جایگاه مکتب مشهد: حاشیه ای بر مصاحبه استاد لطفی
پیش درآمد: استاد نقی لطفی، مدرس سابق گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، در مصاحبه خویش با هفتهنامه تاریخ شفاهی، شماره 186 و 187 نیمه دوم آذر 1393 نقل میکند: «من به مکتب مشهد خیلی اهمیت میدهم... از نظر فکری میگویم. شریعتی از مشهد شروع کرد و به تهران رفت و در کشور بازتاب یافت و شریعتی تئوریسین انقلاب شد. این است که الآن میگوییم فکر از مشهد شروع شد و یقین دارم که خراسان در گذشته هم نقش اساسی داشته». استاد در بخش دیگر با ذکر مصادیقی تأکید میکند: «مکتب انقلاب از مشهد نشأت گرفته که در دیگر شهرها نمیبینیم. البته قم از جهت مذهبی و مرجعیت دینی یک سابقهای داشت، ولی فکر ارائه تغییر حکومت و ایجاد حکومت جدید به وسیله نیروهایی در مشهد اتفاق افتاد که آنها شناخته شده بودند و آن که به هر حال در مشهد بود که بعضی از اعضای سازمانهای چریکی ظاهر شدند. شما وقتی مشهد را بررسی میکنید تنها کانون نشر حقایق اسلامی [استاد محمدتقی شریعتی] پدر دکتر شریعتی نیست که شریعتی میراث او را حمل و نمایندگی میکند، بلکه سازمانهای انقلابی و رادیکال در مشهد ظاهر شدند. همان سازمان مجاهدین و افرادی از گروههای چریکی بودند. به این دلیل فکر تحول سیاسی و دگرگونی انقلابی در مشهد بروز کرد. توسطاندیشههای استاد با درسهایش در مورد تشیع و صفویه و حکومت اسلامی بود که فرصت یافت کهاندیشههای حکومت را با مباحثی که مطرح میکرد راه را باز کند... ابتدا باید تغییرات در فکر ایجاد شود و برای ایجاد انقلاب، تدارکات ایدئولوژیک صورت گیرد. به همین دلیل [دکتر شریعتی] به بازسازی اندیشه حکومت اسلامی پرداخت و میتوان با استفاده از شرایط موجود تحول بخشید و فکر حکومت اسلامی در مراکز آکادمیک از مشهد آغاز شد و دعوتهایی که از طرف شهرهای دیگر از او به عمل میآمد باعث شد، ایناندیشه را هم در شهرهای دیگر ایجاد کند در تهران و تبریز و ... سرانجام با رفتن و آمدن به حسینیه ارشاد میرفت که این موضوع به صورت عامتری مطرح شود. گمان میکنم این زمان بود که بحثهایی در مورد مارکسیسم و یا اندیشه چپ در برابر بحث حکومت اسلامی مطرح بود.»
نوشتار ذیل ضمن تحلیل سازوکارهای نقشآفرینی نیروهای مذهبی با محوریت خراسان در تاریخ معاصر، به این سؤال پاسخ میدهد که مشهد بر اساس کدام ظرفیتهای تاریخی، قابلیت پیشگامی و پیشتازی در انقلاب اسلامی را به دست آورد.
مقدمه
نیروهای مذهبی در معادلات سیاسی تاریخ معاصر ایران نقش تعیینکنندهای ایفا کردهاند. شاید به ندرت تغییر و تحولی را در عرصه مبارزات و جنبشهای سیاسی معاصر بتوان سراغ گرفت که از حضور و نقشآفرینی این نیروها بیبهره باشد. انقلاب مشروطه که با حمایت مرجعیت تشیع در نجف و علمای پیشگام و رهبریکننده در تهران و شهرستانها هدایت میشد، سرآغاز تکوین حضور جدی مرجعیت و نیروهای مذهبی در عرصه سیاست و اجتماع است. حضور مرجعیت از این لحاظ اهمیت مییابد که مجوز و مشروعیتی برای شرکت تودههای مذهبی در این عرصه را رقم میزند. بر این اساس در این نوشتار ضمن اشاره مختصر به ظرفیتهای اجتماعی نیروهای مذهبی در ایران و از جمله در خراسان، بررسی مصداقی تنوع و تکثر نقش و جایگاه این نیروها در مشهد مورد بازکاوی قرار میگیرد.
