سیصدوسی‌وپنجمین برنامه شب خاطره -10

مدافعان سلامت

تنظیم: سپیده خلوصیان

10 آبان 1401


سیصدوسی‌و پنجمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 5 خرداد 1401 با حضور پزشکان و کادر مدافع سلامت در تالار سوره حوزه هنری و با اجرای داوود صالحی برگزار شد. در این مراسم خانواده شهدای مدافع سلامت، کادر بهداشت و درمان پزشکی و جمعی از داوطلبان حوزه سلامت حضور یافتند و از خاطرات شروع و اوج بیماری کرونا گفتند.

خانم گوهر آسمانی‌منش که در دوران کرونا در طرح ملی واکسیناسیون دانشجویان علوم پزشکی فعالیت دارد و رکورد تزریق واکسن را در دوران اوج کرونا زد،‌ به نمایندگی از نیروی بهداشت کشور آخرین راوی برنامه شب خاطره بود. آسمانی‌منش گفت: بنده به عنوان واکسیناتور، در یک روز 980 دوز تزریق انجام دادم. زمانی‌که ما به عنوان نیروی داوطلب در این عرصه فعالیت می‌کردیم، اواخر خرداد بود که تازه واکسن وارد شده بود و حجم واکسن کم بود. به همین دلیل اولویت‌بندی کرده بودند تا ابتدا به سالمندان و بیماران خاص واکسن تزریق شود. در این بین که مردم می‌آمدند، برخی نسبت به واکسن ترس داشتند. ما به عنوان نیروی بهداشت وظیفه داشتیم درباره واکسن به آن‌ها آموزش دهیم تا ترس‌شان بریزد.

یک‌بار خانم میانسالی به من مراجعه کرد. او را آماده کرده بودیم که ناگهان شروع کرد به گریه کردن. گفتم: مادر چه شده؟ گفت: چند هفته پیش پسرم را به دلیل ابتلا به کرونا از دست دادم. کاش می‌توانستم حالا واکسنم را به پسرم بدهم و او حالا زنده بود. این برای ما خیلی دردناک بود که داغدار بودن مردم را از نزدیک حس کنیم یا ببینیم که همکاران‌مان یکی یکی شهید می‌شوند یا ناقل هستند و خانواده‌هایشان مبتلا می‌شوند. این هم بخش کوچکی از غم و دغدغه کادری بود که در مرکز واکسیناسیون فعالیت می‌کردند؛ ولیکن با تمام این دغدغه‌ها، ما دانشجویان می‌گفتیم:

گر نگهدار من آن است که من می‌دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد

این من که می‌گویم فقط خودم نیستم؛ بلکه تمام نیروهای بهداشتی هستند که در این عرصه فعالیت کردند. ما وظیفه خودمان دانستیم که در جبهه جنگ کرونا، به عنوان سربازان سلامت دفاع کنیم. واکسیناسیون ادامه پیدا کرد تا این‌که روزی با من تماس گرفتند و گفتند: رکورد تزریق واکسن را زده‌ای. این کار برای من عادی بود و فکر نمی‌کردم با واکسیناسیون رکورد بزنم. آنقدر ما شبانه‌روزی در این حیطه فعال بودیم که برای‌مان عادی شده بود و خستگی را احساس نمی‌کردیم. به هیچ‌وجه متوجه نبودیم که دوازده ساعت بی‌وقفه کار می‌کنیم. حتی ناهار هم نمی‌خوردیم و آب نمی‌نوشیدیم. فقط واکسن تزرق می‌کردیم تا زودتر بیماری کنترل شود و حالا با دیدن تعداد کم فوتی‌ها انگار درختی که کاشتیم، تازه دارد به ثمر می‌رسد.

این نتیجه، حاصل تلاش کادر بهداشت و درمان، نیروهای بسیجی، نیروهای هلال احمر و سایر عزیزانی است که در این حیطه فعالیت کرده‌اند. اگرچه خاطرات خوب و بد در این بین بسیار بودند، اما بهترین خاطرات، خاطره دعاهای خیری بود که پس از هر تزریق مردم به ما می‌گفتند و به ما جان دوباره می‌بخشیدند. من به عنوان نوه شهید که در این حیطه فعالیت کرده‌ام و راه پدربزرگ‌های شهیدم را ادامه می‌دهم خوشحالم که در این امر کاری انجام داده‌ام.

در پایان، مجری با یادکردن از عبارت «ما این لباس‌های سفید را می‌پوشیم تا شما لباس سیاه بر تن نکنید» که بر لباس ویژه کادر درمان نوشته شده بود گفت: ما در دوره بیست و چندماهه کرونا بیش از 230 شهید نازنین را تقدیم کردیم و این حادثه، جانبازان بسیاری نیز داشته است. باید به خاطرات زیادی که به یادها سپرده شده و زوایای مختلفی هم که جریان کرونا دارد به طور جدی پرداخته شود.

■ پایان

 



 
تعداد بازدید: 1562


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.