عصر تبدار، شهر یخ‌زده

تکه‌ای از تاریخ شفاهی به روایت جواد مجابی که چند سالی است منتظر مجوز مانده. با آنکه سی صفحه‌ای از آن مشمول حذف شده باز هم رخصت نیافته تا در پیشخوان کتاب ظاهر شود. روزگار، خواستار روایت‌های گوناگون و مستند نسلی است که حاصل تجربه‌ها، دیده‌ها و شنیده‌هایش را صادقانه ارائه کند و نبود این آگاهی‌ها، جهالت ما را نسبت به پیرامون بیشتر خواهد کرد. این گفت‌وگو را علی شروقی انجام داده است.

شهدای دفاع مقدس درباره «قدرت نرم» نظریه دارند

محمد جانی‌پور، نویسنده کتاب «دفاع مقدس و قدرت نرم» گفت: در این کتاب مولفه‌های قدرت نرم را از وصایای شهدا استخراج کردیم که برگ برنده انقلاب اسلامی اند. با وجود این‌که قدرت نرم، نظریه جدیدی است ولی شهدای ما در دوره دفاع مقدس دراین باره نظریه دارند و مؤلفه‌های آن در وصایای‌شان وجود دارند. در نگارش کمتر کتابی در زمینه دفاع مقدس از روش تحقیق علمی برای مطالعه دوران دفاع مقدس و آثار مربوط به آن استفاده شده است.

اردبیل و لحظه هایی ناب در مسیر تاریخ

انقلاب اسلامی رویدادی بود که بسیاری از رویدادها و وقایع دهه آخر قرن بیستم را تحت‌الشعاع خود قرار داد و وجه تمایز زیادی با انقلاب‌های بزرگ جهان از قبیل 1917 روسیه، انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب چین داشت. یکی از این وجوه تمایز، به حضور و مشارکت اکثریت مردم ایران در به پیروزی رساندن آن مربوط می‌شود.

بررسی ضروری یک پدیده

گزراش نویسی جنگ را باید یکی از جذاب ترین شاخه های روزنامه نگاری دانست٬ که همواره برای مخاطبان جذاب و خواندنی می‌باشد. بررسی گزارش نویسی جنگ را با هدایت الله بهبودی که خود تجربه روزنامه نگاری در جنگ را داشته است و هم اکنون معقتد به کنکاش این رویداد می باشد را در ادامه می‌خوانید.

تحریف تاریخ جنگ؛ دغدغه‌ی راویان

بین فرماندهان ارشد جنگ، به اسم بچه‌های «دفتر سیاسی سپاه» معروف بودند. بعدها نام «راویان جنگ» بر سر زبان‌ها افتاد و حالا وقتی از آن‌ها سخن به میان می‌آید، همه به یاد راویان جوان کاروان‌های راهیان‌نور می‌افتند! بچه‌‌های دفتر سیاسی از اوایل سال 1360 کمر همت بستند و ثبت خاطرات و وقایع جنگ را از محورهای تجاوز عراق به خاک ایران شروع کردند.

دکتر احمد توکلی: دفاع‌مقدس «ارتش ژورنالیسم» نداشت

جای مدخلی با عنوان «روزنامه‌نگاری جنگ تحمیلی عراق علیه ایران» یا «روزنامه‌نگاری دفاع مقدس» خالیست. نه فقط از آن رو که اثبات کنیم این شاخه و تجربه را داشته‌ایم یا نه و روزنامه‌نگاران بعد از این دریابند که اخبار جنگ چگونه مخابره می‌شده و گزارش‌ها چه حال و هوایی داشته‌اند و در دامنه نگاه ژورنالیستی به آن تحول سراپا حادثه چند زاویه دید ماندگار شده‌اند؟ از آن رو که به هر حال این جنگ را خبرنگاران و عکاسان هم در شهر و جبهه تجربه کرده‌اند و یادگارهای‌شان در صفحه‌های روزنامه‌های آن دوران یا آلبوم‌های عکس‌های جنگ دیده می‌شوند.

علم تاریخ شفاهی را دانشگاهی کنیم

اوج فعالیت‏های ارتش جمهوری اسلامی ایران چه در عرصه حملات هوایی، دریایی و زمینی از 19 بهمن 57 شکل گرفت تا اینکه در 31 شهریور 1359 جنگ رسمی عراق علیه ایران آغاز شد. حمله هوایی 144 فروند هواپیما ایرانی به سمت تاسیسات عراق، درست چند ساعت بعد از حمله عراق به فرودگاه مهرآباد یکی از عملیات‏های غرور آفرین ارتش در همان ساعت نخست جنگ تحمیلی بود. در طول این سال‏ها فرماندهان و خلبانان ارتش خاطرات بسیاری را از صحنه‏های نبرد هوایی خود نقل کرده اند.

سعید صادقی: نسل ما برای کشته‌شدن می‌رفت

روزی که قرار مصاحبه، داشتیم سر ظهر یکی از روزهای تابستان رسید به دفتر نشریه و دست کرد در کیفش و یک دسته عکس درآورد. «ببینید، بدون اجازه عکس‌هایم را چاپ کرده‌اند. من که کاری ندارم. ولی امروز تعجب کردم. یه دسته‌اش را برداشتم آوردم.» او سعید صادقی است، متولد آذر 1332. صادقی را با عکس‌هایی که از جنگ گرفته می‌شناسند. همه سال‌های جنگ را در منطقه بوده، چندین کتاب چاپ و نمایشگاه‌های زیادی برگزار کرده است.

هرچه داریم متعلق به خداست، حتی فرزند!

صبا بابایی «گونیگو یامامورا» در یک خانواده بودایی درغرب توکیو به دنیا آمد. در کودکی می‏خواست هنرپیشه شود که با مخالفت پدرش روبرو شد. او با یک ‏تاجرجوان ایرانی آشنا شد و ازدواج کرد. او اکنون 74 سال دارد و مادر شهید محمد بابایی است.

مصاحبه‏گر باید همان تدوینگر اثر باشد

در خاطرات اسیر شماره 5522 به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان، بخشی از خاطرات علی اصغر رباط‏جزی، آزاده و جانباز دورن دفاع مقدس را خواندید. در این شماره گفتگویی با جواد کامور بخشایش، تدوینگر خاطرات رباط‏جزی، و در حضور خود راوی صورت گرفته که می‏خوانیم. آقای رباط‏جزی نیز گاه در این گفتگو شرکت جسته است.
...
33
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.