الف- ظرفیتهای اجتماعی نقش آفرینی نیروهای مذهبی:
هرچند طی چندساله بعد از شهریور بیست همزمان با حضور متفقین در کشور، سالهای سخت و پرمحنتی برای مردم بود، اما شرایط حاصل از فضای باز سیاسی سالهای نخست سلطنت محمدرضاشاه، فرصت مغتنمی فراهم آورد که عناصر و جریانهای مختلف فکری و سیاسی به خصوص نیروهای مذهبی، گام در عرصه اجتماع و سیاست نهاده و فعالیتهای گستردهای را برای احیا و سازماندهی بردارند. این فعالیتها اعم از بازپسگیری مدارس دینی و رونق زیّ طلبگی، راهاندازی هیأتهای مذهبی، چاپ و انتشار نشریات دینی و به خصوص ایجاد تشکلهای گسترده مذهبی-سیاسی را شامل میشد. چنین به نظر میرسد که این اقدامات به تدریج در تقابل با اندیشهها و فعالیتهای رقیب اعم از اندیشههای باقیمانده از دوره رضاشاه همچون مبارزه با کسرویگری، کمونیسم، خرافهگرایی، باستانگرایی، بهائیت و مواردی از این قبیل، از ساختار و سازماندهی بیشتری برخوردار گشت. در سطح پایینتر و به طور مصداقی: مبارزه با بیحجابی بانوان، مبارزه با شرب خمر، درخواست اجرای اصل دوم قانون اساسی درباره حضور پنج تن از از مجتهدین در مجلس سبب تشکل و همبستگی بیشتر گروههای مذهبی به همدیگر شد. براین اساس ظرفیتهای مورد بهرهبرداری این نیروها به طور کلی و نیروهای مذهبی مشهد به طور خاص به شرح ذیل مورد بررسی قرار میگیرد:
1-شریعت، مهمترین دغدغه نیروهای مذهبی:
مهمترین ویژگی و مخرج مشترک گروههای مذهبی که آنها را از سایر احزاب و گروههای دیگر متمایز میساخت، تلاش برای اجرای احکام اسلام در جامعه بود که برای این منظور از ظرفیتهای بالفعل جامعه و بالقوه امکانات خود استفاده و در قبال انحرافات از شریعت واکنش نشان میدادند. چنین به نظر میرسد که تأسیس و استقبال گسترده از این تشکلها، پاسخی به دغدغههای مذهبی این نیروها در دوران رضاشاه جهت نادیده گرفتن شعائر مذهبی بود. در آن دوره با ادعای مبارزه با خرافات برخی شعائر دینی را پدیدهای کهنه و پوسیده معرفی کرده و از برگزاری بسیاری از آیینهای مذهبی همچون سوگواری ماه محرم و مجالس روضه جلوگیری به عمل آوردند.
اَشکال عمده این عکسالعملها در قالب صدور اعلامیه، ایراد سخنرانی، مصاحبه و در شرایط اختناق پخش شبنامه انجام میگرفت. نیروهای مذهبی برای پاسخ به این دغدغهها با سرعت شگفتانگیزی شروع به سازماندهی و تشکلیابی نیروهای خود کردند. ناگفته پیداست که چنین فرآیندی میزان تأثیرگذاری این گروهها را در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی جامعه به طرز شگرفی افزایش میداد.
