یک الگوی مناسب برای تاریخ شفاهی نداریم

غلامرضا آذری خاکستر


مصاحبه‌كننده: ملیحه کمال الدین

غلامرضا آذری خاکستر، گفت: «هنوز یک الگوی مناسب برای تاریخ شفاهی نداریم» و مقاله اش را با عنوان «تاریخ شفاهی بازسازی هویزه» ارائه داد. او کارشناس مصاحبه سازمان کتابخانه ها، موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی است که در دومین همایش تاریخ شفاهی مهرماه 1389، حضور داشت.
از آذری تا کنون مصاحبه های زیادی درباره تاریخ شفاهی پزشکان، قنات، کارخانه نخ ریسی مشهد و... به ثبت رسیده است؛ همچنین کتاب هایی با عنوان «اولین های شهر مشهد»، «اسنادی از تشکیل قشون در شرق کشور در دوره قاجار» و «تاریخ شفاهی بازسازی هویزه» را در دست چاپ دارد. او وبلاگی تخصصی هم با عنوان تاریخ شفاهی دارد.

گفتگوی کوتاه وی با سایت تاریخ شفاهی چنین است:

از چه سالی درزمینه تاریخ شفاهی فعالیت می کنید؟
از سال 1383 به صورت حرفه ای وارد حوزه تاریخ شفاهی شدم.

تاکنون چه پروژه هایی  را انجام داده اید؟
نخستین پروژه «تاریخ شفاهی سال 1320 مشهد» بود. در این سال روس ها مشهد را اشغال کرده بودند و وضعیت مشهد از حالت عادی خارج شده بود. ما برای این موضوع با افرادی که در این رویداد دخیل و یا شاهد بودند، چه مسئولان چه مردم، مصاحبه هایی را انجام دادیم. و کار خوبی هم شده است. گفتنی است بسیاری از آنان الان در قید حیات نیستند.

چند نمونه از کارهای تخصصی خود در زمینه تاریخ شفاهی را نام ببرید؟
تاریخ شفاهی پزشکی مشهد که چند هفته ای روی وبلاگ من و سایت تاریخ شفاهی قرار گرفت؛ و دیگری تاریخ شفاهی تشکیلات اداری آستان قدس رضوی. در این مورد باید بگویم این تشکیلات از ابتدا تا کنون تغییراتی کرده و گسترده شده است. در این خصوص با مسئولان و مدیران حدوداً چهارصد ساعت مصاحبه ضبط کردم. همچنین در بحث "تاریخ صنعت در آستان قدس رضوی" که یک محور آن، تاریخ شفاهی کارخانه نخ ریسی بود، اطلاعات زیادی کسب کردیم؛ این موضوع شاید ساده به نظر برسد اما لازم به توضیح است، اولین کارخانه شرق کشور، همین کارخانه نخ ریسی بود که طی مصاحبه ها وضع آن مشخص شد. در آن زمان  این کارخانه، کانون حزب توده بوده است؛ بنابراین توانستیم از سال 1322 تا  1332 بسیاری از خاطرات و مشاهدات افراد را ضبط کنیم.
در تحقیقی دیگر، نقش کارخانجات در انقلاب اسلامی و جنگ را بررسی کردیم. در این طرح حدود 150 ساعت مصاحبه ضبط کردیم که مطالب آن، هم اکنون در دست بررسی و جمع بندی است.
آخرین کار من که در دومین همایش تاریخ شفاهی ایران هم ارائه شد، تاریخ شفاهی هویزه است. بخش تاریخ شفاهی سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی با هدف ثبت و ضبط خاطرات افرادی که در جریان بازسازی هویزه نقش داشته اند به ثبت این موضوع از طریق مصاحبه با صاحبنظران و دست اندرکاران این موضوع پرداخته است.تاریخ شفاهی بازسازی هویزه نگاهی جدید به مقوله تاریخ شفاهی جنگ است. از این جهت که بحث بازسازی تا کنون در حاشیه بوده و کمتر به این موضوع پرداخته شده است.برای آستان قدس رضوی که پیشگام در امر بازسازی مناطق جنگ زده بوده است .ضبط و ثبت این خاطرات مهم و جزئی از تاریخ جنگ تحمیلی محسوب می شود. بنابراین با ثبت خاطرات بازسازی هویزه به جریان بازسازی از زبان دست اندرکاران، (به خصوص مشکلات بازسازی در سال 1361) پرداخته شده است.در کنار مصاحبه های انجام شده بخش عظیمی از اسناد هویزه می تواند سند گویایی از خدمات آستان قدس رضوی در منطقه هویزه باشد.
و در خصوص کودتای 28 مرداد هم مصاحبه های پراکنده ای با اساتید تاریخ انجام داده ام که این مصاحبه ها به صورت پراکنده در فصلنامه تاریخ پژوهی، منتشر شده است.

