درنگی بر سفرنامه‌نویسی در تاریخ ایران



سرچشمه‌های مهم و دست اول تاریخ‌نگاری

سفرنامه، گزارشی است که نویسنده در قالب آن مشاهدات خود را از اوضاع شهرها یا سرزمین‌هایی که به آنها مسافرت کرده است شرح می‌دهد و اطلاعاتی از بناهای تاریخی،‌ مساجد، کتابخانه‌ها،‌ بازارها، بزرگان، آداب و رسوم ملی و مذهبی مردم و موقعیت جغرافیایی، جمعیت،‌ آب و هوا، زبان اهالی و مناطقی که بازدید کرده است در اختیار خواننده قرار می‌دهد. سفرنامه‌ها گنجینه‌ای از اطلاعات به‌شمار می‌آیند که از طریق آنها گاه می‌توان به واقعیت‌هایی از وضع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی از تاریخ مردم یا منطقه‌ای پی برد که دستیابی به آنها از طرق کتب تاریخی میسر نیست.
سفرنامه‌نویسی در ایران، از زمان صفویه مورد توجه قرار گرفت و از آن پس در دوره قاجار، آثاری توسط سلاطینی چون ناصرالدین شاه و پسر او مظفرالدین شاه قاجار و گروهی از رجال درباری و سیاسی آنان نوشته شد. سیاحان اروپایی نیز از قرن هفدهم به ایران مسافرت کردند و اوضاع سیاسی و اجتماعی و آداب و رسوم مردم ما و وضع دربارهای صفوی و قاجاریه را در آثار خود منعکس کردند. یکی از جنبه‌های مهم و پربار فرهنگی عصر قاجاریه، تعدد منابع و اطلاعات به جای مانده از این دوره است، یک دسته از این منابع به محور اهمیت بین‌المللی ایران برای قدرت‌هایی چون انگلیس، روسیه و فرانسه شکل گرفته، از جمله‌نوشته‌های سفرا، وزراء و باستان‌شناسان خارجی است که مبتنی به شرح سفر و خاطرات آنهاست. گرچه در این آثار موضع‌گیری‌هایی سیاسی و غرض‌ورزی‌هایی خودخواهانه به چشم می‌خورد اما به‌مثابه گوشه‌ای از تصویر آن روزگار ایران، به‌ویژه تصویر اجتماعی درخور اهمیت و بحث و بررسی‌اند.


سفرنامه‌ها، آگاهی‌ها و شگفتی‌های خواندنی درباره ملت‌ها
زاگرس زند، پژوهنده تاریخ ایران، سفرنامه‌ را داستان سفر می‌داند که چگونگی رویدادها و یادداشت‌های سفر در آن آورده شده است. وی سفرنامه‌ها را از چشمه‌های مهم و دست اول تاریخ‌نگاری برمی‌شمارد و می‌گوید: «نویسندگان سفرنامه‌ها می‌کوشند تا آگاهی‌هایی خواندنی درباره ملت‌ها در دسترس خوانندگان بگذارند و اندوخته‌های خود را از گوشه‌ای به گوشه دیگر جهان ببرند. پس برای آنکه خوانندگان بیشتری بیابند، از شگفتی‌ها و آیین‌هایی یاد کرده‌اند که گیراست و کتابشان را خواندنی می‌کند. همین نکته، انگیزه‌ای برای دیگران می‌شده است تا به آن سرزمین‌ها سفر کنند و با فرهنگ‌هاای گوناگون آشنا شوند. اصالت فرهنگ ایران، شیوه فرمانروایی ایرانیان که کنجکاوی بسیاری از مسافران اروپایی را برمی‌انگیخت، شکوه و بزرگی دربارهای شاهی،‌ آیین‌های دینی و نیز حکمت و فلسفه و دانش ایرانیان،‌ از شمار دیدنی‌هایی بوده است که باختر زمینی‌ها را به شگفتی وامی‌داشت و آنان را برمی‌انگیخت تا به سرزمین ما بیایند یا سفرنامه‌هایی را بخوانند که دربردارنده چنین نکته‌هایی است.»
زند آنگاه از مسافرانی یاد می‌کند که در روزگاران باستانی ایران، به سرزمین ما آمده‌اند یا از دیگران درباره ایران شنیده‌اند و در کتاب‌های خود ثبت کرده‌اند. او یکی از مسافران باستانی را «فیثاغورث» می‌داند و درباره او می‌گوید: «شاید فیثاغورث از کهن‌ترین یونانیان نامداری است که از او نوشته به‌جای مانده است. او یک جهانگرد حرفه‌ای بود و به سرزمین‌های گوناگونی چون مصر، کلده،‌ کرت، اسپارت، ایران و هند سفر کرد و درباره این سرزمین‌ها نوشت. «هکاتوس» از دیگر مسافرانی است که همزمان با فیثاغورث می‌زیست و کتابی درباره جغرافیا نوشت و با سفر به سرزمین‌های گوناگون،‌ آگاهی‌های بایسته خود را به دست آورد. هکاتوس را به نام «پدر جغرافیا» نیز می‌شناسند. «دموستیتوس» نیز پزشکی بود که در کتاب خود از راه‌ها و شیوه‌های درمانگری ایرانیان یاد کرده است.
وی به نمایشنامه‌های کهن هم اشاره می‌کند و می‌افزاید: «متن‌های ادبی همانند نمایشنامه «ایرانیان» نوشته «آیسخلوس» درباره جنگ‌های ایران و یونان اشاره‌های باارزشی دارد. آیسخلوس از بدبختی و تباهی یونانیان می‌نویسد و بزرگی فرهنگ ایران را می‌ستاید. «اسکیلاس» نیز که در سال 510 پیش از میلادزاده شده بود، از را دریا به خاور زمین سفر می‌کند و سفرنامه‌ای می‌نویسد که هر چند از میان رفته است، اما می‌دانیم که هرودوت در نوشتن تاریخ خود، از آن بسیار سوده برده است.»