2-انعطاف پذیری:
از آنجا که بسیاری از این تشکلها و عمده نیروهای وابسته به آنها، از آن حد انعطاف و انطباقپذیری برخوردار بودند که در مواجهه با بحران سیاسی نظیر ظهور و سقوط دولتها از جمله: سقوط دولت مصدق و تشکیل دولت کودتای زاهدی، خود را با شرایط جدید سازگار سازند، لذا کمتر تشکل مذهبی در این مقطع ضربه خورد. به خصوص برخی از این تشکل و غالب هیأتهای مذهبی وابسته به مساجد و حسینیههای محلات بزرگ موفق شدند، در بزنگاههای سیاسی، با انعطاف پذیری و طرح مطالباتی چون اجرای احکام شریعت، شعائر دینی، مقابله با نمادهای تهاجم فرهنگی غرب همچون بیحجابی به فعالیتهای خود ادامه دهند. با این تفاوت که از رویکرد سیاسی خود کاسته و به عرصه فرهنگی بیش از گذشته توجه کردند. لذا چندان دور از انتظار نبود که این گروهها بتوانند، بحرانهای سیاسی اواخر دهه سی و حتی کودتای 28 مرداد 32 را پشت سر بگذارند. کما این که بررسیهای اسناد نشان میدهد، بسیاری از نیروهای مذهبی بعد از کودتای 28مرداد 1332 نیز همچنان به فعالیتهای خود ادامه دادند، و همانها با پیوستن به جریان نهضت روحانیت در آغاز دهه چهل، همچون حلقه واسط تحولات بین دهه بیست و چهل عمل کردند.
3- گستره جغرافیایی فعالیتها:
یکی از ویژگیهای عمده تحولات دهه بیست و تاحدودی دهه سی تاریخ معاصر ایران، تشکیل و فعالیت دهها بلکه صدها تشکل و گروههای مذهبی در مشهد، تهران و شهرستانها است. بررسی اسناد، مطبوعات و حتی تاریخ شفاهی این گروهها حاکی از گستردگی، تاثیرگذاری و فعالیت آنها در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه است.
البته در این راستا نباید از گستردگی جغرافیایی فعالیت و تبلیغات رقبای آنان، یعنی بهائیت و کمونیسم نیز غفلت کرد. حزب توده هر چند داعیه مبارزه با مذهب نکرد ولی با یارگیری گسترده در اقصی نقاط مستعد کشور، نیروهای مذهبی را به تامل و واکنش واداشت.کما این که در این دوره رواج برخی نمادهای غربگرایی همچون بیحجابی و افزایش شرابخواری با تأسیس چندین کارخانه مشروبسازی نیز، بیش از پیش بر دغدغههای این گروهها دامن زد و آنان را در گسترش عرصه فعالیت و مبارزه منسجم در اقصی نقاط کشور ترغیب نمود.
به هر حال متأثر از عوامل مذکور، به تدریج از همان آغاز دهه بیست، نیروهای مذهبی درصدد فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برآمدند و برای این منظور به سوی فعالیت شبکهای در اقصی نقاط کشور روی آوردند. این نیروها در تهران غالباً بر محور شخصیتها به خصوص رجال نواندیشی از جمله: شیخ عباسعلی اسلامی واعظ معروف و بنیانگذار جامعه تعلیمات اسلامی، عطاءالله شهابپور مدیر مجله نوردانش و بانی انجمن تبلیغات اسلامی، نوریانی مدیر هفته نامه آیین اسلام، حاج سراج انصاری از متولیان اتحادیه مسلمین و... گردآمدند. چنانچه دهها هیأت مذهبی در مساجد و محلات و حسینیهها نیز به همان سبک و سیاق سنتی، چندین نشریه دینی، برخی ائمه جماعات مساجد، تعدادی محافل مذهبی وابسته به خاندانهای علماء و بالاخره مدارس دینی و حتی بازار تهران در پیرامون این تشکلها همچون شبکهای به هم پیوسته به عنوان ذخیره نیروی انسانی و حامیان مادی و معنوی آنها ایفای نقش میکردند.
همین فعالیتها در شهرستانها نیز دراندک مدتی بعد رواج یافت. برخی شهرهای سنتی و مذهبی همچون: مشهد، اصفهان، کاشان، کرمانشاه و... جولانگاه ظهور و مبارزات گسترده این تشکلها بود. برگزاری مجالس و محافل ارشادی و تبلیغی از سوی این گروهها، نقش مؤثری در آگاهی تودههای مذهبی و تعمیق اندیشههای اجتماعی و سیاسی اسلام ایفا کرد.
