فرزند شهید تندگویان در یادواره «رجعت سرخ»



حنجره پدرم را به خاطر فریادهای حق‌طلبانه‌اش آنقدر فشرده بودند که خرد شده بود

فرزند شهید تندگویان گفت: شهید تندگویان نه برای دادن اطلاعات بلکه به برای روحیه دادن و خواندن قرآن شکنجه می‌شد؛ چرا که او پیامدار آزادگان بود و هنگامی که پیکر پدرم را تحویل گرفتیم، حنجره پدرم را آنقدر فشار داده بودند که خرد شده بود.

یادواره شهید محمدجواد تندگویان با عنوان «رجعت سرخ» شب گذشته با حضور مادر و خانواده شهید تندگویان و به همت موسسه فرهنگی پیام آزادگان در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد.

محمدمهدی تندگویان فرزند شهید تندگویان، در سخنانی اظهار داشت: این مراسم متعلق به شما آزادگان عزیز است؛ از آن روزی که پیکر پدرم را بعد از یازده سال تحویل گرفتیم و پاهایش را بوسیدم، 20 سال می‌گذرد و فکر نمی‌کردم در ماه محرمی در جمع دوستانش حضور پیدا کنم.

وی با بیان اینکه دلم برای دعای کمیل در کنار پدرم تنگ شده است،‌ گفت: این مراسم در واقع مراسم تجلیل از شما آزادگان است و دلم می‌خواست شانه‌به شانه‌تان در اردوگاه‌ها با شما درد و دل می‌کردم.

*تندگویان برای روحیه دادن به دیگر آزادگان و قرائت قرآن بارها شکنجه شد

فرزند شهید تندگویان در ادامه سخنانش بیان داشت: شهدا عاشق و پیام‌دار ایثار بودند و شهید تندگویان بسیار شجاع و دلیر بود و فردی بود که یازده سال حتی یک کلمه به ضرر کشورش با دشمن سخن نگفت. شهید تندگویان رساترین، بلندفریادترین و آزادمردترین و تنهاترین آزادگان است.

وی گفت: شهید تندگویان نه برای دادن اطلاعات بلکه به برای روحیه داد و خواندن قرآن شکنجه می‌شد؛ چرا که او پیامدار آزادگان بود و هنگامی که پیکر پدرم را تحویل گرفتیم حنجره پدرم را آنقدر فشار داده بودند که خرد شده بود. من همیشه فکر می‌کنم می‌توانم چند دقیقه به صورت پدرم نگاه کنم و این برای من یک آرزوست.

به گزارش خبرنگار توانا، در ادامه این مراسم گروه بین‌المللی «ذکر» با اجرای قطعاتی در وصف شهدا به اجرا در آوردند.

سپس بهروز بوشهری همرزم شهید تندگویان که ده سال را به همراه این شهید در زندان‌های رژیم بعث گذرانده است، بیان داشت: سخن گفتن از تندگویان کار بسیار دشواری است. بنده افتخار داشتم که در مراحل مختلف زندگی در خدمت شهید تندگویان باشم.

وی در ادامه سخنان خود افزود: من از 17 سالگی که وارد دانشکده شدم، با شهید تندگویان آشنا شده و بعد با هم به صنعت نفت رفتیم و شهید تندگویان مدتی دستگیر شدند و پس از آزادی به عنوان یک مهندس در یک کارخانه در رشت با هم همکار شدیم.  

همرزم شهید تندگویان اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب تندگویان اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) را به ما می‌داد و پس از اینکه من در وزارت نفت عهده‌دار مسئولیتی شدم، تندگویان هم به وزارت نفت آمد و بعد از انتخاب به عنوان وزیر نفت با هم اسیر شدیم و به دست دشمن بعثی افتادیم. از آن روز تا ده سال بعد از آن صدای دلنشین قرائت قرآنش را و در دو سه سال اول اسارت فریاد شهید علیه دشمن بعثی و التجأ به خداوند متعال را می‌شنیدم.

*شهید تندگویان با فریاد «هیهات من‌الذله» به شهادت رسید
 
بوشهری افزود: شهید تندگویان بعد از اینکه به عنوان قائم مقام وزیر نفت به مناطق نفت‌خیر جنوب رفتند در دولت شهید رجایی وزیر نفت شد؛ سمتی که تنها 38 روز از ابتدای جنگ تا اسارت وی بیشتر طول نکشید. اما در همین مدت کوتاه نیز وی 3بار به آبادان رفت و پالایشگاه آبادان را که 55 درصد کل تولید نفت کشور را یعنی روزانه 650 هزار بشکه نفت تولید می‌کرد، سرکشی کرده و همیشه می‌گفت محل کار من اینجاست و باید در کنار رزمندگان و همکارانم باشم.

معاون سابق وزیر نفت بیان داشت: شهید تندگویان همیشه در زندان می‌گفت «هیهات من‌الذله» و در سلولی دو سه متری بدون کوچک‌ترین نوری یازده سال در بند بود و فریاد می‌زد «خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم».

به گزارش توانا، در پایان این مراسم از مادر و خانواده معظم شهید تندگویان، محمد متین اوجانی بازیگر نقش شهید تندگویان در سریال «جاودانگی»، خسرو روشن هنرمند و خالق اثر «چلچراغ» که مربوط به 40 آزاده صحرای کربلا و 40 هزار آزاده دوران دفاع مقدس است و کامور بخشایش نویسنده کتاب «یاس در قفس» با اهدای لوح سپاس از سوی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان تجلیل شد.



 
تعداد بازدید: 4644


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.