رایانامه info@oral-history.ir  ارسال داشته و دقت فرمایید موارد زیر حتماً در آن قید گردد:

  • حوزه علاقمندی به همکاری
  • تخصص
  • رشته تحصیلی
  • شماره تماس
  • رایانامه

 



 
تعداد بازدید: 5164


نظر شما


01 بهمن 1394   02:47:44
Reza Shirzad
چون بواقع ظلمی چند برابر به انقلابیونی که الان در بین ما نیستند روا گردیده تصمیم دارم اگر اجازه دهید گوشه ای از زندگی دو برادر شهید و خانواده ایشان که یقینا حق بزرگی بر همه مردم دارند را توسط شما به اگاهی عموم برسانم .. ساعت ۳ صبح . اول بهمن ۹۴

04 بهمن 1394   05:13:23
Reza Shirzad
به برکات انقلاب اسلامی ایران و نفس گرم حضرت. امام خمینی دیدیم و دنیا به نظاره نشست که چگونه جوانان این سرزمین برای دفاع از اب و خاک و ناموس سر از پا نمیشناختند و خوانواده هایی با تقدیم
چهار شهید خم به ابرو نیاوردند که مبادا خاطر امام مکدر گردد
ولی من از برادرانی یاد میکتم که با وجود حاکمیت شاه و شاهنشاهی و ساواک و فضای رعب انگیز ان زمان دست در دست یکدیگر به امام لبیک گفتند و تاپای جان ایستادگی کردند. اطلاعات من ناقص است ولی با توجه به منابعی که در دست میباشد .از شروع نهضت حضرت امام تا ساا ۵۷ به چند خانواده برمیخوریم که بیشاز یک شهید تقدیم انقلاب کرده باشد؟ مطمئنا اگر همین یک مورد نباشد کم نظیر است ..برادران شهید حسین و عباس شیرنژاد که در اینده بیاری حق بیش ازپیش در موردشان خواهیم گفت و خواهیم شنید. انشاالله . و شما زا علاقه ای برای این مهم میباشد اطلاع دهید تا در خدمت عزیزان باشسشق۲ف5
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.