4-شبکه پیامرسانی:
بررسی گستره فعالیت نیروهای مذهبی نشان میدهد، که این نیروها در اقصی نقاط کشور همچون یک شبکه گسترده پیامرسانی عمل میکردندکه هدف واحد همه آنها بر اجرای شریعت استوار بود. فعالیت شبکهای این گروهها، شرایط بالقوهای از ارتباط، پیامرسانی، تعامل، هماهنگی در برنامهها و مشارکت در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را فراهم میکرد، به گونهای که در تقابل با یک پدیده ناهنجار اجتماعی همچون بیحجابی یا شرب خمر یا واقعه سیاسی نظیر ملی شدن نفت، شاهد واکنش شبکهای گسترده از نیروها و گروههای مذهبی هستیم.
در واقع فعالیت شبکهای، به سان رودخانهای میماندکه گروهها، احزاب، تشکلها و حتی تک تک عناصر مذهبی، همچون جویبارها و قطرات آبی با پیوستن به این رودخانه، به سوی جهتی واحد حرکت کرده و در قالب این جریان ساری و جاری هویت مییافتند. علاوه برآن با عنایت به فعالیت برای اهداف مشترک، این قابلیت را به دست میآوردند که همچون یک شبکه گسترده پیامرسانی عمل کنند. البته در این میان برخی فعالیتهای این تشکلها از نظر حوزه جغرافیایی محلی و منطقهای بود و تعلق به یک شهر و احیاناً استان داشتند.
نشریات مذهبی از جمله آیین اسلام، پرچم اسلام، و دنیای اسلام، نوردانش و... و حتی روزنامه اطلاعات از مهمترین ابزار ارتباطی شبکه گسترده تعامل و پیامرسانی نیروهای مذهبی محسوب میشد؛ در عصری که رسانههای مدرنتر در اختیار دستگاههای دولتی یا رقبای آنها مثل حزب توده و بهائیت بود. این نشریات مذهبی بودند که وسیله ارتباطی و اطلاع رسانی شبکه مذکور را فراهم میکرد. غالباً اخبار،گزارشها، فعالیتها، موضعگیریهای گروههای مذهبی از طریق این نشریات اطلاعرسانی میشد و سپس به واسطه مخابره تلگراف به مقامات مربوطه یا صدور اعلامیه و بیانیه و... در سطوح مختلف تودهها بازتاب یافته و در نهایت از طریق برگزاری اعتراضات و گاه راهپیماییهای عمومی باز خورد پیدا میکرد.
ب-فعالیتهای نیروهای مذهبی مشهد:
براساس قابلیتهای فوق الذکر، میتوان مشهد را به عنوان یک نمونه کارآمد در خصوص بهرهبرداری از این ظرفیتهای اجتماعی برشمرد. در واقع میتوان هر چهار قابلیت مذکور را در خلال فعالیت نیروهای مذهبی مشهد مورد شناسایی و بازکاوی قرار داد. کما این که بعد از سقوط رضاشاه در شهریور 1320، در خراسان نیز همچون سایر نقاط کشور، هیأتها و گروههای مذهبی بعلاوه تشکلها و محاقل سیاسی چندی تشکیل شدند. حوزه علمیه مشهد با توجه به ضربات و خسارات فراوانی که در پی وقوع قیام مسجد گوهرشاد در سال 1314 متحمل شد و مدرسان برجسته آن تبعید یا خانهنشین شده و مدارس دینی به دولت، بازاریان یا آستان قدس رضوی واگذار گردید، تا مدتها بعد از شهریور 20 نتوانست، جایگاه خود را دوباره باز یابد و رهبری جریانهای فکری حتی جریانهای مذهبی را به عهده بگیرد. لذا تا مدتی طولانی تشکلهای مذهبی خود جوش و گاه به شکل و شمایل هیأتها و گروههای سیاسی، پیشقراول جریانهای عمده فکری مشهد بودند. ناگفته پیداست که در خلا فکری مذکور، احزاب و گروههای سیاسی غیرمذهبی همچون حزب توده نیز فرصت تبلیغ و یارگیری از مردم را بدست آورد. لذا فضای فکری مشهد را در آن دوران میتوان فضای تعاملهاها و تقابلها نامید. حوزه، دانشگاه، تشکلهای سیاسی- مذهبی، محافل دینی از زمره خاستگاههای فکریاندیشه ورزان تاثیر گذار مشهد بود. با بازکاوی نقش یکی از این تشکلها-کانون نشر حقایق اسلامی- شاید بتوان بخشی از ابعاد ، عمق و گستردگی این جریانات را آشکار ساخت.
