سرهنگی: رسانه‌ها در حوزه دفاع مقدس تبلیغی کار می‌کنند نه متعهدانه

خاطرات بکر شمال‌غرب کشور زیر غبار فراموشی از بین نرود!


22 مرداد 1394


مرتضی سرهنگی در هفته سوم مرداد 1394 در سه برنامه با موضوع تخصصی سال‌های فعالیتش، یعنی دفاع مقدس حاضر شد.

عصر 17 مرداد 1394 آیین رونمایی از کتاب «فرنگیس: خاطرات فرنگیس حیدرپور» در حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه، مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت ـ که این کتاب در این مجموعه تولید شده است ـ گفت: «ادبیات جنگ درهای جنگ را به روی مردمان عادی باز می‌کند.  این در حالی است که اتفاقات جنگی را نمی‌شود به راحتی باور کرد. مثلا در این کتاب اتفاقات بسیار بدیع و باورنکردنی رخ می‌دهد که باور کردنش بسیار سخت است. اگر زحمات مهناز فتاحی و اعجاز واژه‌ها و ادبیات نبود، نمی شد بسیاری از رخدادهای این کتاب را باور کرد. مثل اینکه یک شخصیت دوست داشتنی مثل گرگین خان وقتی می‌شنود که فرنگیس در خردسالی به خانقین منتقل شده تا ازدواج کند سوار اسب می‌شود و می‌رود و فرنگیس را برمی‌گرداند. یا شخصیت‌های دیگری مانند قهرمان که تبر فرنگیس را ساخته است هر کدام در نوع خود شخصیت‌های تکرار نشدنی هستند که در این کتاب وجود دارند. همان طور که وظیفه فرنگیس مبارزه و جنگ به وسیله تبر بود وظیفه فتاحی هم مبارزه و جنگ به وسیله قلم بود که در این کتاب به خوبی این مبارزه صورت گرفته است و فتاحی به وظیفه خود عمل کرده است. متاسفانه خاطرات شمال‌غرب کشور دست نخورده باقی مانده است که امیدواریم بعد از این با همکاری حوزه هنری کرمانشاه و همین طور خانم فتاحی این مسئله رفع شود و زیر غبار فراموشی خاطرات بکر آن دیار از بین نرود.»

 

کارگاه «مروری بر خاطره نگاری دفاع مقدس» 18 و 19 مرداد 1394 به میزبانی حوزه هنری استان زنجان، با حضور 40 نویسنده و در محل دارالقرآن کریم شهر زنجان برگزار شد. مرتضی سرهنگی نویسنده، محقق و فعال عرصه دفاع مقدس و مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در این کارگاه سخنرانی کرد. او گفت: «نویسنده خاطرات حوزه جنگ تحمیلی باید به گونه‌ای باورپذیر بنویسد که شکی در واقعی بودن وقایع نداشته باشیم.»

وی با اشاره به برخی از آثار ادبی چاپ شده در حوزه دفاع مقدس طی روزهای اخیر بیان کرد: «برای مثال کتاب «فرنگیس» نوشته مهناز فتاحی دیروز (17 مرداد 1394) رونمایی شد که دارای موضوع دفاع مقدس بود. بسیاری از رویدادهای کتاب «فرنگیس» باورنکردنی است. در این کتاب تلاش نوبسنده بر این بوده که وقایع غیر قابل باور را برای تمامی مردم باورپذیر کند و شخصیت‌های کتاب «فرنگیس» بسیار دلپذیر تصویر شده‌اند.»

سرهنگی گفت: «سربازان جنگ تحمیلی نیز به زندگی، خانواده و فرزندان خود تعلق خاطر داشتند. اما به خاطر مردم و میهن، تعلقات خود را رها کردند و اکنون وظیفه نویسندگان حوزه دفاع مقدس و انقلاب است که این موضوع را نشان دهند و علت دیده نشدن این موارد در حوزه جنگ تحمیلی این است که رسانه‌ها در حوزه دفاع مقدس تبلیغی کار می‌کنند نه متعهدانه.»

وی افزود: «خاطرات نوشته شده توسط خاطره‌نویسان باید سالم و بدون تغییر از ذهن رزمندگان، جانبازان و خانواده‌های معظم شهدا وارد ذهن نویسنده شود و نویسنده با توجه به اطلاعات و تکنیک‌های خود خاطرات را مکتوب کند و خاطره نباید نقد و قضاوت شود و باید اصل ماجرا توسط نویسنده نقل شود. نویسندگان باید جنگ را  همانطور که بوده برای کسانی که آن‌ را ندیده‌اند نشان دهند، بدون تغییر و بدون کم و کاست. خاطره‌نویسی با داستان‌نویسی متفاوت است و داستان گزارش نیست، خاطره نیست و پیچیدگی و خیال خاص خود را طلب می‌کند، در عین حال خاطره نیز خیال نویسنده را می‌طلبد اما با رنگ و بوی دیگری، ولی در برخی موارد که خاطره توان بیان اتفاق را ندارد، به داستان متوسل می‌شویم. بخش عمده هدف از خواندن داستان لذت است و اگر لذت نباشد عملا آثار تهیه شده کارکردی نخواهد داشت.»

سرهنگی در مراسم خاک‌سپاری دو شهید گمنام غواص در محل حوزه هنری که 20 مرداد 1394 انجام شد هم حاضر بود. حال و هوای او در این مراسم را به روایت این عکس‌ ببینید.



 
تعداد بازدید: 3607


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.