اتمام پروژه تاریخ شفاهی عملیات گیلان‌غرب در استان البرز



خبرگزاری فارس: معاون تحقیق و پژوهش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان البرز از اتمام کار پروژه تاریخ شفاهی عملیات گیلان‌غرب در استان البرز خبر داد.

به گزارش خبرگزاری فارس از استان البرز به نقل از روابط عمومی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدی استان البرز، حمید پارسا با اعلام این خبر اظهار داشت: به همت معاونت تحقیق و پژوهش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان البرز پروژه نقش رزمندگان و شهروندان استان البرز در استان کرمانشاه و مناطق عملیاتی غرب کشور و منطقه عملیاتی گیلان‌غرب در استان البرز به اتمام رسید.
وی گفت: از ابتدای سال 89 طی برنامه‌ریزی به عمل آمده با دعوت از فرماندهان و رزمندگان کرجی که در دوران دفاع مقدس در مناطق جنگی غرب کشور حضور داشتند و در مقابل مزدوران داخلی و دشمن بعثی مبارزه جانانه‌ای را انجام دادند کار تدوین و تهیه تاریخ شفاهی و حماسه رزم گیلان‌غرب را شروع کرده و با انجام 200 ساعت مصاحبه و گردهمایی و انجام تحقیقات میدانی کار این پروژه به اتمام رسید.
این مسئول تأکید کرد: امیدواریم در آینده‌ای نزدیک کتاب حماسه رزم البرز در گیلانغرب آماده ارائه شود.
پارسا ضمن برشمردن اهمیت ثبت وقایع جنگ به صورت تفکیک شده و دقیق تصریح کرد: تدوین عملکرد استان البرز در دفاع مقدس رسالت اصلی ما است و باید خاطرات شفاهی رزمندگان را به صورت مکتوب و قابل استفاده برای نسل آینده ثبت و ضبط کنیم که امیدوارم با توجه به نقش پررنگ رزمندگان استان البرز در دوران دفاع مقدس با همکاری این عزیزان بتوانیم خاطرات و تجربیات گران‌بهای رزمندگان را جمع‌آوری و طبقه‌بندی کنیم.
وی در پایان پارسا افزود: در حال حاضر جلسات جمع‌آوری خاطرات فرماندهان و رزمندگان گردان‌های علی اکبر(ع)، امام سجاد(ع) و حضرت زینب (س) در حال انجام است که ه در آینده شاهد چاپ کتاب‌های مربوط به حماسه رزم این گردان‌ها باشیم. 



 
تعداد بازدید: 4086


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.