گفتنی است که زمینههای شکلگیری کانون به فعالیتهای حزب توده در مشهد برمیگشت. شاید بتوان قدرتمندترین جریان فکری فعال آغاز دهه بیست در مشهد را، فعالیت جریان کمونیستی در قالب حزب توده تلقی کرد. عوامل این امر علاوه بر همجواری استان پهناور خراسان با کشور حامی کمونیسم یعنی شوروی و حمایت پنهان و آشکار آن کشور از حزب مذکور، میباید در فضای اجتماعی و اقتصادی وقت خراسان جستجو کرد. سلطه نظام خانخوانی در مناطق روستایی از یک سو و افزایش کارگران کارخانجات و کارگاههای صنعتی و تولیدی از سوی دیگر که منجر به ظهور طبقه جدید کارگر شده بود، زمینههای استقبال از تبلیغات کمونیستی و رشد و گسترش آن حزب را فراهم کرد. به طوری که در همان یکی دو سال نخست فعالیتهای آن، تعداد زیادی از اقشار مختلف مردم مشهد و حتی شهرستانها جذب حزب مذکور شدند. چنانچه نقل است، گستردکی و نفوذ در اواخر سال 1322 در مشهد به گونهای بود که وقتی آیتاللهالعظمی حاجآقا حسین قمی، تبعیدی آستانه قیام مسجد گوهرشاد در سال 1314 عتبات، به مشهد مراجعت کرد، چند صباحی بیشتر نماند و مجدداً به عراق عزیمت نمود. براین اساس برخی مؤلفههای تحرک و گسترش و حتی تنوع فعالیتهای نیروهای مذهبی مشهد به شرح ذیل قابل بررسی هستند:
1-حزب توده، عامل تحرک نیروهای مذهبی مشهد:
چنین به نظر میرسد که دغدغه گسترش حزب توده نه تنها برای نیروهای مذهبی مشهد بلکه برای دستاندرکاران حکومتی در خراسان نیز وجود داشت. همین نکته مشترک آن دو جریان را به فکر چارهاندیشی انداخت. آنان مهمترین راهکار مقابله با رشد روزافزون حزب توده را، در احیای سریع حوزه علمیه مشهد یافتند. آن حوزه که در پی قیام مسجد گوهرشاد و تبعید مدرسان آن و به خصوص واگذاری مدارس دینی مشهد به آستان قدس یا اداره فرهنگ وقت به اغما رفته بود، اینک احیای مجدد آن با خواست دولت و تدبیر آیتالله میرزااحمد کفائی، در دستور کار قرار گرفت. آیتالله با فراخوان مدرسان تبعیدی و برخی علمای دیگر از یک سو و باز پس گرفتن مدارس دینی از سوی دیگر دراندک مدتی موفق شد، حوزه علمیه مشهد را سرو سامان دهد. اما این تدبیر برای مقابله با حزب توده کارساز نبود، لازم مینمود که برای این منظور تودههای مذهبی را به عرصه سیاست کشاند. از این رو تحت حمایت دستگاههای دولتی به خصوص آستان قدس رضوی، تشکیل دهها، بلکه صدها هیأت مذهبی در دستور کار قرار گرفت. بازار یان و اصناف معمولا ارتباط تنگاتنگی با هیأتها داشتند، غالب هیأتها در پوشش صنوف مختلف توزیعی و تولیدی شکل گرفت. تعداد بیشماری هیأت نیز در محلات مختلف شهر به خصوص مناطق سنتی و مذهبی تشکیل گردید. به طوری که در مدت یکی دو سال هیأتهای مذکور با یارگیری از تودههای مذهبی، جمعیت عظیمی در تقابل با حزب توده سازماندهی کردند. در چنین شرایطی هر وقت حزب توده فراخوان تظاهرات میداد، متقابلاً هیأتها نیز به خیابانها ریخته و با تودهایها درگیر میشدند. به تدریج اوضاع به نفع مشترک دستگاههای دولتی و نیروهای مذهبی رقم خورد.
