نگاهی به کتاب «شکارچی»

شرح حالی از شیرمرد زیلایی، شکارچی تانک؛ عزیزقلی کافیانی‌نژاد

فریدون حیدری مُلک‌میان

22 اسفند 1400


«عزیزقلی کافیانی‌نژاد، از پاسداران شجاع، بی‌آلایش و کم‌توقع است که علی‌رغم نداشتن سواد خواندن و نوشتن، یکی از آگاه‌ترین نیروهای رزمی بود. از بدو شروع جنگ تحمیلی، در جبهه‌های جنوب و غرب حضور یافت و به عنوان یک رزمندۀ شجاع و دلیر و یک تیرانداز ماهر زبانزد شد. او با تفنگ برنو و قناسه و همچنین آرپی‌جی7 از شکارچیان مبرّز جنگ بود، به گونه‌ای که شکار تانک و نفربرهای دشمن توسط او، نقل مجالس و محافل بچه‌های استان در گردان‌هاست. وی در عملیات کربلای10، به صورت سینه‌خیز خود را به سنگر تیربارچی دشمن رساند و لولۀ داغ اسلحۀ او را با دستش گرفت و به زیر کشید. آثار سوختگی آن را هنوز در دستانش دارد.»

این متن برگزیده در پشت جلد کتاب، دیدگاه یکی از فرماندهان اسبق سپاه فتح دربارۀ عزیزقلی کافیانی‌نژاد است که تصویری کلی از وی به دست می‌دهد و با دامن زدن به کنجکاوی، شوق غرق شدن در این خاطرات را در خواننده برمی‌انگیزد.

«شکارچی» از طرح روی جلد تأمل‌برانگیزی برخوردار است که هم در ارائۀ تصویر و هم در شکل خاص عنوان کتاب، ذوق و سلیقه به کار رفته است. فهرست در سه صفحه، عناوین کلی  فصل‌ها و نیز عناوین جزئی‌تر دیگر بخش‌های کتاب را در بر می‌گیرد. به دنبال آن، تقدیم‌نامه، مقدمۀ نویسنده و نیز دیدگاه‌های فرماندهان، مسئولان و هم‌رزمان در وصف عزیزقلی کافیانی‌نژاد، فصل‌های چهارگانه و پیوست کتاب می‌آید.

فصل اول، به معرفی استان کهگیلویه و بویراحمد با لحاظ آخرین تغییرات اختصاص دارد. ابتدا به معرفی حوزۀ سرزمینی استان و وجه تسمیه و پیشینۀ تاریخی آن می‌پردازد. سپس در ادامه، وضعیت جغرافیایی، موقعیت طبیعی، نواحی اقلیمی سردسیری و گرمسیری استان، کوه‌ها، آب، رودخانه‌ها و حتی طول راه‌های تحت حوزۀ استحفاظی استان را مورد بررسی قرار می‌دهد. در بخش بعدی همین فصل ضمن معرفی شهرستان‌های استان، به جفرافیای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نیز نقش مردم استان در انقلاب و دفاع مقدس اشاره می‌شود.

فصل دوم، اختصاصاً به معرفی دهستان زیلایی زادگاه عزیزقلی کافیانی‌نژاد، تاریخچۀ طایفۀ زیلایی و وضعیت دهستان زیلایی قبل و بعد از انقلاب می‌پردازد.

«دهستان زیلایی 56 روستا دارد... دورافتاده‌ترین دهستان در حوزۀ شهرستان بویراحمد است... منطقه‌ای کوهستانی و صعب‌العبور... فاقد دشت‌های هموار... با آب‌وهوایی بسیار سرد و پوشیده از جنگل‌های طبیعی...»

فصل سوم، شرح مختصری از زندگی‌نامۀ عزیزقلی کافیانی‌نژاد، چگونگی حضورش در عرصه‌های نبرد در روزهای آغازین جنگ و مأموریت‌های آموزشی و امنیتی وی را به روایت خود او در بر می‌گیرد.

