فراخوان مقاله دومین همایش تاریخ شفاهی ایران




پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانة ملی جمهوری اسلامی ایران، در نظر دارد همزمان با سی‌امین سالگرد دفاع مقدس، دومین همایش تخصصی تاریخ شفاهی را با محوریت تاریخ شفاهی دفاع مقدس با همکاری پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مجمع هماهنگی کانونهای اسنادی و تاریخ پژوهی کشور (مهتاب)، گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و انجمن تاریخ شفاهی ایران (در حال تاسیس) در روزهای هفتم و هشتم مهر ماه سال 1389 برگزار کند. هدف از برگزاری این همایش، دانش افزائی در حوزة تاریخ شفاهی و همکاری هر چه بیش‌تر مراکر فعال در این حوزه و تجلیل از حماسه آفرینان دفاع مقدس است. محورهای اصلی همایش عبارت است از:
1. تاریخ شفاهی دفاع مقدس(جبهه و پشت جبهه، آزادگان، راویان، ...)؛
2. آسیب شناسی تاریخ شفاهی؛
3. کارکرد تاریخ شفاهی در تحقیقات معاصر؛
از همة علاقه‌مندان به مسائل «تاریخ شفاهی»، متخصصان علوم آرشیوی، مورخان، جامعه شناسان و دیگر پژوهشگران، برای شرکت و ارائه مقاله، دعوت به عمل می‌آید تا مقاله های خود را حول محورهای پیشنهادی همایش ارسال نمایند. شایان توجه است سایر محور های ذکر نشده اما مرتبط با تاریخ شفاهی نیز قابل بررسی است.
آخرین مهلت ارسال چکیده: 30/3/1389
آخرین مهلت ارسال اصل مقاله: 30/5/1389
 لطفاً چکیده‌مقاله‌ها در قالب فایل word،  به نشانی پیام نگار (پست الکترونیکی):a2a@nlai.ir  ارسال شود. مشخصات نویسنده/نویسندگان، وضعیت شغلی/سمت، پیام نگار و شمارة تلفن، همراه چکیده ارسال شود.
نشانی دبیرخانة همایش:
تهران، بزرگراه حقانی، نبش خیابان کوشا، سازمان اسناد و کتابخانة ملی جمهوری اسلامی ایران، ساختمان آرشیو ملی ایران (گنجینة اسناد)، پژوهشکدة اسناد، تلفن تماس: 22258698، پیام نگار: a2a@nlai.ir
شایان ذکر است که مقالات برگزیدة همایش به صورت مجموعه مقالات، چاپ و منتشر خواهد شد.



 
تعداد بازدید: 5359


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.