البته این همکاری در دراز مدت برای نیروهای مذهبی به خصوص حوزه علمیه مشهد و آیتالله کفائی و سایر مدرسین وعلما چندان خوشایند نبود. کما اینکه در این معامله، حوزه استقلال خود را از دست داد و علاوه بر آن جریان سنتی نیروهای مذهبی اعم از علماء، مدرسین حوزوی، هیأتها و... تحت سیطره آستان قدس قرار گرفتند. ناگفته پیداست که هر چند حضور عناصر لوطیمنش در هیأتها، برای مقابله و درگیری با تودهای ها، اجتناب ناپذیر مینمود، اما همین امر، انسجام درونی هیأتها را کاهش داد و آنها را بیش از بیش به سوی وابستگی و حتی عوام گرایی سوق داد. به طوری که سران آنها در بزنگاههای تاریخی مهمی چون وقایع بعد از کودتای 28 مرداد 32 و همچنین 15 خرداد 42 همچون بازیچهای به عنوان عامل فشار دستگاههای امنیتی و انتظامی ایفای نقش کردند.
2-کانون نشر حقایق اسلامی، رویکردی نوگرایانه در میان نیروهای مذهبی:
در چنین شرایطی برخی نیروهای مذهبی نوگرا، در صدد ایجاد تشکلهای مستقل بر آمدند. استاد محمدتقی شریعتی را میتوان از پیشقراولان این رویکرد قلمداد کرد. هرچند یکی از دغدغههای مهم استاد مقابله با حزب توده بود، اما تشکل وی یعنی «کانون نشر حقایق اسلامی»، سرنوشتی کاملاً متفاوت با سایر جریانات مذهبی از جمله جریان مذکور یافت. این جریان در حمایت از ملی شدن نفت و بعد از کودتا در نهضت مقاومت ملی و حتی بعدها نهضت آزادی ایران گام برداشت و در مجموع جریانی نوگرا در مشهد تلقی میشد. برهمین اساس است که باید مولفه دومی را نیز برای تشکیل کانون در نظر گرفت و آن جایگاه «کانون نشر حقایق اسلامی» به خصوص خود استاد محمدتقی شریعتی برای مبارزه با اعمال خرافاتی در مشهد بود. چنان که در یک ماه محرم، در خلال مراسم سوگواری تاسوعا و عاشورا، ترتیبی فراهم کرد که به جای حرکت جمعیت به صورت دستههای سینهزنی یا زنجیرزنی، تعدادی از دانشآموزان و دانشجویان عضو کانون، شعارهای سیاسی و از جمله سخنانی از امام حسین(ع) را در صفهای منظم و در سطح خیابانهای شهر حمل کنند. (۱) ناگفته نماند که در فضای سنتی مشهد، که از آن سالها حرکت دستجات و هیأتهای مذهبی معمولاً همراه با قمه زدن، قفل و سوزن به پوست بدن آویزان کردن، نعش حمل کردن، شبیه راهانداختن، شتر و حجله همراه دسته حرکت دادن و... بود، این اقدام کانون به نوعی تابوشکنی و سنت شکنی بزرگ تلقی میشد.