«من، عزیزقلی کافیانی‌نژاد پاسدار بازنشسته، عضو تیپ 48 فتح، جانباز 20 درصد، فرزند رحیم، متولد 1336 روستای بردپهن از توابع دهستان زیلایی شهرستان مارگون از استان کهگیلویه و بویراحمد می‌باشم. سال 1353 با همسر اولم و در سال 1367 با همسر دومم که همسر شهید بود، ازدواج کردم. از هر دو همسرم، جمعاً 10 فرزند، 2 دختر و 8 پسر دارم...»

شش ساله بود که پدرش از دنیا رفت. دوران کودکی، از نظر مالی بسیار در مضیقه بودند و روزگار را به سختی می‌گذراندند. در دوران نوجوانی و جوانی  به‌جز کشاورزی، به کارگری هم می‌پردازد. به شهرهای اصفهان، شیراز، بندرعباس و یاسوج می‌رود و برای تهیۀ مخارج زندگی متحمل مشقات زیادی می‌شود. گاه چهار الی شش ماه و حتی یک سال تمام در یک جا کارگری می‌کند و بعد به خانه و روستایش برمی‌گردد.

با چنین پیشینه‌ای است که بعد از انقلاب با شروع جنگ تحمیلی به منظور لبیک به فرمان امام خمینی(ره) مصمم می‌شود که راهی جبهه‌ها شود، زیرا امام خمینی را به عنوان منجی مستضعفین و حامی پابرهنه‌ها می‌شناسد و عشق و احساس خود را در وجود ایشان می‌یابد. از این رو بقچۀ سفرش را می‌بندد و مسیری طولانی از روستای بردپهن به سمت موشمی و سپس جادۀ پاتاوه طی می‌کند تا خود را به مرکز بسیج برساند و برای اعزام به جبهه‌ ثبت‌نام کند، اما چون شناسنامه ندارد ثبت‌نامش نمی‌کنند. قبل از این نیز به بسیج اصفهان، لردگان و شهرضا رفته بود ولی به همین دلیل جوابش کرده بودند و او هر بار مأیوس به خانه بازگشته بود.

«برای رفتن به جبهه نیاز به فتوکپی شناسنامه بود که من نداشتم. علاقه و عشق من به جبهه‌ها باعث شد تا فتوکپی شناسنامۀ یکی از آشنایان را بگیرم و اول‌بار به اسم ایشان به بسیج یاسوج مراجعه و ثبت‌نام کنم. وقتی تشکیل پرونده دادم و اسم من جزو لیست آموزشی‌ها قرار گرفت، سر از پا نمی‌شناختم. شب آن روزی که ثبت‌نام کردم، تا صبح برای یک لحظه خوابم نبرد و با زبان الکنم مشغول راز و نیاز و سپاس خداوند شدم.»

فصل چهارم به نقش و کارکرد عزیزقلی در عملیات‌های آفندی و پدافندی از زبان خود او و فرماندهان و همرزمانش پرداخته شده است. این فصل، عمده مطالب رزمی وی را در بر دارد. همچنین از حضور و اقدامات او در عملیات‌های ثامن‌الائمه، رمضان، محرم، خیبر، بدر، والفجر8، کربلای1، کربلای10، کربلای4 و5 و خطوط پدافندی سخن به میان می‌آید.