هرودوت سفرنامه را با ایران آغاز می‌کند و با ایران به پایان می‌رساند
وی به «هرودوت هالیکارناسی» اشاره می‌کند و درباره او می‌گوید: «هرودوت در جوانی به سرزمین‌های بسیاری سفر کرد. به مصر و میانرودان رفت و ارمنستان را دید. نشانه‌هایی در دست است که او تا شوش هم آمده است. هرودوت 9 کتاب نوشت که 8 کتاب آن درباره ایران است. او درباره جنگ‌های ایران و یونان نکته‌های بسیاری می‌آورد. هرودوت تاریخش را با ایران آغاز می‌کند و با ایران به پایان می‌رساند. از این‌رو، نام ایران در تاریخ او پررنگ و برجسته است. هرودوت درباره ویژگی‌ها و منش ایرانیان نیز سخنان بسیاری دارد. او می‌گوید که نزد ایرانیان، آموزش راستگویی بسیار اهمیت دارد. باز می‌نویسد که ایرانیان مغرورند؛ با این همه راه و رسم کشورهای دیگر را زود یاد می‌گیرند. نکته شگفت‌آور آن است که هرودوت می‌گوید مهم‌ترین جشن برای ایرانیان، جشن زادروز هر یک از آنهاست.»
وی در ادامه سخنانش به «گزنفون» و کتاب «بازگشت ده هزار نفر»،‌ «کتزیاس» پزشک دربار اردشیر دوم و «آریستوفان» نمایشنامه‌نویس یونانی اشاره می‌کند که هر یک درباره ایران و ویژگی‌های مردم آن نکته‌های بسیاری را برشمرده‌اند که آگاهی از آنها برای شناخت فرهنگ ایران اهمیت بسیار دارد. سپس از سفرنامه‌نویسان دیگری نام می‌برد که درباره تاریخ و فرهنگ ایران نگاشته‌اند؛ همانند: «استرابون» که درباره آیین‌های ایرانی نوشته است؛ «پلو تارک» که هر چند به ایران سفر نکرد، اما آگاهی‌های خود درباره ایران را از رخدادنگارانی به دست آورد که همراه اسکندر بودند. همچنین از کسانی یاد می‌کند که در روزگار اشکانیان و ساسانیان به ایران آمده‌اند یا درباره ایران نوشته‌اند؛ مانند: «آمیانوس مارسلینوس» که جنگ‌های ایران و روم را نوشت؛ «پروکوپیوس» که گزارش جنگ ایران و روم در زمان خسرو انوشیروان را نگاشت و نیز «داماسیوس» فیلسوفی که در زمان انوشیروان به ایران سفر کرد و از شاه ایران، مهربانی‌ها دید.»