چنان که گذشت این تشکل در فعالیتهای خود، روشی نوگرایانه داشت، در خصوص مبانی این رویکرد، براساس مقالهای منتشره از سوی کانون آمده است: «اسلام که دین یکتاپرستی، دین اخلاق، دین کامل و اجتماعی است و با هر گونه شرک و بت پرستی، مفاسد اخلاق و جهد و نادانی، ریاست و جاه طلبی، نفاق و بیهدفی مخالف است.»(۲)
چنین به نظر میرسد که در این دوره، گروههای مذهبی در وهله نخست تأکید بیشتری بر بیان مبانی و مسایل عقیدتی داشتند سپس بر گرایش اجتماعی تأکید میکردند. این رویکرد در حالی بود که در آن دوره حاکمیت گرایشات سوسیالیستی و گروههای چپ بلامنازع بود. چنان که کانون نشر حقایق اسلامی در بیانیهای، با اشاره به: «بیست سال غافل از دین، غافل از هرگونه عقاید مذهبی و دستورات اسلامی[دوره رضاشاه] و درنتیجه توسری خوردن و مورد طعنی دشمنان» قرارگرفتن، عقب ماندن کشور از کاروان تمدن اسلامی را یادآوری کرده و بازگشت به آن تمدن را هدف خود ذکر کرده است.(۳)
3-مشهد، معرکه جهان بینیها:
ناگفته پیداست شهر مذهبی و زیارتی نظیر مشهد در فضای باز سیاسی میتواند به سرعت به عنوان مرکز ثقل فعالیت نیروهای مذهبی قرار گیرد. حرم امام رضا(ع)، امکانات تشکیلات آستان قدس رضوی، تولیت آستانه، حوزه علمیه و مدارس دینی، محافل و مراکز آموزشی، مراجع تقلید، خاندانهای علماء، حمایتهای مالی بازاریان، روحیات سنتی اهالی و بالاخره گسترش فعالیت نحلههای فکری رقیب اعم از جدید و قدیم، رواج نواندیش دینی و دهها عامل دیگر از زمره علل و زمینههای تشکل یابی و گسترش فعالیتهای نیروهای مذهبی در مشهد در این دوره بودند. به طوری که گزارشی حاکی است که در سال 1327 در مشهد 80 انجمن دینی فعالیت میکردند که غالباً به جهت اشتراک اهداف و برنامه مبارزاتی، با یکدیگر مرتبط بودند. (۴) فعالیت این تشکلها و عرصههای فعالیتی آنها از فرهنگ و سیاست گرفته تا امور اجتماعی را شامل میشد.
البته برخی جریانهای فکری سنتگرا پیشتاز بودند. از آن جمله جریان سنتی میرزامهدی اصفهانی که شاگردش آیتالله شیخ مجتبی قزوینی و انبوه طرفداران ضدفلسفی ایشان، آن را هدایت میکردند، در تقابل با اندیشههای نوگرایانه آیتالله میلانی قرار داشت؛ مرجع تقلیدی که از نیمه دوم دهه سی در مشهد مستقر شد. کما این که انجمن حجتیه هم که توسط واعظی به نام حلبی به منظور مقابله با تبلیغات بهاییت شکل گرفت، با تمرکز بر مهدویت، خارج از عرصه سیاست و مبارزه ایفای نقش کرد و غالباً با نیرهای انقلابی دهه چهل و پنجاه چالش داشت. در این میان جریان فکری متأثر از طاهر احمدزاده و فرزندان وی نیز حائز اهمیت است. کما این که نقش گروه احمدزاده-پویان در تشکیل چریکهای فدایی خلق اواخر دهه چهل بیتاثیر از این جریان نبود. سایر جریانات دیگر فکری نظیر دکتر علی شریعتی و طرفداران غالباً دانشگاهی ایشان، جریان طرفداران نهضت امام که توسط برخی وعاظ انقلابی هدایت میشد. همچنین برخی جریانات تقلیدی متاثر از مراجع حوزه نجف، قم و نمایندگان وجوه شرعیه آنان در مشهد، که توسط برخی خاندانهای علمای برجسته هدایت میشد، و بالاخره برخی نشریات و نویسندگان مذهبی که در ذیل جریانات مذهبی فعالیت میکردند، حاکی از رونق بازار فعالیتهای فکری و مذهبی در مشهد دوران پهلوی دوم است.