در جبهه‌ها عزیزقلی را فردی پاکدست، با ایمان و دارای اعتقادی بسیار قوی می‌شناختند که بسیار شجاع و نترس بود و تعهد و تجربه جنگاوری را در هم آمیخته و در جنگ فردی خودساخته شده بود. رزم‌های عزیزقلی در عملیات‌ها به‌ویژه در دفع پاتک‌ها زبانزد مسئولین و اعضای گردان‌ها شده بود. شلیک آرپی‌جی‌های به‌موقع و ختم‌کننده درگیری‌های سخت عزیزقلی با تانک‌های عراقی، شهرت وصف‌ناپذیری برایش رقم زده بود. در سنگرهای کمین خطرناک با کلاش تاشو روسی و آرپی‌جی‌اش همیشه حاضر بود. در سخت‌ترین سنگرهای کمین حضور می‌یافت و بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی مردانه می‌جنگید. او همیشه به صورت آزاد در گردان بود. در هر محوری که گردان به مشکل برمی‌خورد، عزیزقلی آنجا حضور پیدا می‌کرد. برایش مهم نبود محور گروهان خودش باشد یا گروهان دیگری. حتی به دلیل تجربه‌های بالایش در عملیات‌ها تصمیم گرفتند مسئولیت رسمی به او بدهند؛ مسئولیتی در حد جانشین گروهان یا فرماندۀ دسته یا فرماندۀ گروهان، اما او  مخالت می‌کرد و با همان لهجۀ زیلایی می‌گفت من می‌خواهم همیشه یک آرپی‌جی‌زن باشم. عزیزقلی دارای بدنی ورزیده و قوی بود. او می‌توانست 48 ساعت یکسره بیدار بماند.

هنگامی که گردان با کمبود نیرو مواجه می‌شد، یکی از افرادی بود که در هر فصل و در هر زمان به منطقۀ زیلایی می‌رفت و با کمک مسئولین بسیج استان و شهرستان نیروها را فراخوانی و در مدت زمان بسیار محدودی سازمان گردان را تکمیل می‌کرد.

ده روز قبل از عملیات کربلای4، از هر گردان تعدادی را تعیین تا به منطقۀ جزیرۀ مینو اعزام کردند تا به احداث سنگرهای اجتماعی نیروهای گردان برای نزدیک شدن به محور عملیاتی اقدام کنند. ساختمان‌های مخروبه‌ای در جزیره بود که باید ضد انفجار (ضد ضربه) می‌شدند تا از آتش خمپاره‌ها و توپ‌های دشمن در امان باشند. اولین نفر داوطلب از گردان برای احداث سنگر، عزیزقلی کافیانی‌نژاد بود. کار طاقت‌فرسایی بود، با تعداد محدودی نیرو که در یک مدت زمانی پنج روزه قسمت اعظم فعالیت سنگرسازی‌ها باید در دل شب انجام می‌گرفت. جرأت و شهامت و نترسی او به نیروها روحیۀ دوچندان می‌داد.

در بخش پیوست نیز ابتدا شهدای منطقۀ زیلایی معرفی می‌شوند. منطقۀ دورافتادۀ زیلایی با کمترین امکانات رفاهی و اقتصادی در دوران جنگ تحمیلی با استقبال بسیاری برای اعزام به مناطق جنگی مواجه شد و در دفاع از میهن اسلامی 70 شهید تقدیم کرد؛ جوانانی از جان گذشته که در هر گردانی حضور می‌یافتند آن را به عنوان یک گردان عملیاتی مطرح می‌کردند. روحیۀ جنگندگی و شهادت‌طلبی جوانان زیلایی در گردان‌ها زبانزد همگان بود. در این قسمت اسامی و مشخصات تمام 70 شهید با ذکر تاریخ و محل شهادتشان آمده است.

در ادامۀ این بخش نوبت به تصاویر می‌رسد که تنها چهار قطعه عکس از عزیزقلی کافیانی‌نژاد را شامل می‌شود اما از کیفیت خیلی خوبی برخوردارند.

طبق روال معمول، دو صفحۀ پایانی کتاب نیز به منابع اختصاص می‌یابد.

چاپ اول کتاب «شکارچی» به قلم جواد رسایی به نگارش درآمده و در تابستان 1399 توسط انتشارات فتح دنا (یاسوج) در 166 صفحه و شمارگان 2000 نسخه با جلد معمولی در قطع رقعی با قیمت 20000 تومان منتشر و راهی بازار کتاب شده است.



 
تعداد بازدید: 2910


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.