شناخت قاجارها؛ از روی سفرنامه‌های اروپایی‌
پژوهنده تاریخ ایران درباره‌ سفرنامه‌های اروپاییانی که در روزگار قاجاریه به ایران آمده‌اند می‌گوید: «اروپاییان در روزگار قاجاریه به کشور ما آمده‌اند و با زندگی و شیوه گذراندن مردم ایران و آیین‌ها و باورهای آنان آشنا شده‌اند. از آن روی روزگار قاجاریه سرآغاز آشنایی ایرانیان با اندیشه‌های نو و سامانه‌های تازه آموزشی و اداری است. قاجارها نزدیک به 130 سال بر ایران فرمان راندند. ریشه آنها به ترکمانان می‌رسید و از شمار ایل‌های قزلباشی بودند که صفویه را بر سر کار آوردند. در زمان پادشاهی قاجارها، ایران به دوران تازه‌ای گام گذارد و پیوندها و آمد و شدهای بیشتری با باختر زمین پیدا کرد. افزون بر این،‌ ارتش ایران، شیوه‌های نوین جنگ را از اروپاییان آموخت و جوانان ایرانی فرصت یافتند تا با رفتن به اروپا، دانش‌های نو را بیاموزند. اما با همه نوخواهی‌هایی که در آن روزگار پدید آمد، ایران همچنان جامعه‌ای سنتی ماند و پایبندی به آیین‌های کهن از میان نرفت. حتی گاه با آنچه نو بود و از باختر به ایران می‌آمد، ستیزه می‌شد. از همین‌روست که گفته‌اند جامعه آن روز ایران، ایستا بود، اما آبستن دگرگونی‌های ژرف.»
زند، سفرنامه‌هایی را که اروپاییان درباره ایران نوشته‌اند دارای ویژگی‌هایی می‌داند که هر یک از آنها یاریگر پژوهندگان برای شناخت فرهنگ ایران قاجاری است. این ویژگی‌های درگیرایی نوشتار آنها، ثبت رخدادهای تاریخی،‌ گزارشی از جامعه آن روز ایران، تصویری کم و بیش بی‌طرفانه از زندگی مردم، برشمردن کاستی‌ها و ویِژگی‌های ناروای ایرانیان آن روزگار و ساده‌نویسی است؛ افزون بر این که خوانش سفرنامه‌ها، زمینه‌ای برای سنجش فرهنگ‌ها را فراهم می‌آورد. شمار سفرنامه‌هایی که از سده دهم میلادی تا پایان قاجاریه درباره ایران نوشته شده است، به 300 عنوان می‌رسد که دویست کتاب آن درباره ایران روزگار قاجاریه است. این سفرنامه‌ها را نمایندگان سیاسی، بازرگانان و خاورشناسان و مبلغان دینی نوشته‌اند. فراوانی شمار سفرنامه‌ها هم از آن‌روست که اروپاییان، بی‌واهمه به ایران می‌آمدند و انگیزه افزون‌تری برای شناخت فرهنگ ایران پیدا کرده بودند و دانش خاورشناسی شکل درست‌تری یافته بود. در میان مسافران و جهانگردان، زنانی هم دیده می‌شدند که راهی ایران شده بودند و دیدار خود از سرزمین ما را در سفرنامه‌ای به یادگار گذاشته‌اند.»

توصیف زنان و مردان ایرانی در سفرنامه‌های اروپاییان
زند با اشاره به دیدار اروپاییان روزگار قاجار از بناهای تاریخی ایران، می‌افزاید: «اروپاییان از شکوه خیره‌کننده آثار باستانی و تاریخی ایران شگفت‌زده شده بودند، تا بدان‌جا که کسانی چون «دیو لافوا» و «راولینسون» به گونه‌ای ویژه سرگرم کارهای علمی درباره بناهای تاریخی ایران شدند. «گوبینو» هم از دیگر ستایشگران آثار تاریخی ایران است. این سفرنامه‌نویسان، نه تنها ستاینده تاریخ کهن ما، بلکه ستایشگر زیبایی مردم ایران هم بوده‌اند. «دروویل» زیبایی زن ایرانی را می‌ستایند و مردان ایرانی را در توانمندی، برتر از بسیاری دیگر از نژادها می‌داند. «پولاک» که پزشک یکی از شاهان قاجار بود، ایرانی را برخودار از تندرستی و توانایی برمی‌شمارد و «فریزر» رفتار ایرانی را ستایش می‌کند. به‌ویژه رنگ شاد جامه‌های زنان و مردان عشایر ایران، برای او دیدنی و یادکردنی بوده است. او می‌گوید که حتی تهیدست‌ترین ایرانیان هم به سر و وضع خود می‌رسند و می‌کوشند که جامه‌ای پاکیزه بپوشند.»

آناهید خزیر


کتاب هفته، ش 318، شنبه 1 بهمن 1390، ص15


 
تعداد بازدید: 4784


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.