■ با توجه به اینکه شما دارای یک وبلاگ تخصصی به نام تاریخ شفاهی هستید، بگویید هدف تان از  راه اندازی این وبلاگ چه بود؟
در سال 1386 به جز سازمان اسناد و کتابخانه ملی، منبع اینترنتی دیگری از تاریخ شفاهی در ایران نداشتیم. لذا برای انعکاس نظریات و عملکرد فعالان این حوزه، وبلاگ تاریخ شفاهی را راه اندازی کردم که سعی می کنم هرماه دوبار به روزش کنم. در این وبلاگ از مقاله های خودم و دوستان یا اخبار مرتبط استفاده می کنم. البته اکنون سایت تاریخ شفاهی ایران با قوت و به طور گسترده فعال است.

نظر شما در ارتباط با تفاوت خاطره و تاریخ شفاهی چیست؟ آیا تفاوتی دارند؟
به نظر من تدوین خاطرات به صورت صرف، با تدوین و مصاحبه فعال به منظور رسیدن به کار تاریخ شفاهی در یک یا چند موضوع تاریخی، تفاوت اساسی دارد.

فکر می کنید در یک مصاحبه فعال برای تاریخ شفاهی باید چه نکاتی مدنظر مصاحبه کننده باشد؟
ما باید به دنبال افرادی باشیم که تا کنون کسی با آنها مصاحبه نکرده است چون کسی که تجربه سه ساعت مصاحبه را هم داشته، مطالب تکراری را بازگو می کند، مگر اینکه مصاحبه کننده قوی باشد و بتواند طی سی جلسه مصاحبه و یا چند ساعت صحبت مفید، اطلاعات کسب کند. مصاحبه کننده باید حتماً با دست پر مصاحبه کند و اطلاعات کافی داشته باشد در داشتن سند، مصاحبه را مهم تر می کند.
 اگر ما یک جریان تاریخی را در نظر بگیریم، هیچ گاه، خاطرات افراد، مشترک نیستند چون هرکسی از زاویه دید خود به تعریف می رسد؛ البته کلیت مسأله یکی است اما بسته به نوع بیان افراد مختلف دارد. آشنایی با فضای مصاحبه و احوال مصاحبه شونده هم مهم است؛ برای مثال باید بداند که مصاحبه شونده چه تعلق سیاسی دارد و به چه طریق باید پاسخ سؤالات سیاسی را از او بگیرد. اگر مصاحبه کننده بتواند رابطه ی عمیقی با مصاحبه شونده برقرار کند این کار میسر می شود. اضافه می کنم  به نظر من مصاحبه صوتی کارآمدتر از مصاحبه تصویری است چون تاریخ شفاهی با ضبط صدا معنا می یابد. در واقع، مصاحبه تصویری بحثی جداگانه در زمینه کارهای مستندسازی است.

وضع تاریخ شفاهی در کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
متأسفانه وضعیت تاریخ شفاهی کشور ما اسفناک است و تعداد تحقیقات و کارشناسان کم! به قولی انگار هر کسی ساز خود را می زند؛ من فکر می کنم هنوز یک الگوی مناسب برای کار تاریخ شفاهی نداریم؛ هر مرکزی از زاویه دید خود به موضوع نگاه می کند و برای همین مستندسازی در این امر مشکل است. پیشنهاد می کنم اگر انجمن تاریخ شفاهی که توسط سایت تاریخ شفاهی، در حال تأسیس است، بتواند، شیوه نامه ای طراحی کند و همچنین اطلاع رسانی قوی انجام دهد؛ تا از موازی کاری پرهیز شود؛ یعنی یک مرکز، موضوعی را بررسی می کند و پس از آن همه مراکز بدان می پردازند؛ یا وقتی فردی برای مصاحبه کسی را کشف می کند، مدتی بعد، همه از او مصاحبه می کنند. در حالی که ما باید به دنبال موضوع ها و اشخاص جدید باشیم.

مگر نه اینکه گفتید، هرکسی از زاویه دید خود نگاه می کند؟
بله اما اگر دومین مصاحبه کننده باشیم، باید آنقدر حرفه ای باشیم تا موارد جدیدی را کشف کنیم؛ برای این کار نیاز است جلسات زیادی مصاحبه کنیم تا مصاحبه کننده آنقدر صمیمی و راحت باشد که اطلاعات ذهنش به طور کامل باز شود.



 
تعداد بازدید: 5828


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.