در این میان فعالیت برخی تشکلها از اهمیت و گستردکی خاصی برخوردار بود. از آن جمله «انجمن پیروان قرآن» را میتوان نام برد که در مرامنامه و اعلامیههای صادره خود بر پیروی از فقها تأکید میورزید. انجمن پیروان قرآن که در سال 1323 به همت مرحوم حاج علی اصغر چراغچی باشی معروف به عابدزاده تشکیل شد: «تشویق و ترغیب جوانان به دینداری، ناموسپرستی و دفاع از میهن، حفظ حقوق خود و جامعه، وادار نمودن جامعه به پیروی از علما و فقهای اثنی عشریه» را سرلوحه برنامههای خود قرار داد.(۵) در یک معرفی مختصر، عابدزاده را میتوان مردی دیندار، زاهد پیشه، سخنور مذهبی، علاقمند و مروج دین، و فردی پر نیرو و با اراده در این راه معرفی کرد، که میراث مهم او «مهدیه» بود. عابدزاده و انجمنش با حمایت تودهها و بازاریان به سرعت شعب مختلفی از مهدیه را در مشهد و حتی بعدها در برخی شهرها راهاندازی کردند. بناهای جدید در مشهد را نیز با انتساب به ائمه اطهار نام گذاری نمود. از آن جمله: عسکریه در خیابان سفلی، نقویه در خیابان امام رضا(ع)، جوادیه در خیابان طبرسی، کاظمیه در خیابان علیا، جعفریه در خیابان سفلی، باقریه در خیابان امام رضا(ع)، سجادیه در خیابان خواجه ربیع، حسینیه در ایستگاه سراب، حسنیه در محله سرشور، فاطمیه در خیابان سفلی و علویه در خیابان مطهری جنوبی. ناگفته نماند که احداث دو بنای دیگر به نامهای«محمدیه» و «رضویه» که بنا بود با وسعت بیشتری احداث گردد، با ممانعت ساواک ناتمام ماند. چنانچه بعدها چندین مهدیه نیز با الهام از بناهای ایشان در تهران و برخی شهرهای دیگر احداث گردید. ایشان در نظر داشت مراسم جشن ولادت و عزاداری هر یک از معصومین را در همان بنای ویژه آن معصوم برگزار کند. ناگفته نماند که مهدیه یکی از مراکز عمده حمایت از نهضت ملی نفت به خصوص پشتیبانی از مواضع آیتالله کاشانی بود. کما این که به همت عابدزاده، محمدتقی شریعتی و سران سایر تشکلهای مذهبی مشهد بود که در خلال همین تکاپوها، چندین گروه جهت هماهنگی در انتخابات دوره هفدهم مجلس با هم ائتلاف نموده و «جمعیتهای موتلف اسلامی» را تشکیل دادند.
با عنایت به چنین فضای فکری متناقض و متنوعی از جریانات فکری در مشهد، که در هیچ یک از شهرهاو مناطق کشور تالی ندارد، به نظر میرسد، زمان آن فرارسیده که در قالب یک پژوهش گسترده، ماهیت و عملکرد آنها مورد بازکاوی قرار گیرد. از این روی شاید بتوان وضعیت فکری مشهد را به معرکهای از جهان بینیها قیاس کرد، به طوری که ادعا نمود، بسیاری از جریانات فکری کشور در این دوره از مشهد نشأت و سپس در سایر شهرها و کل کشور گسترش پیدا کرده است.
۱- آرشیو مرکز اسناد نخست وزیری، ش پرونده41707
۲- هفته نامه دنیای اسلام، ش79، 12آذر 1326، ص3
۳- هفته نامه دنیای اسلام، ش81، 26آذر1326، صص2-1
۴- هفته نامه پرچم اسلام، ش106، 10تیر 1327، ص3.
۵- هفته نامه دنیای اسلام، ش 16، 17 تیر 1323، ص6.
رحیم روح بخش
roohbakhsh1965@yahoo.com
تعداد بازدید: 5584